به گزارش افکارنیوز، علیرضا رسولی‌نژاد این روزها سردبیر فصلنامه تخصصی «فیلمخانه» است و حدود ۱۱ سال پیش فیلم «صحنه‌های خارجی» را ساخته است، فیلمی که مجموعه تصاویر مستند در کنار نگاهش به واقعیتهای جامعه با تخیلی روشنفکرانه در گروه «هنر و تجربه» به نمایش درآمده است.

پس از تماشای این فیلم، سوال اصلی که برای برخی مخاطبین پیش می‌آید این است که آیا موضوعات مطرح شده در فیلم قدیمی نشده است؟ که پاسخ کارگردان به این پرسش منفی است!

در ادامه گفت‌وگو با این کارگردان می‌خوانیم که در برخی موارد پاسخ‌های طنزی به برخی از سوالات داده است.

این روزها فیلمی از شما اکران شده است که یازده سال پیش ساخته‌اید، آن روزهایی که ساخت فیلم را آغاز کرده‌اید، یادتان هست؟ چه جرقه‌ای شما را به ساخت این فیلم سوق داد؟

راستش آن «روزها» را زیاد یادم نیست ولی شب‌هایش رو تا حدودی یادم است. از آنجا که در ایران هر کس هر نوع خانه‌ای که دوست دارد، می‌سازد و در واقع با یک نوع آنارشی و آزادی مطلق در عرصه‌ی معماری و شهرسازی مواجهیم، شخصا ترجیح می‌دهم روزها، موقع بیرون رفتن چشم‌هایم رو ببندم و این شاهکارهای معماری و اساسا تجربه‌ی خاص و دیوانه‌وار خودمون رو از مدرنیته نبینم. به همین دلیل بیشتر شب‌ها، که همه جا تاریک است و این شاهکارهای شهرسازی و معماری قابل رویت نیستند، چشمهایم را باز می‌کنم. بنابراین خاطره‌ی چندانی از روزها و به‌خصوص «آن روزها» ندارم.

نوع جرقه رو یادم نیست. ولی به‌ هر حال جرقه‌ی خوبی بود. ازش ممنونم. توی سن‌ و سال خوبی سر و کله‌اش پیدا شد. امیدوارم هر جا که هست این مصاحبه را بخواند و دوباره به سراغم بیاید. دلم خیلی براش تنگ شده است. جرقه‌ی نازنینی بود.

ساختن فیلمی این گونه که هم بخش مستند دارد هم مصاحبه‌های واقعی و هم سخنرانی و هم روال داستانی چگونه بود؟

ما سعی می‌کردیم که حواسمان رو خوب جمع کنیم و گیج نشویم. صحنه‌های مستند را در کنار یکسری صحنه‌های کاملا تصنعی و نمایشی گذاشتیم. دو نوع سینمای متفاوت از هم. راستش کار خیلی سختی بود. نمی‌دونم به قول آقای فراستی این فیلم «در اومده» یا نه؟! ولی باید اعتراف کنم که تمام تلاشمان را کردیم که خوب «درش» بیاوریم. یادم است در پس ذهن و کله‌ام فیلم «زلیگ» ساخته‌ی وودی آلن هی سرک می‌کشید و شیطنت می‌کرد. مثل یک شبح سر صحنه حاضر بود و راهی جز الهام گرفتن ازش نبود. آن فیلم هم التقاطی و چند رگه بود و از مدل‌های مختلف سینما استفاده کرده بود. فیلم ما هم همینطور شد و چندرگه از آب درآمد. ولی خب، حس‌وحال و کاراکتر خاص خودش رو دارد.

فیلم لحن طنزآمیزی دارد که ارتباط با آن را آسان می‌کند و بعضی نظرات جالب از طرف وودی آلن درباره ایران مطرح می‌شود!

یادم است که اصغر افضلی(دوبلور وودی آلن) خیلی نگران بود. کار سختی بود واقعا. شوخی با وودی آلن ریسک بزرگی بود. شبی که متن حرف‌های وودی آلن رو نوشتم، نزدیک بود سکته کنم. واقعا فشار زیادی بهم وارد شد. یونان و ایران باستان، قلیون و کورش و ناسیونالیسم و سینما و چیزهایی از این قبیل با هم مخلوط شده بودند. اوضاع خطرناکی بود. اصغر افضلی رسما می‌خواست از کار کناره‌گیری کنه و متن رو نخونه. بالاخره راضیش کردیم و متن رو خوند. یکی از طرفداران وودی آلن که فهمیده بود ما می‌خواهیم یک وودی آلن ایرانی بسازیم که داره در مورد ایران حرف می‌زنه، شاکی شده بود و با تلفن و فاکس و ایمیل و چیزهایی از این قبیل ما رو تهدید می‌کرد.

خب در این مدل سینما باید خیلی مراقب لحن و حس‌وحال عمومی فیلم بود. هر لحظه امکان دارد شالوده‌ی کار از هم بپاشد و به بیراهه برود. استفاده از عنصر طنز جزو ذاتی کار بود و از همان اول در مرحله طرح و فیلمنامه لحن کلی فیلم رو از پیش شکل داده بود.

در این فیلم مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها قرار دارد، آیا این سخنرانی‌ها انتخاب شده است یا سخنران‌ها درباره سوال‌های شما نظر داده‌اند و خاص این فیلم است؟

این سخنرانی‌ها مربوط به فستیوال تابستانه‌ی دانشگاه امیرکبیر است. با هماهنگی با برگزارکنندگان این برنامه از این سخنرانی‌ها فیلم گرفتیم. از دل کلی راش و سخنرانی‌ سعی کردیم حرف‌هایی که تا حدودی کلی‌تر هستند و به مشکلات پایه‌ای جوامع در حال توسعه، ربط و اشاره دارند را انتخاب کنیم، تا فیلم تاریخ مصرف کوتاه‌مدت نداشته باشد.

وقتی داشتید این فیلم را می‌ساختید، آن را مستند می‌دانستید یا سینمایی؟

راستش موقع ساختش چیز زیادی نمی‌دانستم. الان هم دقیقا نمی‌دانم چه نوع فیلمی‌ست. شاید یک نوع ماکیومنتری(مستند جعلی) و یا برعکس، یک نوع سینمای داستانی جعلی باشد. به هر حال «هنر و تجربه» است دیگه، و می‌شود کلی شیطنت کرد. فیلم مشکوک و سرخوشی است و دارد به راهش ادامه می‌دهد.

بعدا برای قرار دادن فیلم در دسته خاصی دچار مشکل نشدید؟ مثلا وقتی فرم حضور در جشنواره‌ای را پر می‌کردید؟ در چه جشنواره‌هایی تاکنون شرکت کرده‌اید؟ بازتاب و نحوه استقبال از آن چطور بوده است؟

جشنواره فیلم فجر سال۸۳ فیلم را برای بخش فیلمهای اول و دوم انتخاب کرد. آن موقع هنوز بخش ویدئو نبود و همه باید به سی‌وپنج تبدیل می‌شدند. ما هم فیلم را به ۳۵ تبدیل کردیم. تبدیل بامزه‌ای بود و همین باعثشد موقع پر کردن فرم ثبت‌نام و شرکت در جشنواره‌ها حسابی گیج بشویم و درست نتوانیم فرم‌ها رو پر کنیم. یادم نیست درفرم‌ها چه می‌نوشتیم. همه‌ی گزینه‌ها را علامت می‌زدیم که یکی‌اش جور شود. دوران عجیبی بود. یادم است که به جشنواره نانت رفتیم. رئیس جشنواره بهم گفت ما با بدبختی فیلم را از پخش‌کننده‌ات گرفتیم، فیلم را به ما نمی‌دادند(پخش کننده‌ی خارجی فیلم در آن موقع، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بود). فیلم در محفل‌ها و مراکز فرهنگی شهرهای مختلفی در اروپا پخش شده است مثلا در اسلو، پراگ، نانت، کلن، مونیخ و …

چه مخاطبانی برای فیلم خود در نظر داشته‌اید؟

طبقه‌ی متوسط تحصیل‌کرده و فرهنگی مقیم مرکز شهر که نسل‌شون رو به انقراض است. همان‌هایی که در خیابان‌های ایتالیا، بلوار کشاورز، ایرانشهر، ویلا، سنایی، بهار زندگی می‌کنند و همچنین ساکنین چند بلوک ساختمانی در محله‌ی منهتن نیویورک.

آیا فیلم در این مدت توانسته است مخاطبان خود را پیدا کند؟

خوشبختانه مخاطبان خوبی پیدا کردیم. و امیدوارم روزبه‌روز بیشتر و بهتر بشوند. از دوستان روزنامه‌نگار، معمار و شهرساز، دانشجویان رشته‌های علوم انسانی و هنر و حتی از مسئولین و مدیران دولتی خواهش می‌کنم که این فیلم را ببینند و به دوستان خود معرفی کنند. این فیلم با تمام نقاط ضعف و قوت خود از زاویه‌ای به ماجرای «مدرنیته‌ی ایرانی» پرداخته که کمتر دیده‌ایم.

اگر به زمان ساخت فیلم برگردیم چقدر ساختن آن برایتان هزینه داشت؟ هزینه مادی؟

فیلم خرج زیادی نداشت. ساختش هزینه‌ای نداشت واقعا. سروکله‌ی هزینه‌ها بعد از ساخت پیدا شد تازه. همان ماجرای تبدیل شدن به نسخه‌ی سی‌وپنج میلی‌متری. یک آقایی در خیابان سمیه فیلم رو به ۳۵ تبدیل کرد. آن «روزها» هنوز دستگاه تبدیل به ۳۵ در ایران وجود نداشت. و یک آقای عجیبی به اسم فیجانی فیلم‌ها را در یک فرایند رازآلود – پخش کردن فیلم بر روی پرده و فیلمبرداری دوباره - به ۳۵ تبدیل می‌کرد. کارش شبیه جادوگرها بود بی‌شک. جادوگری بود برای خودش.

در این مدت فاصله‌ای بین فیلمسازی شما اتفاق افتاد تا فیلم «مینور و ماژور» را بسازید، چرا؟

نمی‌دانم چرا یکباره بین من و فیلمسازی فاصله افتاد. ولی فاصله‌ی بدی نبود. باعثشد مقداری به زندگی معمولی و انسانی‌تر بپردازم و کمی از فیلمسازی و خودآزاری دوری کنم. وودی آلن توی فیلم غر می‌زند و می‌گوید " همه دارن فیلم می‌سازن… "

آن فیلم هم هنوز اکران نشده است آیا آن فیلم هم در ادامه مسیر این اثرتان است؟

«مینور / ماژور» هم یک نوع سینمای چند لحنی و تجربی‌ست. کیفیت فیلم خیلی بالاتر از «صحنه‌های خارجی» است. تصویربرداری و عناصر دیگر حرفه‌ای‌ترند و فیلم سروشکل بهتری دارد. ولی خب، طنز پنهانی دارد و صدای ناصر طهماسب مُود و لحن خاصی به فیلم داده است. فیلم در چند تا کشور فیلمبرداری شده: فرانسه، نروژ، چک و ایران.

این مسیر فیلمسازی را می‌خواهید ادامه دهید؟

این مسیر رو ادامه خواهم داد. ولی با تجهیزات و لوازم ایمنی و حرفه‌ای بهتر…! در این نوع فیلمسازی کلی بیراهه سر راه آدم سبز می‌شود و باید مواظب بود. الان عده‌ای دنبال مسیر اصغر فرهادی‌ هستند و عده‌ای هم دنبال مسیر عباس کیارستمی. و عده‌ای هم هر دو مسیر را با هم ترکیب کرده‌اند: مثلا از مسیر کیارستمی می‌روند و بعد از مدتی از مسیر فرهادی برمی‌گردند. به نظرم باید مسیرهای تازه‌ی خودمان را بسازیم و از مسیرهای اصغر و عباس دوری کنیم.

شما وقتی شنیدید این فیلم قرار است در گروه هنر و تجربه اکران شود، آیا نخواستید فیلم را بازبینی کنید و صحنه‌هایی به آن اضافه کنید که کمی جدیدتر باشد؟

راستش بهش فکر نکردم. دیگه بعد از ده سال انرژی چندانی برای این‌جور کارها نمی‌ماند. شاید اگر همان موقع نمایش داده می‌شد، اصلاحاتی را انجام می‌دادم.

اکران در گروه هنر و تجربه را چطور ارزیابی می‌کنید؟ چه کمبودها و چه مشکلاتی در این گروه به نظرتان می‌رسد؟

گروه هنر و تجربه فرصت خوبیست برای رشد و پرورش محفلهای فیلمسازی کوچک در بخش خصوصی. همانطور که وزارت صنایع و معادن از بخش خصوصی حمایت میکند. اینجا هم به نظرم بهتره همین اتفاق بیفتد و بخش خصوصی خلاق وارد میدان شود و گرنه اگر فیلمهای دربوداغون دولتی و رانتی بخواهند زرنگی کنند و خودشان را به عنوان هنر وتجربه جا بزنند، خیلی جالب نخواهد بود. رقابتی که بین فیلمهای هنر وتجربه است، خیلی خوب است و باید تقویت شود، تا فیلمهای بهتر جایگزین شوند. در ضمن هنر و تجربه نباید فیلمسازی آسان و ارزان را تبدیل به فضیلت کند. همانطور که یک فیلم گران خوب و یا مبتذل داریم، یک فیلم ارزان هم میتواند خوب و یا مبتذل باشد. به امید فیلمهای بهتر و موفقیت همه دوستان.