«شعر انقلاب» را با «شعار انقلاب» یکی نگیریم

کمال شفیعی نخستین دبیر علمی جشنواره‌ای بود که به گفته خودش طرح آن را خودش نوشت و حدود شش سال پیش به زنده‌یاد امیر حسین فردی مدیر وقت مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری تحویل داد تا با اهداف ویژه‌ای کارش را آغاز کند؛ «جشنواره شعر انقلاب اسلامی».

اکنون پنج سال از برگزاری اولین دوره این جشنواره می‌گذرد و اگرچه جشنواره‌ای جوان است ولی حرف و حدیث‌های زیادی به راه انداخته است.

برخی عنوان «شعر انقلاب اسلامی» را دارای رویکردهای ایدئولوژیک می‌دانند و به بهانه اینکه نباید هنر را با ایدئولوژی درآمیخت چندان این عنوان را برنمی‌تابند؛ عده‌ای هم برعکس، نه تنها این عنوان را ایدئولوژیک نمی‌دانند، بلکه جریانی کاملاً طبیعی و هنری با دایره‌ معنایی بسیار فراخی را از آن مراد می‌کنند که هر شعر و شاعری را که عنادی با انقلاب و جمهوری اسلامی ندارد، در این دایره می‌گنجد.

فارغ از جدال‌های نظری که می‌توان درباره این اختلاف‌نظر‌ها ایجاد کرد، بازگشت به اهداف اصلی برگزاری جشنواره‌ای با این عنوان می‌تواند به برخی اختلاف‌نظر‌ها که هر چه پیش می‌رویم عمیق‌تر می‌شود، پایان دهد. با این هدف به گفت‌وگو با نخستین دبیر «جشنواره شعر انقلاب اسلامی» و کسی که طرح این جشنواره را نگاشته پرداخته و از اهداف اساسی این جشنواره پرسیده است. متن این گفت‌وگو به شرح ذیل است:

تسنیم: آقای شفیعی چطور شد که جشنواره شعر انقلاب اسلامی شکل گرفت؟

کمال شفیعی: خاطرم هست وقتی مرحوم فردی به حوزه هنری آمدند، با آن نگاه وسیعی که داشتند، کارهای شگفتی انجام دادند. زمانی من خدمتشان رسیدم و گفتم: آقای فردی بعد از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی نیاز داریم که به تعریف برخی مفاهیم و مقولات بپردازیم.

ایشان گفتند: مثلاً چه مفاهیمی؟

من گفتم: شما زحمت کشیدید و «جشنواره داستان انقلاب اسلامی» را راه انداختید، ولی جای «شعر انقلاب اسلامی» خالی است.

ایشان گفتند: «شعر انقلاب اسلامی» یعنی چه؟ مگر ما جشنواره شعر فجر را نداریم؟

گفتم شعر فجر یک برند ملی است که تمامی موضوعات را در بر می‌گیرد و وقتی به تمام موضوعات می‌پردازد، دیگر لزوماً به «شعر انقلاب اسلامی» نمی‌پردازد، هرچند در ایام دهه فجر برگزار می‌شود، ولی به هیچ وجه موضوع‌اش شعر انقلاب اسلامی نیست؛ یعنی موضوعیت‌اش، موضوعیت ادبیات انقلاب اسلامی نیست.

مرحوم فردی گفتند: جشنواره شعر دفاع مقدس چه؟ مگر آن چیزی جدای از شعر انقلاب اسلامی است؟

من گفتم: آن جشنواره هم به ادبیات جنگ می‌پردازد و باز موضعیت آن جریان شعری انقلاب اسلامی نیست.

به هر حال بحث‌ ادامه یافت و در پایان ایشان گفتند که طرح را بنویسید و بیاورید. من طرح را نوشتم و بردم خدمت آقای فردی و ایشان هم طرح را بردند نزد آقای مؤمنی‌شریف و آقای مومنی‌شریف هم حمایت جانانه‌ای از طرح کردند و جشنواره شعر انقلاب اسلامی شکل گرفت و ما اولین جشنواره را راه انداختیم و با حکم آقای فردی بنده به عنوان دبیر دوره نخست انجام وظیفه کردم.

هنوز هم تعریف دقیقی از «شعر انقلاب اسلامی» که همه روی آن اتفاق نظر داشتند باشند، وجود ندارد؛ در آن زمان تعریف شما از «شعر انقلاب اسلامی» چه بود؟

شفیعی: اتفاقاً در‌‌ همان زمان خیلی از دوستان از من به عنوان دبیر اولین دوره این جشنواره، سؤال می‌کردند که منظور شما از «شعر انقلاب» چیست؟ آیا ادبیات انقلاب برای کسانی است که در جغرافیای ایران زندگی می‌کنند؟ آیا منظورتان شعری است که برای پیروزی انقلاب اسلامی سروده شده است؟ آیا برای کسانی است که زمان شروع انقلاب در آن برهه شعر گفته‌اند؟ و... . آن زمان من یک تعریفی ارائه دادم که در گزارش نشست خبری اولین دوره هم آمده است؛ من گفتم که ما می‌خواهیم ببینیم شعر انقلاب اسلامی خودش را چگونه تعریف می‌کند؛ یعنی بگذاریم خود آثاری که تولید می‌شود به تعریف انقلاب اسلامی بپردازد. چون هر انقلابی اگر به اندازه انقلاب اسلامی ایران بزرگ باشد، باید بتواند خودش را در قالب هنر تعریف کند و هنگامی که هنر به تعریف انقلاب می‌پردازد، یکسری از مؤلفه‌ها را ارائه می‌دهد که شاید بهترین نوع مؤلفه‌سازی و شاخصه‌سازی از آن انقلاب باشد. در واقع بروز جشنواره انقلاب اسلامی با این نگاه بود که خود شاعران و ادیبان با آثارشان شعر و ادبیات انقلاب اسلامی را معرفی کنند. البته این ارائه تعریف با یکی دو سال و ده سال انجام نمی‌گیرد، بلکه باید سال‌ها از این اتفاق بگذرد تا به تعریف مشخصی برسیم.

با چنین پیش‌فرضی دیگر تفاوتی نمی‌کند شاعری که در فضای انقلاب اسلامی شعر می‌سراید، خود انقلاب اسلامی را درک کرده است یا نه، حتی ممکن است آدمی متولد دهه 60 یا دهه 70 باشد و درکی از پیروزی انقلاب اسلامی نداشته باشد، اما دست به خلق اثر بزند و نمونه‌ای از شعر انقلاب اسلامی را ارائه دهد. در این فضا دیگر نباید گفت شاعران انقلاب فقط کسانی بودند که پیش از انقلاب اسلامی برای آن شعر گفتند و نهایتاً تا سال 59 و 60 شعرهایی در فضای پیروزی انقلاب سروده‌اند. بنا بر این تعریف، دغدغه باید این باشد که خود ادبیات انقلاب اسلامی چه تعریفی از خود ارائه می‌دهد و این فقط با تمرکز بر آثار دست‌یافتنی است.

 بنابراین می‌توان گفت که در همان آغاز هم تعریف دقیق و محصلی از «شعر انقلاب اسلامی» وجود نداشت. نبود این تعریف فضای بازی را برای آثار فراهم می‌کرد که خودشان تعریفی از ژانر و محتوای خود ارائه دهند.

شفیعی: بله. فکر می‌کنم شاید آن زمان ما تعریفی نداشتیم که آن‌گونه برخورد کردیم، یعنی نخواستیم هیچ تعریفی را به شاعری تحمیل کنیم. حتی همین الآن هم اگر کسی از من بپرسد «شعر انقلاب چیست؟» من هنوز هم می‌گویم که باید بگذاریم ادبیات و شعر انقلاب اسلامی خودش، خودش را تعریف کند. بعد از اینکه این شعر و ادبیات و هنر خودش را تعریف کرد، باید بنشینیم و بررسی کنیم این تعریف چه هست، چه ضعف‌ها و نقاط قوتی دارد و... .

چون علی‌رغم اینکه حدود چهار دهه از انقلاب اسلامی می‌گذرد، اما انقلاب ما هنوز انقلاب جوانی است و در بین همه کشورهای جهان، جوان‌ترین انقلاب است. به همین خاطر هم من فکر می‌کنم هنوز ادبیات انقلاب اسلامی در حال تعریف خودش است؛ دوره این تعریف‌ها باید تمام شود تا نوبت ادبا و منتقدان ‌شود که بنشینند و از آثار این هنر، تئوری‌ها و مؤلفه‌ها را بیرون بکشند و دسته‌بندی ‌کنند.

مثلاً وقتی شما به ادبیات پس از انقلاب اکتبر فرانسه یا ادبیات پس از انقلاب روسیه نگاه می‌کنید، می‌بینید آثاری خلق شد و چندین سال است که از آنها گذشت تعاریف و تئوری‌های آنها استخراج شد و آن ادبیات انقلاب فرانسه یا روسیه نام گرفت؛ بعد از آ هم البته دست به خلق آثاری زده شد که بر مبنای همان تئوری‌ها و تعریف‌ها خلق شده بودند.

 

به نظر من برای اینکه بگوییم «ادبیات انقلاب اسلامی دقیقاً چیست؟» و «تعریف آن چیست؟» هنوز جامعیت لازم وجود ندارد، چون هنوز همه ظرفیت‌های ادبیات انقلاب اسلامی ظهور نکرده و بازشناسی نشده است. از این نظر ما به بازتعریف‌های متعدد نیاز داریم و ظرفیت‌ها و شاخصه‌های این ادبیات باید مدام بازتعریف شود؛ بعد از این کار می‌توانیم بنشینیم و شاخصه‌ها و مؤلفه‌هایش را تئوریزه‌ و نهادینه کنیم.

این بازتعریف و بازشناسی ظرفیت‌ها و مؤلفه‌ها چگونه و چه زمانی باید انجام شود؟

شفیعی:  این بازشناسی و بازتعریف‌ها خود به خود دارد انجام می‌شود. یعنی کار به صورت طبیعی به روند خود ادامه می‌دهد. مثلاً در دانشگاه‌ها می‌بینید که بسیاری از دانشجویان پایان‌نامه‌هایی را با موضوع ادبیات و شعر انقلاب اسلامی می‌نویسند یا استادان مقالات و کتاب‌هایی در این زمینه‌ها نوشته‌اند و این شروع کار است و ادامه هم خواهد داشت.

وقتی می‌گویید هنوز ظرفیت‌های ادبیات انقلاب اسلامی به طور کامل بروز نکرده، تلویحاً به این معنا است که می‌توان پیش‌بینی کرد آثار بهتری از آنچه که تاکنون خلق شده، خلق خواهد شد؛ چطور می‌توان چنین پیش‌بینی‌ای کرد؟

شفیعی: من به این دلیل می‌گویم که باید به خود ادبیات و هنرمندان فرصت بدهیم تا ظرفیت‌های ادبیات انقلاب بروز و ظهور پیدا کند، چون معتقدم هنوز بسیاری از قابلیت‌های این ادبیات به جایی که باید برسد، نرسیده است و اتفاقاتی که باید بیفتد، هنوز نیفتاده است؛ لذا ما نمی‌توانیم بگوییم مثلاً فقط شاعرانی که برای وقوع انقلاب اسلامی یا دفاع مقدس و... شعر گفته‌اند، شاعر انقلاب هستند و شاعرانی که به طور صریح برای آن دوران و با ذکر آن اتفاقات شعر نگفته‌اند، شاعر انقلاب نیستند؛ یا مثلاً بگوییم شاعرانی که عمرشان در دولت جمهوری اسلامی بوده شاعر انقلاب اسلامی هستند و دیگران نیستند. به طور کلی این تعریف‌ها تعاریفی است که خود به خود نقض می‌شود، چون اگر در زمان کنونی تعریف‌هایی ارائه شود، بعداً وقتی این دوره طی شود و به ثبات برسد، وقتی از بیرون نگاه کنیم می‌بینیم که تازه اینجا جایگاه و زمانی است که ادبیات انقلاب باید دسته‌بندی و تبیین ‌شود و اکنون این ادبیات می‌تواند برای خودش مؤلفه‌هایی را تعیین کند.

وقتی آن دوره‌ی تثبیت فرا رسید این مؤلفه‌ها تعریف می‌شوند و بر اساس آنها می‌توان سنجید که ادبیات انقلاب اساسا حدود و ثغورش کجاست، جریانش چگونه جریانی است، مؤلفه‌های دقیقش چیست و... . مثلاً فرض کنید در سال‌های اخیر بخشی از ادبیات به ادبیات انقلاب اسلامی اضافه شد با عنوان «ادبیات بیداری»؛ این یکی از از ظرفیت‌ها بود که زمانی بروز کرد و باید نسبتش با ادبیات انقلاب اسلامی تعریف شود. ممکن است ظرفیت‌های دیگری هم در سال‌ها و دهه‌های آینده روشن شود.

برای ظهور و بروز این ظرفیت‌ها چه عواملی مورد نیاز است؟

شفیعی: من فکر می‌کنم نیاز است که زمینه‌ها برای ادبیات انقلاب فراهم شود. یکی از دغدغه‌های من این بود که جشنواره شعر انقلاب اسلامی راه بیفتد تا بستری باشد برای تعریف ادبیات و شعر انقلاب اسلامی. این بستر خیلی پیشتر در قالب جشنواره داستان انقلاب اسلامی شکل گرفته بود و جشنواره شعر انقلاب اسلامی هم در آن راستا حرکت می‌کند. البته هنوز جشنواره داستان انقلاب هم که قدمت بیشتری نسبت به جشنواره شعر دارد، نهال جوانی است؛ اگر چه حدود یک دهه از عمرش می‌گذرد، اما یک دهه در این عرصه هنوز چیزی نیست. به همین خاطر است که این جشنواره هنوز دارد سال‌های انقلاب را تعریف می‌کند، اما ما خیلی وقایع را بعد از انقلاب اسلامی داشتیم که می‌تواند دست‌مایه‌های خوبی برای خلق اثر باشند و هنوز مورد پرداخت قرار نگرفته است.

شعر انقلاب اسلامی هم همینطور است. در نظر بگیرید که حدود سه یا چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی می‌گذرد و از این چهار دهه، حدود یک دهه‌ درگیر تثبیت انقلاب اسلامی بودیم؛ یعنی چه در دوره شکل‌گیری انقلاب اسلامی و چه در دوره جنگ تحمیلی ما درگیر تثبیت انقلاب بوده‌ایم. بعد از آن دوران هم مضامین بین شاعران و نویسنده‌ها دست به دست شده و کمتر به خود فلسفه انقلاب اسلامی پرداخته شده است؛ بنابراین ما نیازمند بستری هستیم که اتفاقات جدید رخ دهد و تعاریف جدید بروز کند. ما نیازمند بازتعریفی هستیم که ناظر به کلیات باشد؛ در این بستر و هنگامی که زمان قابل قبولی از وقایع گذشته باشد می‌توانیم به تئوری‌پردازی برسیم و تعاریف قطعی‌تری را ارائه دهیم. من معتقدم ما هنوز به آن زمان نرسید‌ه‌ایم.

چون تا وقتی که یک متن همواره در حال زایش است و قابلیت این را دارد که این زایش همچنان ادامه پیدا کند، باید اجازه داد این اتفاق بیفتد، اما زمانی می‌رسد که این متن‌ها‌ در یک جاهایی دسته‌بندی می‌شود، قابل شمارش و حساب کردن می‌شود و... آن وقت است که می‌توانیم به تئوری برسیم. ما هنوز به زمانی که بتواینم در آن به تئوری‌پردازی بپردازیم، نرسیده‌ایم. دلیلش هم این است که می‌بینم هنوز هم دارد آثار تازه‌ای در این حوزه خلق می‌شود. البته این آثار در همین زمان هم می‌تواند دسته‌بندی‌ شود و گرایش‌های فکری و سلیقه‌ای مختلف را داشته باشد، اما این گرایش‌ها دلیلی بر تمامیت یافتن آن سبک‌ها و مولفه‌ها نیست، این‌ها دلیلی بر تئوریزه شدن نیست. این‌ها فقط نشان‌دهنده سلایق مختلف هستند.

بنابراین شما معتقدید که هنوز زمان نظریه‌پردازی درباره ادبیات انقلاب اسلامی نرسیده است و هر بررسی و اظهارنظری در زمینه نظریه‌پردازی ممکن است در آینده نقض شود؟

شفیعی: بله. ادبیات انقلاب اسلامی زمانی می‌تواند به تئوری و تعریف خود برسد که به عنوان یک سبک موضوعیت و موجودیت پیدا کند و لازمه این امر، آن است که این ادبیات همه ظرفیت‌های خودش را ظهور و بروز داده باشد. یعنی مثلاً آثار بسیار شاخصی خلق کرده باشد که به عنوان حد غایی این سبک شناخته شود. مثلاً وقتی می‌گوییم «سبک عراقی» و «سبک هندی» و...، می‌بینیم که در سبک هندی دیگر سعدی و حافظ آن را به اوج می‌رسانند و دیگر بعد از آنها هر چه هست تکرار آن دوره اوج است یا در سبک هندی مثلا صائب و بیدل و کلیم می‌آیند ظرفیت‌های این سبک را به اوج می‌رسانند و بعد از آن می‌شود نشست و به تئوری آن سبک رسید.

به همین دلیل ما باید منتظر بمانیم و ببینیم ادبیات انقلاب اسلامی تا کجا پیش می‌رود؛ هنوز این ادبیات در حال زایایی است. این زایایی باید ادامه پیدا کند و وقتی به اوج آن رسیدیم، منتقدان و نظریه‌پردازان بر اساس مؤلفه‌های آن دوران اوج‌ به دسته‌بندی و تئوریزه کردن این سبک می‌پردازند؛ به عبارت دیگر در واقع ادبیات انقلاب اسلامی دارای ستاره‌ها و جرقه‌ها و اتفاقاتی است، اما هنوز این اتفاق‌ها تمامیت ادبیات انقلاب نیست.

با این اوصاف، تکلیف ما از تعاریفی که جسته و گریخته از ادبیات انقلاب اسلامی ارائه می‌شود چیست؟ در حال حاضر آثار زیادی درباره این نوع ادبیات نوشته شده و تعاریف و مؤلفه‌های زیادی برای آن تعیین شده است. شما چه نظری درباره آنها دارید؟

شفیعی: بله. اتفاقا در قالب همین جشنواره شعر انقلاب که در طول راه به کمک آدم‌های مختلفی برگزار شد و وقتی با دبیرهای مختلف آن صحبت شد، هر یک تعریفی درباره شعر انقلاب ارائه دادند و اشکالی هم ندارد، اما به زعم من که شاید پیشنهاد دهنده جشنواره شعر انقلاب بودم و طرح آن را نوشتم، فکر می‌کنم هنور برای ارائه این تعریف‌ها زود است. فکر می‌کنم باید منتظر باشیم، ببینیم که چه اتفاقاتی در این عرصه می‌افتد و چه آثاری به دست داده می‌شود تا آن آثار را به عنوان حد غایی این ادبیات مورد بررسی قرار دهیم و تعریفی از این جریان به دست آوریم.

شاید این فرایند 10 سال دیگر طول بکشد، به همین خاطر نباید عجله کرد، چون ما طبیعتاً با آدم‌ها نمی‌توانیم جغرافیای شعر و ادبیات انقلاب اسلامی را تعریف کنیم؛ بلکه باید با اتفاق‌های ادبی بزرگ که تعیین‌کننده هستند، اتفاق‌هایی که بتوانند به عنوان سرفصلی برای ادبیات لحاظ شوند، باید یک دوره را تعریف بکنیم و الا هر کسی می‌تواند تعریفی ارائه کند.

بر این مبنا آیا تشخیص اینکه چه کسانی دقیقاً شاعر انقلاب هستند و چه کسانی شاعر انقلاب نیستند نیز هنوز امکان پذیر نیست؟

شفیعی: من فکر می‌کنم «شعر انقلاب» با «شعار انقلاب» تفاوت دارد. یادم هست که در‌‌ همان دوره اول جشنواره شعر انقلاب اسلامی وقتی خواستیم از یک شاعر جوان برجسته انقلاب تجلیل کنیم، چند گزینه داشتیم و گزینه‌ها را ارزیابی می‌کردیم. من به زنده‌یاد فردی گفتم به نظر من بهترین گزینه فاضل نظری است.

خیلی‌ها آمدند گفتند که فاضل نظری شاید در دوران انقلاب یک کودک بوده است، چطور او باید به عنوان شاعر انقلاب اسلامی تجلیل ‌شود؟! این همه شاعر انقلاب داریم که برای انقلاب اسلامی شعر گفته‌اند و...، اما یکی از دلایل من برای این انتخاب، موفقیت آدم‌ها بود و در آن زمان و همین الآن هم به نظر من یکی از موفق‌ترین شاعران این روزگار فاضل نظری است. ضمن اینکه من معتقدم آقای نظری در فضای انقلاب اسلامی شعر می‌گوید.

به نظر من موفقیت یک شاعر بسیار اهمیت دارد و می‌تواند حکم آن ستاره و نقطه اوج را داشته باشد. شاید درباره فاضل نظری پرسیده شود، مگر او چند شعر برای انقلاب اسلامی دارد؟ یا پرسیده شود با کدام تعریف می‌توان فاضل نظری را شاعر انقلاب دانست؟ فارغ از اینکه چه جواب‌هایی می‌توان به این سؤال‌ها داد، به نظر من، نظری تمام خصوصیات یک شاعر انقلاب اسلامی را داشت و به همین دلیل هم ایشان را پیشنهاد دادم. خیلی‌ها معتقدند کل کتاب ایشان و فحوای آثارشان درباره انقلاب است و برخی هم ممکن است بگویند نظری شعر انقلاب ندارد و... . تصور من این است که شعر انقلاب کاملاً متفاوت از شعار انقلاب است. من معتقدم اساساً انقلاب امری است که ابتدا در درون آدم‌ها اتفاق می‌افتد و پیش از هر چیز تعالی آدم‌ها را رقم می‌زند. این انقلاب و تعالی درونی باید به گونه‌ای باشد که آدم‌ها را به کمال برساند و از رهگذر این انقلاب و تعالی درونی، دگرگونی و کمال به بیرون هم منتقل شود.