به گزارش افکارنیوز، ترجمه عربی کتاب " پایی که جا ماند " نوشته سید ناصر حسینی پور عصر امروز طی مراسمی رونمایی شد.

در این مراسم قهرمان سلیمانی معاون پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که متولی ترجمه و انتشار این اثر به شمار می رود در سخنانی اظهار داشت: این کتاب یکی از اسنادی است که مظلومیت ملت ایران و درنده خویی دشمنانش را در روایتی تکان دهنده بیان می کند. کمتر کتابی از این دست می توان یافت که حاوی چنین صحنه های فجیعی از آنچه که بر اسرای ما رفته است، باشد. کتاب اگر چه حدیثنفس و گزارش زندگی نویسنده آن است اما به اعتقاد من سندی است که می توان آن را به همه آزادگان تعمیم داد و از این منظر این کتاب باید بیانیه توصیف زجر و درد یک ملت باشد.

وی در ادامه با بیان آنکه آنچه صدام بر ملت عراق روا داشته چیزی جز محروم کردن آن ملت از حیات اجتماعی نیست، گفت: این کتاب یکی از بهترین اسنادی است که در مورد این دست از اقدامات صدام توضیح می دهد.

سلیمانی جغرافیای ایران در ۲۰۰ سال گذشته به شدت تحت قبض و بسط بوده است اما مفهوم ملیت، فضا و تعلق داشتن به این دو موضوعی تازه است که در تاریخ تحولات گذشته ما چندان معنایی نداشته و همین مفاهیم تازه است که نشان می دهد چگونه عشق به ایران منجر به ساخت صحنه های عجیبی می شود که اگر یکی از آنها را به دست یک فیلمساز بدهیم می تواند بهترین آثار سینمایی را از آن بسازد.

معاون پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی همچنین تاکید کرد: ما کماکان بیان فرهنگی مناسب برای بیان واقعیت هایی که در دوران دفاع مقدس بر ما گذشته است، نداریم و کتاب هایی هم که در این زمینه منتشر شده اند نمی توانند عظمت روحی مردم ما را نشان دهند.

سلیمانی گفت: به اعتقاد من جای دهها کتاب از جنس جنگ و صلح در ادبیات ما خالی است و به همین اعتبار است که باور دارم خاطرات آقای حسینی پور می تواند سندی فرامنطقه ای از مظلومیت ما باشد که ترجمه آن به زبانهای دیگر امکان انتشارش را میسر می کند.

در ادامه این برنامه کمال السید مترجم کتاب " پایی که جا ماند " به زبان عربی در سخنانی با اشاره به سرنوشت روایت شده از ناصر حسینی پور در این کتاب گفت: آقای حسینی پور اوایل تابستان و در سن بسیار کمی به اسارت بعثی ها در می آید و در کنار اسارت سعی می کند در مقابل سیستم تبعیض نژادی بعثی ها نیز بایستد. او از پشت میله های زندان و سیم خاردار به بافت تفکر بعثی ها فکر می کند و سعی می کند نوع اندیشه و احساس مردمان آن دیار را حس کند.

وی در ادامه با اشاره به رمان " ساعت بیست و پنجم " گفت: در این رمان فروپاشی کامل منظومه انسان و چیرگی ماشین بر او را می بینیم. نویسنده در آن به ظهور یک نور اشاره می کند که از آسیا می تابد، به اعتقاد من می تواند انقلاب اسلامی باشد که منجر به احیای تمدن اسلامی و زمینه سازی برای ظهور باشد.

السید ادامه داد: فوکو در یکی از مصاحبه هایشان، ایران را جانی در دنیای فاقد جان معرفی کرده است و به نظر من " پایی که جا ماند " یکی از آثاری است که عمق این جان را نشان می دهد.

این مترجم ادامه داد: من از سرزمین درد و رنج آمده ام؛ سرزمینی که در آن مردمانش فریاد می زنند شارون بهتر از صدام است. زمانی که بعد از سقوط صدام به عراق بازگشتم رنج اصحاب کهف را احساس می کردم. به خانواده ام می گفتم من بازمانده کهفم و متعلق به گذشته تاریخ اما زمانی که کتاب پایی که جا ماند را خواندم فهمیدم که قربت مسلمانی می تواند بیشتر از قربت جغرافیایی باشد.

سخنران پایانی این مراسم نیز سید ناصر حسینی پور راوی کتاب " پایی که جا ماند " بود. او با اشاره به دوران حکومت صدام درعراق گفت: من با عشق فراوان این کتاب را به صدام تقدیم می کنم پس او با اعمالش آن را آفرید و البته آنچه که بر من گذشت جز زیبایی نبود. آن روزها فکر نمی کردم ولی امرم در ۳۰ شب ماه رمضان سال ۹۱ این کتاب را بخواند و بر آن یادداشت بنویسد و یک ساعت و ۱۰ دقیقه نیز در مورد آن با من حرف بزند و امروز هم عراقی ها آن را بخوانند و ببینند که قلم ما صحنه هایی را خلق کرده که فراموش شدنی نیست، صحنه هایی مانند زمانی که آن افسر درجه دار عراقی می خواست بر پیکیر مجروحم تیر خلاص بزند و دیگری از او خواهش می کرد که این کار را نکند. اسلحه اش را رو به آسمان گرفته بود و به دوستش می گفت خالد! این بچه است، نوجوان است، مجروح است، پا ندارد.

حسینی پور ادامه داد: دو دفعه در زندگی ام مرتکب خلاف شده ام خلاف اولم جعل شناسنامه ام برای حضور در جبهه بود و خلاف دومم در دوران اسارت. وقتی که دیدم افسران عراقی پرچمشان را از پائین جناق سینه به درون شکم شهید(ج - خ) فرو کرده اند انگشتر عقیقم را که تنها دارایی ام در آنجا بود به یک افسر عراقی به عنوان رشوه دادم تا اجازه بدهد آن پرچم را بیرون بکشم و اگر امروز نام آن شهید را نمی آورم به خاطر آن است که می دانم مادرش بیمار است و اگر این روایت را بشنود دق می کند.

وی ادامه داد: در این کتاب از بچگی هایم فرار نکرده ام و نخواسته ام خودم را قهرمان نشان دهم. همه عراقی ها را سیاه و همه ایرانیان را سپید نشان ندادم که اگر این کار را کرده بودم کتابم چنگی به دل نمی زد. قلم ما وجدان داشت و سیاه و سفید را با هم دید. به عبارت دیگر ایمان و امید و عشق به آینده ما بود که صدام و بزرگترهایش را در زندانهایشان خفیف کرد و وادار به اقرار که شاید توانسته باشند تنمان را اسیر کنند اما ایمان ما را نه.

حسینی پور ادامه داد: قطعنامه که تمام شد همه به خانه هایشان برگشتند اما تا دو سال و چند ماه پس از آن جنگ برای ما و در اردوگاهها تمام نشده بود. رهبری هم در بیان ویژگی های اسرا از عباراتی چون صبر و پایدار و عظمت روحی یاد می کنند که به نظر من همان چیزی است که کمر صدام را شکست. کمر صدامی که فرمانده اش وقتی خبرنگاری از او پرسید که چرا حجم وسیعی از مواد شیمیایی را به نام سموم دفاع آفات کشاورزی به کشورش وارد کرده و پس از آنکه به بمب تبدیلشان می کند بر سر ما می ریزد، گفت: ما برای هر حشره ای حشره کش مخصوص به خودش را داریم.

حسینی پور در پایان اظهار داشت: ترجمه ظرفیتی بزرگ برای نظام اسلامی و فرزندان روح الله فراهم کرده و بزرگی کار ما به آن سوی مرزها نیز دیده شود و آنهایی که در خارج از ایران هم آن را می خوانند انگشت حیرت به دهان بگیرند از مقاومتی که ما از خودمان نشان دادیم.