نقد کتاب خوشنویسی و کتاب آرایی در ایران

گروه فرهنگ و هنر،کتاب «خوشنویسی و کتاب‏آرایی» اثر آقای غلام رضا راهپیما در اوایل سال 1394 توسط انتشارات کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی منتشر شده است. کتاب در 16 فصل تنظیم شده و مهمترین کاستی کتاب، آشفتگی در شالوده و بنیاد پژوهشی یا همان فصل‏بندی است و همین اشکال سبب بروز اشکالاتی دیگر مانند تکرار مطالب در فصول و بخش‏های گوناگون و عدم ارتباط برخی از فصول با عنوان کتاب شده است.

 

به گزارش افکارخبر،این نقد پس از معرفی کتاب و نویسنده، در دو بخش «اشکالات صوری» و «اشکالات محتوایی» به کاستی‏های اثر می‏پردازد. تکرار و آشفتگی مطالب بویژه در شرح اصطلاحات و عدم ذکر منبعِ تعاریف، مستند بودن کتاب را خدشه‏دار کرده است و زیاده روی در آوردن تصاویر برای برخی مفاهیم و آشفتگی زیرنویس آنها از دیگر کاستی‏های کتاب بشمار می‏رود.

 

 

درآمد:

کتاب «خوشنویسی و کتاب‏آرایی» در اوایل سال 1394 توسط انتشارات کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی منتشر شده است. کتاب دارای 366 صفحه و 398 تصویر است و در قطع رحلی و چاپ چهار رنگ انتشار یافته است.

مؤلف کتاب، آقای غلامرضا راهپیما بنا بر دستخط دو استاد که در آغاز کتاب آورده‏اند، در سال 1376 مع الواسطه و بدون واسطه از آثار و روش استاد فضائلی پیروی می‏نموده و در سال 1392 در کلاس استاد صمدی، خط نسخ و ثلث را به درجات بسیار خوبی رسانده است.

این کتاب، دومین اثر این خوشنویس است که از طریق ناشری شناخته شده مورد حمایت قرارگرفته است و توجه مخاطبان خوشنویسی و کتاب‏آرایی را به خویش معطوف می‏سازد؛ ازین رو معرفی کتاب و یادآوری برخی کاستی‏های کتاب بسیار ضروری به نظر می‏رسد تا این نکات در ویرایش بعدی برطرف گردیده و اثری منقّح به دست خوانندگان برسد.

در اینجا به بررسی نکات فنی چاپ و صحافی کتاب نمی‏پردازم، چراکه کتاب از نظر کاغذ، چاپ و صحّافی از کیفیتی معقول برخوردار است و ناشر در بخش فنی و تولید، تلاش خود را برای حفظ کیفیت اثر بکار گرفته است. در شناسنامۀ کتاب افزون بر «مدیر هنری و گرافیک»، «ناظر هنری» و «ناظر فنی» عنوانی نو و جالب به چشم می‏خورد: «فنون هنری» که توسط مؤسسه فرهنگی هنری قرآن و عترت کاتبان ماندگار وحی انجام شده است و این اصطلاح برای اهل کتاب چندان آشنا نیست.

اینک به اختصار در دو بخش «اشکالات صوری» و «اشکالات محتوایی» نمونه‏هایی ذکر می‏شود تا از این راه خوانندگان، با این کتاب، جایگاه و اهمیت آن در پژوهش‏های معاصر بیشتر آشنا شوند. مؤلف در ص 2 و 3 بیان کرده که این اثر برای علاقه‏مندان رشته‏های مختلف دانشگاهی است و ایشان برای فهم مطلبی مبهم حتی به کشورهای دور دست هند، چین و آسیای صغیر سفر کرده‏اند. برای خوانندگان بدیهی است که منظور از آسیای صغیر همان ترکیه است و ترکیه و هند را نمی‏توان چندان دور دست خواند. خواننده توقع دارد تا مؤلفی که دانشگاهیان را مخاطب اثر خویش می‏داند، چنانچه خود مدارج دانشگاهی را پسِ پشت نگذاشته است، دست کم با مبانی پژوهش و روش تحقیق آشنا باشد و منابع منتشر شدۀ سال‏های اخیر را دیده باشد و این نکات از «فصل‏بندی» و «کتابنامۀ» این اثر برنمی‏آید.

همچنین شایسته بود تا در مقدمه یا دیباچۀ کتاب، از پژوهش‏های مشابه که تقدّم فضل و فضل تقدّم دارند، یاد شود و خوانندگان با پیشینۀ این دست از آثار و نمونه‏های موفق آن آشنا شوند و  این توهّم برای خوانندگان ایجاد نشود که کتاب حاضر، تألیفی بی‏سابقه و دست اول است.

 

اشکالات صوری:

نقطه گذاری کردن عنوانِ نستعلیق کتاب، سبب ایجاد فضایی آموزشی شده و تکرار عنوان در آستر بدرقه نیز از نکات قوّت طراحی کتاب بشمار می‏رود. از آنجا که مخاطبان این اثر، علاقه‏مندان خوشنویسی و هنرهای ایرانی هستند، طبیعی است که توقّع داشته باشند تا دست کم، بخش‏های خوشنویسی کتاب، از کیفیت مطلوبی برخوردار باشد. برای نمونه واژۀ «خوشنویسی» در عنوان کتاب و عناوین فصول 1، 11 و 14 از نظر عیار خط و همچنین رسم الخط، یکدست نبوده و گاه پیوسته (خوشنویسی) و گاه به منفصل (خوش نویسی) نوشته شده است.

در اینجا برخی از سهوهای راه یافته به کتاب، انتخاب شده و معرفی می‏شود.

1- ارجاعات. ارجاعات کتاب را به چند دسته می‏توان تقسیم کرد.

الف) شرح اصطلاحات. بسیاری از واژگان و اصطلاحات تخصصی بدون ذکر منبع مورد استفاده شرح و معنا شده است؛ اگر این نکته سهواً رخ داده باشد، ناروا و چنانچه به عمد روی داده باشد، ناپسند است. تنها از ص 338 تا 341 حدود 60 اصطلاح تخصصی، شرح و معنا شده است در حالی که حتی به یک کتاب یا مقاله ارجاع نشده است. نمونۀ دیگر در ص 237-236 در شرح «جدول دوله»، «جدول مثنی»، «جدول مرصّع» و «جدول زنجیره» است که اشاره‏ای به منابع مورد استفاده نشده است و در نتیجه خواننده تصوّر می‏کند که این اصطلاحات را مؤلف کتاب، شرح و معنا کرده است؛ در حالی که بیشتر این واژگان پیشتر در واژه نامۀ «گلستان هنر» و رسالاتی که در «کتاب آرایی در تمدن اسلامی»، «رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته» تصحیح شده‏اند و همچنین در «زرافشان» به تفصیل بیان شده ‏اند.

کاستی دیگر این است که بسیاری از این اصطلاحات دو یا چند بار با عباراتی مشابه و در فصولی گوناگون توضیح داده شده‏اند. مثلاً «قلمدان» و «قطّاعی» که خود فصلی مستقل دارند، دوباره در ص 338 معنا شده ‏اند.

همچنین اصطلاحات «تذهیب»، «ترصیع» و «تشعیر» که در فصل 11 بیان شده‏اند و دوباره در فصل واژگان به همان شکلِ تکراری شرح و معنا شده ‏اند.

ب) پاورقی‏ها. ذکر منبع در پاورقی‏ها کاملا یکسان و منظم نیست. مثلاً در ص 91 منبع به صورت: «صیرفی، گلزار ص» ذکر شده و نه تنها شمارۀ صفحه یاد نشده، نام رساله «گلزار صفا» هم به درستی گزارش نشده است. در پاورقی 2 ص 7 آمده است: «رسالۀ عبدالله صیرفی، ص 251 به نقل از رسالۀ جعفر بایسنغری» و خواننده با مراجعه به کتابنامه، نمی‏تواند هیچ یک از این دو رساله و مشخصاتشان را بیابد. همچنین است پاورقی ص 15 «جزوۀ خط شیخ علاء الدین سرومری، به نقل از صبح الاعشی» که با مراجعه به کتابنامه، هیچ ذکری از این منابع یافت نمی‏شود.

پاورقی‏ها حتی در یک صفحه نیز از یکدستی کافی برخوردار نیستند. در ص 93 یک منبع به دو صورت ذکر شده است: «کاغذ در زندگی، افشار، ص 98» و «کاغذ در زندگی و فرهنگ ایرانی، ص 99» و در همان صفحه «الفهرست ابن ندیم، ص 23» و «درّۀ نادره، ص 58» یکی با نام و یکی بی نام مؤلف آمده است. این بی نظمی به سراسر پاورقی‏ها راه یافته است.

نکتۀ دیگر در ارجاعات، اشاره به نقل قول کتابی از منبعی دیگر است. اگر این نکته به درستی صورت گیرد، از نظر امانت‏داری در پژوهش بسیار پسندیده است اما در پاورقی‏ها، بیان این نقل قول‏ها نادرست بیان شده است؛ برای نمونه در پاورقی 3: «کتاب آرایی در تمدن اسلامی، ص 381 به نقل از نصاب صبیان» در حالی که باید نوشته شود: «نصاب الصبیان به نقل از کتاب آرایی در تمدن اسلامی، ص 381» و نمونه‏های نادرست دیگر مانند: ص 333 پاورقی 1 و 2: «کتاب آرایی در تمدن اسلامی به نقل از تاریخ عرب، ص 540» و «کتاب آرایی در تمدن اسلامی به نقل از مونس الاحرار، ص 1196»

2- زیرنویس تصاویر: شرح تصاویر از نظم چندانی برخوردار نیست. تصاویر ص 339 تا 342 نمونه‏ای از این بی نظمی را به خوبی نشان می‏دهد:

ص 339، تصویر 393: نوع خط، نام کاتب، دورۀ اثر

ص 340، تصویر 394: نوع خط، نام متن، سال کتابت

ص 341، تصویر 395: نوع خط، نام متن، دورۀ اثر

ص 342، تصویر 396: نوع خط، نام کاتب، سال کتابت

ص 342، تصویر 397: نوع خط، نام کاتب

و در هیچ یک از این تصاویر به «محل نگهداری آثار» اشاره‏ نشده است و از این رو خواننده نمی‏تواند اعتمادی کامل به تصاویر داشته باشد و در پژوهش‏های دیگر به آنها ارجاع دهد.

در زیرنویس بسیاری از تصاویر، امانت‏داری در یاد کردن منبع و مأخذ تصویر رعایت نشده است؛ همچون تصویر 11 (قط زدن قلم) که تصویر دست اینجانب در حال آموزش قط زدن است. شرح تصاویری که مربوط به موزه‏ ها و کتابخانه ‏های خارج از کشورند و از کتاب‏ها و پژوهش‏های غیر فارسی برداشته شده است، به استاندارد نزدیک است و از دقت بیشتری برخوردارند. این نکته نشانگر دسترسی مناسب مؤلف به بسیاری از منابع منتشر شدۀ غیر بومی است.

3- کتابنامه. برخی از منابع مورد استفاده در متن همچون «کتاب شناسی نسخه‏های خطی»، «فرهنگ اشعار صائب» و «صبح الاعشی» در کتابنامه یاد نشده است؛ این نکته یا سهو است که برای خواننده قابل قبول نیست و یا به این جهت رخ داده است که مؤلف از منابع دیگری که این استناد را داشته‏اند، بهره مند شده و به اصل آثار دسترسی نداشته است و در این موارد هم می‏بایست با عبارت «به نقل از» به متن مورد استفادۀ خویش اشاره می‏داشت.

کاستی دیگر این است که مؤلف در فصل 16 کتاب (واژگان) از منابع بسیاری بهره ‏مند گشته و از آنها در کتابنامه یاد نکرده است و این توهّم را برای خواننده باقی گذاشته است که آیا مؤلف محترم با منابع معتبر معاصر ناآشنا بوده است و یا ذکر آنها را لازم ندانسته است. از جملۀ این منابع «فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته» است که دو دهه پیش از این منتشر شده و اساس شکل گیری و تألیف این فصل بوده است.

مؤلف با وجود ده‏ها پژوهش عمیق فارسی و عربی که دربارۀ «ابن مقله» انتشار یافته، منبع خود را کتابی از آقای دکتر علی اکبر ولایتی بیان داشته است.

نمونۀ دیگر رسالۀ «آداب المشق» از باباشاه اصفهانی است که نسخۀ یگانه ‏اش به خط باباشاه توسط نشر پیکره در سال 1392 ش. انتشار یافته اما مؤلف آن را از منبعی بواسطه (در سال 1372) نقل کرده است.

4- نیاز به ویرایش. رسم الخط کتاب یکسان نیست؛ برای نمونه در ص 31 «ی» اضافه به دو شکل در کلمات:«تهیۀ» و «شیره ی» بکار رفته و در ص 23 «موزه خط و کتابت» بدون «ی» اضافه آمده است.

استفاده از پرانتز معنای خاصی ندارد؛ برای مثال در ص 31 پس از واژۀ «سیاه» در پرانتز (مشکی) آمده است و در همان صفحه بسیاری از جملات بدون دلیل خاص در پرانتز جای گرفته است، ص 31، سطر 6 و سطر 11 و سطر 19 و سطر 23.

اغلاط تایپی کتاب کم نیست که به چند نمونه بسنده می‏شود: ص 28: قائم به جای «قاتم»؛ همچنین پاورقی ص 30: سطر السطور به جای «صراط السطور»

 

اشکالات محتوایی:

یکی از حساس‏ترین ارکان پژوهش‏هایی از این دست، دقت و نظم در فصل‏ بندی و به عبارتی «فهرست مطالب» است. از این روست که در پایاننامۀ دانشجویان، هنگامی که استاد راهنما بر موضوع مورد بحث اشراف داشته و دانشجو را با دقت در فصل و بخش‏بندی رساله‏ اش یاری می‏کند، نتیجۀ پژوهش بسیار دقیق و عمیق‏تر می‏شود. رییس وقت کتابخانۀ مجلس شورا در مقدمه ‏ای که بر این اثر نوشته است، این کتاب را «کشکول جامعی از اسباب و ابزار و ارکان و ابواب مختلف و مراحل خلق یک اثر هنری» خوانده است و خوانندۀ تیزبین با نگاهی گذرا درمی‏یابد که با کشکولی آشفته مواجه شده است.

کتاب دارای 16 فصل است:

1- ابزار و مواد خوشنویسی

2- مرکّب

3- قلمدان

4- کاغذ

5- کاغذهای الوان

6- کاغذهای ابر و بادی (ابری)

7- کاغذهای آهارمهره

8- قطع و اندازۀ کتاب

9- قطّاعی (کاغذ بُری)

10- روش به کار بردن طلا

11- همنشینی نقش و تذهیب در خوشنویسی

12- قطعه سازی

13-جلد سازی

14- اصول و قواعد خط و خوشنویسی

15- نگهداری، حفاظت و مرمّت اسناد و نسخ خطی

16- واژگان

بنابر نام کتاب که «خوشنویسی و کتاب آرایی در ایران» است، بهتر بود تا کتاب دو فصل کلان «خوشنویسی» و «کتاب آرایی» داشته باشد؛ سپس در ذیل هر یک از فصول، به تاریخ، ابزار و تکنیک‏های خوشنویسی و کتاب آرایی پرداخته شود.

چند نمونه‏ از پریشانی در فصل‏بندی کتاب به این شرح است:

الف. فصل اول مربوط به ابزار و مواد خوشنویسی است و خواننده توقّع دارد تا با قلم، قلمدان، مرکب و کاغذ آشنا شود اما متوجه می‏شود که در این فصل تنها قلم و قلم‏ تراش معرفی شده‏ و مرکّب و قلمدان و کاغذ، دارای فصولی مجزّا هستند.

ب. عجیب است که 4 فصل از کتاب به کاغذ اختصاص یافته است و حتی کاغذ الوان، ابری و آهارمهره به سه فصل مجزّا تقسیم شده است در حالی که بهتر بود تا تمام مطالب مربوط به «کاغذ» ذیل یک فصل و با انسجامی منطقی و علمی بیان گردد.

ج. «کتاب آرایی در ایران» که عنوان کتاب است، نام هیچ یک از فصل‏ها نیست و مطالب مربوط به کتاب‏آرایی به شکل جسته و گریخته در فصول دیگر جای گرفته است. جالب است که مرمّت نسخ خطی که ارتباط خاص و مستقیم با عنوان کتاب ندارد، فصل 15 را به خود اختصاص داده است.

برخی دیگر از کاستی‏های محتوایی کتاب از این قرارند:

1- بسیاری از تصاویر، گویا صرفاً برای افزایش حجم کتاب و یا زیباتر شدن صفحه آرایی، به کتاب راه یافته ‏اند. تصاویر چهار صفحه از کتاب (23-20) به دوات اختصاص یافته است؛ از 9 تصویر ارائه شده 2 تصویر به دورۀ عثمانی (؟) و قرن 18 میلادی مربوط است. همچنین ص 40 تا 73 شامل 65 تصویر از قلمدان‏های گوناگون است که در کتابی از این دست چندان منطقی به نظر نمی‏رسد.

2- اغلاط فاحش که به نظر از نوع اغلاط تایپی نیستند؛ مثلاً در ص 32-31 در تهیۀ مرکّب، مفهوم «صلایه دادن» و «ورز دادن» با هم اشتباه شده است.

3- در ص 28 بیت: «هم وزن دوده زاج است هم وزن هر دو مازو / هم وزن هر سه صمغ است آن گاه زور بازو» به غلط دو بیت از رسالۀ «صراط السطور» سلطان علی مشهدی دانسته شده است و در دنبالۀ مطلب آمده است: «هیچ گاه به نقش هر کدام از عناصر [مرکّب] اشاره نگردیده است که در ادامه به توضیح آن خواهیم پرداخت»؛ گفتنی است که نقش هریک از مواد سازندۀ مرکب ده‏ها بار در رسالات کهن و متون آموزشی خوشنویسی از سدۀ هشتم و نهم هجری تاکنون شرح و توصیف شده و در دهه ‏های اخیر نیز ده‏ها پایان نامه و مقالۀ تخصصی در این باب به انجام رسیده است.

4- در ص 15 آمده است: «میرعلی هروی دوات خویش را از جنس مس انتخاب می‏کرد» و هیچ ذکری از مستند این عبارت نشده است. اگر این مطلب برگرفته از رسالۀ «مداد الخطوط» باشد، باید افزود که اساساً این رساله از میر علی هروی نیست و اثر مجنون رفیقی هروی است. (نک: مجنون رفیقی هروی، فصلنامة فرهنگ زنجان، سال دوم شماره دوم و سوم، تابستان و پاییز 1380)

 

جمع بندی:

امروزه با پژوهش‏هایی که استادان دانشگاه، دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد انجام می‏دهند، پژوهش‏های خوشنویسی و کتاب‏آرایی وارد مرحلۀ جدیدی شده‏اند و دورۀ پژوهش‏های سنّتی که گاه بدون الگو و پشتوانۀ علمی هستند، به سر آمده است؛ در نتیجه هر خوشنویس علاقه‏مند به پژوهش، می‏باید از استانداردهای تألیف مقاله و کتاب در جامعۀ علمی امروز آگاه باشد و آنها را در تحقیق خویش بکار گیرد.

تعریف دقیق موضوع، انگیزه و هدف از تألیف و اشاره به پژوهش‏های مشابه از نکات ضروری این دست از آثارند و می‏تواند نشانگر انصاف علمی نویسنده باشد. مهمترین کاستی کتاب، آشفتگی در شالوده و بنیاد پژوهشی یا همان فصل‏بندی است و همین اشکال سبب بروز اشکالاتی دیگر همچون تکرار مطالب در فصول و بخش‏های گوناگون و عدم ارتباط برخی از فصول با عنوان کتاب شده است. همچنین زیاده روی در آوردن برخی از تصاویر (65 تصویر از قلمدان) و آشفتگی زیرنویس از معایب مهم کتاب بشمار می‏رود.

این کتاب با بازبینی نکات یادشده و ویرایش دقیق علمی و ادبی می‏تواند برای مخاطبان و علاقه‏مندان خوشنویسی و هنرهای ایرانی-اسلامی سودمند باشد.

 

کتابنامه:

- مجنون رفیقی هروی، فصلنامة فرهنگ زنجان، سال دوم شماره دوم و سوم، تابستان و پاییز 1380

 

 

نوسینده: دکتر حمیدرضا قلیچ ‏خانی