رباعی‌های اسماعیلی در رثای بانوی دو عالم: «او فاطمه، یک حماسه محتوم است»

به گزارش افکارنیوز، رضا اسماعیلی، شاعر و منتقد ادبی، در آستانه فرارسیدن موسم عزای فاطمی در جهان اسلام، ۱۹ رباعی جدید در وصف بانوی دو عالم به نظم درآورده و برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است. اسماعیلی در این سروده‌ها گاه به سیره فاطمی اشاره کرده و گاه، همانند دیگر رباعی‌های آیینی‌اش، به انتقاد از رویه برخی از شاعران پرداخته است.
شاعر در قسمت دوم ذکر شده، به انتقاد از آنچه در برخی از هیئات رایج است‌، می‌پردازد و معتقد است: «دور از تو، نشان راه را گم کردیم». سروده‌های جدید اسماعیلی به شرح ذیل است:
۱
خوردیم زمین و آسمان گم کردیم
در عالم خاک، بوی جان گم کردیم
قبر تو نه، می‌خورم به قرآن سوگند
ما «قدر» تو را در این جهان گم کردیم!

۲
افسرده دلیم و نی‌لبک می‌خواهیم
در سینه، دلی ترک ترک می‌خواهیم
از فاطمه ما نه فصلی از بیداری
از فاطمه، فصلی از فدک می‌خواهیم!
۳
دیوار و در و فدک …! حکایت این نیست
زهرا زن سرشکسته‌ی مسکین نیست
او روح حماسه، مادر عاشورا است
بر چهره کوه، از مصیبت چین نیست
۴
زهرا، زنِ سبزِ آسمان‌آیین است
آیینه روشن حقیقت‌بین است
نان و نمک و فدک، غم زهرا نیست
سوگند به نور، درد زهرا «دین» است
۵
ما مدعیان تو را صنم می‌خوانیم!
بانوی مقیم شهر غم می‌خوانیم
نامی ز تو بر زبان ما می‌چرخد
ما از تو چه اندک و چه کم می‌دانیم!
۶
درد تو فدک نه، درد تو ما هستیم
مایی که برادریم و تنها هستیم
هر روز نمک به زخم‌تان می‌پاشیم
ما شیعه حضرت تو آیا هستیم؟!
۷
ناموس خداست، گفتن از گیسویش …؟!
از سینه و سر، کبودی بازویش …؟!
گفتی تو قصیده‌ای به وصف زلفش
ای مرد! نمی‌کنی تو شرم از رویش؟!
۸
او فاطمه است، دختر توحید است
ناموس خداست، همسر خورشید است
«من عاشقتم فاطمه جون، می‌خوامِت»
این شعر سخیف، قابل تأیید است؟!
۹
سطری ز کتاب او نخواندی، شاعر
از خطبه ناب او نخواندی، شاعر
گفتی ز پریشانی گیسو، اما
از فصل حجاب او نخواندی، شاعر
۱۰
در ذهن و زبان ما زنی مغموم است
افسرده و زرد و مُضطر و مظلوم است
در قاب نگاه اهل معنا، اما
او فاطمه، یک حماسه محتوم است
۱۱
آنان که تو را کبود و خم می‌خوانند
تسلیم اراده ستم می‌خوانند
از فهم حماسه شما ناکامند
چون فصل تو را به خط غم می‌خوانند
۱۲
دور از تو، نشان راه را گم کردیم
شب کور شدیم و ماه را گم کردیم
در مذهب جهل، بت‌پرستی کردیم
چون معنی «لا اله …» را گم کردیم

۱۳
شد فاطمیه، گرد شما می‌گردیم
یک مُشت «غزل - مرثیه» ما آوردیم
ما سیره روشن شما را بانو!
در غفلت جشنواره‌ها گم کردیم
۱۴
هر روز حکایت فدک … می‌دانم
بی‌پرده به زخم‌تان نمک … می‌دانم
در شعر ز حرمت تو غافل ماندیم
ما مُدعیان! بدون شک، می‌دانم
۱۵
او سوره کوثر است، زیبا بنگر
از فصل فدک در آ، به بالا بنگر
از حضرت او نگفته‌ها بسیار است
از زاویه‌ای دگر به زهرا بنگر
۱۶
هر چند که ذکر ماست نام زهرا
اندیشه ما نمی‌شناسد او را
در ذهن و زبان ما زنی قدیس است
یک سوره تا ابد مقدس، اما …؟!
۱۷
تو حضرت زهرایی و در فهمت ما …؟
تو «اُم ابیها» یی و در فهمت ما …؟
پنهان ز تو نیست این که در گِل ماندیم
تو قبله معنایی و در فهمت ما …؟
۱۸
ای خواهر من! «حَسَن شدن» را از او …
آزاد ز بند «تن» شدن را از او …
از حضرت زهرا تو بیاموز، آری
سرمشق بگیر «زن شدن» را از او
۱۹
باید که به لطف عشق گویا باشی
مجذوب کرشمه‌های معنا باشی
با لهجه معرفت بگویی از او
تا شاعر نور پاک زهرا باشی