بررسی فیلم بادیگارد با اولین محافظ حضرت امام(ره)

فیلم سینمایی «بادیگارد» اولین فیلمی است که درباره حفاظت ساخته می‌شود. حاتمی‌کیا شخصیت‌های فیلم خود را به گونه‌ای خلق می‌کند که قابل لمس باشد و مخاطب با آنها هم نفس شود؛ مخاطب با احوالات قهرمان‌های سخت‌کوش او احساس نزدیکی می‌کند. مردان ذاتا معترض و آرمانخواه حاتمی‌کیا برای مردم سرزمینش جذاب است.

شاید بسیاری پرستویی ریز قامت را با جای دوربین و میزانسن‌های حاتمی‌کیا یک محافظ شخصی نپندارند، اما هستند محافظان ریز قامتی که مانند حاج حیدر ذبیحی روحی سترگ دارند و در خدمت به نظام قد و قامتی بلند دارند. حاتمی‌کیا این بار هم مخاطب رابه وادی تردید و یقین می‌کشاند، هنگامه‌ای از دل آشوب و داوری و این بار داوری سخت‌تر از گذشته، حیدر ذبیحی مرد بازمانده از دوران طلایی دهه شصت باید میان وظیفه و اعتقادش مردد شود.

برای مخاطبی که هیچ پیشداوری و اطلاعی از محافظ شخصی ندارد عملکرد حاج حیدر ذبیحی دور از ذهن است اما برای پیشبرد داستان و تردید حاج حیدر ذبیحی این نوع طراحی برای پیشرفت داستان لازم است تا ذبیحی میان منافع شخصی فرد و حفاظت از نظام یکی را انتخاب کند. 

برای درک بهتر وضعیت محافظ شخصیت نظام و شغل محافظت (بادیگارد) از حاج حمید رضا نقاشیان اولین محافظ حضرت امام(ره) و مهدی صفایی دارنده تنها شرکت رسمی حفاظت و تشریفات خصوصی دعوت کردیم تا متن و محتوای فیلم را مورد واکاوی قراردهند. ویژگی حمیدرضا نقاشیان در این است که جزو اولین محافظان ایران بعد از انقلاب اسلامی است و مهدی صفایی هم آموزش دیده حفاظت از در کشورهایی از جمله آلمان است. حاصل گفت‌وگوی دو ساعته ما را می‌خوانید:

 

 

* حادثه تروریستی محل گمانه‌زنی جریانات سیاسی و نحله‌های فکری

برای اولین سوال بفرمایید، در فیلم «بادیگارد» کدام یک از کاراکترها در ماجرای ترور دکتر صولتی اشتباه کرد؟

نقاشیان: باید دید اشتباه را چگونه تعریف می‌کنیم. اینکه ترور واقع شد قطعا نشانی از اشتباه است. من فکر می‌کنم داستان اینگونه طراحی شده بود که این اشتباه عمدا صورت گیرد تا فیلم با یک سناریوی پیچیده پیش برود.

بحث اشتباه به عقیده من عبارت جامعی نیست. عبارت جامع این است که هدف از اینکه دکتر صولتی آن‌گونه که طراحی شده، ترور شود چه بود؟ من فکر می‌کنم قصد آقای حاتمی‌کیا این بوده که در یک فضای سیاسی_عملیاتی فیلم «بادیگارد» را با یک رخداد اکشن شروع کرده است. نفس اکشن بودن فیلم در فضای سیاسی اجتماعی، نقش ویژه‌ای دارد. بسیاری از فیلم‌های بلند ایشان تم و ماجرای اکشن را دنبال می‌کند. نگاه آقای حاتمی‌کیا را اگر بخواهیم با فیلم‌هایی که ساخته شده تحلیل کنیم باید بگوییم یک حادثه تروریستی اتفاق می‌افتد و این حادثه محل گمانه‌زنی جریانات سیاسی و نحله‌های فکری می‌شود و آقای حاتمی‌کیا  خود را در این بستر به عنوان کسی که ارزش‌ها را از غیر ارزش‌ها تفکیک می‌دهد، معرفی می‌کند. ولی این که نیتش بها و اعتبار دادن به ارزش‌ها باشد من کمی تردید دارم.

*فیلم باعث شد سوژه خانواده شوم

آقای نقاشیان فیلم را به تنهایی دیدید؟

به همراه خانواده و یک بار دیدم،  در ابتدا به محض اینکه ذبیحی دکتر صولتی را بغل کرد اشتباه را به خانمم متذکر شدم و گفتم چرا شخصیت محافظت شونده را جلوی خود گرفته است؟ این تذکر بنده سوژه شد تا انتهای فیلم! ایشان گفتند: شما هنوز هم محافظ هستی! و به این فکر می‌کنی کجا محافظ فیلم اشتباه کرده است. یک جای دیگر فیلم  باز متذکر شدم که «ماشه بالا است» تا این جمله را گفتم تیر در رفت و شیشه ماشین شکست.

*پیشرفت داستان براساس اشتباه صورت گرفته است

اگر فرض را بر این بگذاریم که هر تروری مبتنی بر اساس یک برنامه پیشین و طراحی شده جلو می رود به عقیده شما خطا در ترور دکتر صولتی را چگونه می بینید و مقصر اصلی کیست؟

صفایی: مقصر اصلی حیدر ذبیحی است. هماهنگی میان سرتیم و گروهش همچنین گروه ایشان با خلبان هلی کوپتر، میزان فاصله ای که دارد همگی اشکال دارد. زمانی که فیلم را دیدم برایم سپر قراردادن شخصیت جلوی محافظ کاملاً اشتباه و دور از ذهن بود! در تمام دنیا محافظ قبول کرده است که جان خود را جلوتر از حفاظت شونده، قرار دهد. اما در فیلم «بادیگارد» این کاملاً متفاوت است. البته بخش زیادی از پیشبرد داستان به  این اشتباه باز‌می‌گردد. اما از لحاظ فنی اشتباه خیلی زیاد است.

 

فهرست اشتباهات از نظر شما چه بود؟

صفایی: با توجه به تکنیکی که در دنیا مرسوم است عدم هماهنگی و میزان فاصله از عمده اشتباهات است. اگر یک فاصله استاندارد بین سوژه و مردمی که هجوم می‌آورند وجود نداشت، سوژه باید محل را ترک کند. این شغل به‌گونه‌ای است که محافظ اجازه ریسک ندارد. در شرایط حفاظت اگر افراد از روبرو می‌آیند و به سوژه نزدیک می‌شوند قطعا محافظ باید فواصل را رعایت کند و سوژه را در جایی قرار بدهد که امکان جابجایی و فرار برایش راحت باشد.

اشتباه حیدر ذبیحی برای مخاطبان فیلم هم قابل تشخیص است. آیا حیدر ذبیحی پیر شده؟ آیا دکتر صولتی با بی‌احتیاطی (بلند شدن از زیر پای محافظ) باعث این اتفاق شد؟ تحلیلی وجود دارد که حیدر ذبیحی در آن صحنه از دکتر صولتی نه در مقابل تروریست تکفیری بلکه در مقابل مشاورش حفاظت می‌کند. کسی که مسبب حضور دکتر صولتی در مهلکه شده و همه مقدمات را تا لحظه ترور پیش‌ برده است. حیدر ذبیحی خود را میان این دو نفر قرار می‌دهد چون تشخیصش این بود که امکان زدن نفر روبرو را دارد، اما نفر پشت سر را نمی‌تواند بزند. بعد هم ذبیحی در دفاع از خودش به این مهم اشاره دارد که یک رخنه جدی اتفاق افتاده است.

نقاشیان: بعد از ترور در زمان گزارش‌نویسی، حیدر ذبیحی عنوان می‌کند که من گفتم دیگران هم سهم خودشان را بگویند. این مبتنی بر این است که من از خودم تعریف نمی‌کنم و اگر قرار است تعریفی صورت بگیرد دیگران باید این کار را انجام دهند. اشاره به این که یک توطئه بوده و  شخصیت را ببریم در یک فضای مخاطره‌آمیز که برایش این اتفاق رخ دهد،  من در خلال فیلم ندیدم اما در بحث نوع حفاظت فکر می‌کنم اگر این واقعه را به صورت یک واقعه جدی تلقی کنیم آقای صفایی حرف جامعی زدند. آقای حیدر ذبیحی تذکر می دهد ما به این ماموریت نباید برویم و این شخصیت است که اصرار می‌کند و می‌گوید «برای ما بد است که مردم به دیدن ما بیایند و ما آنها را نبینیم و برگردیم». این عملکرد ممکن است یک سوژه تبلیغاتی منفی علیه انتخابات ریاست جمهوری تلقی شود و اینجا ضعف سیاسی تبیین شود. ذبیحی در یک فضایی واقع می‌شود که با داشتن یک یا دو محافظ در فضایی که شاید بیش از 10 یا 15 محافظ نیاز است، باید تصمیم بگیرد که مواظب چه جناحی باشد. آیا تلقی‌اش از مردمی که به سمت دکتر می‌آیند ایجاد یک فضای تنگ برای عملیات خواهد بود؟  یک تروریست با قدی رسا و مصمم می‌آید و تحلیلش این است که صحنه انتحاری است، عملیات را آغاز می‌کند. نکته دوم اینکه وقتی آقای صولتی را بغل می‌کند به نوعی می‌چرخد. با یک چرخش کوچک بخش راست بدن  صولتی را  برای بروز هر حادثه ای به سمت تروریست قرار می‌دهد اما بعد می‌گوید من شاید در آن موقع تحلیل جامعی برای اینکه عملیات را درست انجام بدهم نداشتم.

بحث این است که آیا در واقعیت چنین صحنه‌ای واقع می‌شود؟

نقاشیان: تلقی من این است که اگر چنین شخصیتی در منطقه پرخطر و این فرآیند حاضر شود، تعداد محافظان بیشتری خواهد داشت و حضور کنار مردم در محیط‌های بسته که بتوان مردم را کنترل کرد، صورت می‌گیرد. از این دو موضوع که بگذریم نفس این که شخصیتی با آن مقام بیاید در آن میدان و مردم هجوم بیاورند اساسا تنها یک طراحی برای ساخت فیلم است. در شرایط واقعی قابل تحلیل نیست.

*بازپرس کار غیر عادی نمی‌کند/ در وقوع ترور اولین گروه مشکوک محافظین هستند

بدبینی و سوءظن مامور پیگیری پرونده که بازرس ویژه شورای امنیت (درفیلم) معرفی می‌شود را چطور تحلیل می‌کنید؟

 

 

صفایی: فردی که به عنوان بازپرس وارد داستان می شود کار غیرعادی نمی‌کند. زیرا هیچ تصوری از تفکر فرد روبرو ندارد و به قوانین عمل می‌کند. بازپرس موظف به بازجویی است، چیزی که در تمام دنیا اتفاق می‌افتد. وقتی یک ترور رخ می‌دهد اولین گروهی که مورد شک قرار می‌گیرند محافظان هستند. اوایل انقلاب در بعضی از ترورها، محافظ ترور را طراحی و اجرا کرد.

نقاشیان: علی‌الاصول وقتی از چنین صحنه‌ای فیلم تهیه و بعد مورد بازبینی قرار می‌گیرد تحلیل‌های متفاوتی از بازخورد و فعالیت محافظ و تصمیم‌گیری‌های زمان ترور پیدا می‌شود. شیوه برخورد بازرس (فرهاد قائمیان) از لحظه اول «بدبینانه» است و نشان دهنده این است که نگاه به محافظان از منظر بدبینی، خطا و بی اعتمادی است. حال اینکه در کشور چنین فضایی نیست. افراد جان، مال و خانواده خودشان را به این محافظان می‌سپارند بسیاری از این فضاها رابطه عاطفی و نزدیک است. مواردی بود که شخصیت، زندگی‌اش را به نام محافظ کرده است و یا اصلا زندگی مالی‌اش را با حساب محافظ اداره می‌کند. این فضای تلخ بدبینی کاملا ساختگی است.

چقدر محافظ مورد سوء استفاده شخصیت قرار می‌گیرد؟

صفایی: درکشور ما تخصص همراه با اعتقاد است. اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی و حکومت است در کنارش تخصص هم وجود دارد. در تمام دنیا سیستم حفاظت یک شغل است که افراد از چند فیلتر می‌گذرند و به شغل دست می‌یابند.

*در ایران فعالیت بادیگارد ممنوع است/ اعضای سیستم امنیتی کارهای محیرالعقولی انجام می دهند که دیده نمی‌شود

در ایران افراد متخصص بدون داشتن تعهد که به حفاظت از افراد به عنوان یک شغل نگاه می‌کنند چطور فعالیت می‌کنند؟

صفایی: در ایران هنوز شغل بادیگارد ممنوع است. کسانی که قصد دارند وارد سیستم بادیگارد و محافظ از شخصیت شوند از فیلترهای زیادی عبور می‌کنند. بنابراین اعتقاد دارند، اما در دنیا محافظت را به عنوان یک شغل تقبل می‌کنند. آقای حاتمی‌کیا همیشه سوژه‌هایی را انتخاب می‌کند که در جامعه کمتر دیده می‌شود، این برای من جذاب است. نمونه‌هایی مثل «ارتفاع پست» یا «بادیگارد». اعضای سیستم امنیتی کشور که کارهای محیرالعقولی انجام می‌دهند و هیچ وقت دیده نمی‌شوند و کسی آنها را نمی‌شناسد در فیلم «به رنگ ارغوان» یک نگاه دیگری به این افراد بود.

به نظر من هنوز برای شخصیت وظیفه  سیستم حفاظت، تعریف نشده  است. در بسیاری موارد می‌بینم بچه‌های فوق العاده‌ای وجود دارند اما شخصیت اجازه انجام کار به آن‌ها را نمی‌دهد. رئیس جمهور اوباما قرار بود برای تست و شاید تبلیغ یک شرکت بزرگ ماشین‌سازی  بعد از سخنرانی در ماشینی بنشیند و در محوطه کاخ سفید دور بزند. سرتیم محافظت با او صحبت کرد بعد اوباما پشت تریبون قرار گرفت و گفت به من اجازه سوار شدن به ماشین ندادند و جمع را ترک کرد. این اتفاق در کشور ما نمی‌افتد. خود شخصیت تعیین‌کننده است. اگر اتفاقی که در فیلم «بادیگارد» شاهد بودیم رخ دهد به نظرم محافظ خیلی قدرت برای منصرف کردن شخصیت را ندارد چون معمولا شخصیت‌های نظام ما مردمی هستند و از روی اعتقاد با مردم روبه‌رو می‌شوند. این به لحاظ سیستماتیک اشتباه است.

*گاهی بدبینی از محافظ شروع می‌شود/گاهی به محافظ به چشم خدمه نگاه می‌کنند

 

 

به نظر می‌رسد محافظ باید با شخصیت هماهنگ باشد و آنجایی که باید شخصیت همکاری کند این اتفاق رخ دهد.

نقاشیان: دقیقا عکس این عمل اتفاق می افتد.

ما یک شرایط استثنایی و ویژه‌ای در کشور داریم و آن امتزاج افکار سیاسی و اعتقادی به همه جناح‌های درگیر حفاظت هستند. اعم از افرادی سیاسی که مورد حفاظت واقع می‌شوند و یا افراد علمی و کسانی که حفاظت را انجام می‌دهند. بحث اساسی این است که در مرحله گذار از درک، تبیین و تمیز رفتار سیاسی با افکار سیاسی هستیم. متاسفانه امتزاج این دو جریان هم در محافظان وجود دارد و هم محافظت شونده. گاهی بدبینی از محافظ شروع می‌شود و گاهی از محافظت شونده. نحوه رفتار محافظ  با شخصیت می تواند سیاسی، عاطفی و اعتقادی باشد و مبنای آن امتزاج دو تفکر است که در رفتار و ماموریت تفکیک نشده است. در بسیاری از کشورهای دنیا این مساله موضوعیت ندارد. محافظت یک ماموریت فرآیندی است، افراد با توانایی‌هایی انتخاب می‌شوند و ماموریت پیدا می‌کنند. درجه توانمندی‌شان هم تعیین‌کننده سطح‌بندی کارشان است. در کشورما فضا متفاوت است. وقتی وارد حفاظت از حوزه سیاسی می‌شویم سپاه پاسداران درگیر فرآیند می‌شود. وقتی سپاه وارد می‌شود طبیعتاً برخی، تفکرات سپاه را به لحاظ جهت‌گیری به سمت نظام و تفکر دینی می‌شناسد و همسو با آن هستند و یا بدبینی‌هایی دارند.

به یاد بیاورید زمانی که رئیس مجلس ششم بچه‌های حفاظت را نمی‌پذیرفت. تیمی انتخاب کرده بود و امکانات گرفته بود و اختیارات داده بود و مجموعه حفاظت را خودشان اداره می‌کردند و ربطی به ساختار حفاظت نداشت. این نگاه بسیار مهم است که شخص به حفاظت از چه منظری نگاه می‌کند. اگر این منظر مبنای اعتماد داشته باشد باید به این سوال بازگردیم که محافظ می‌تواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد که من جواب می‌دهم بله. این هم باز بحث انسانی است. گاهی بعضی از شخصیت‌ها غذا نمی‌خورند تا محافظ حاضر شود و گاهی به چشم خدمه  نگاه می‌کنند و به دور از فرآیند زندگی خودشان به آنها توجه دارند برای این که این تلقی ایجاد می‌شود که ممکن است بچه‌های حفاظت در میان آنها وجود داشته باشند و ممکن است اطلاعات شخصی آن‌ها لو برود. نگاه بینابینی در فضای امینتی و سیاسی در کشور ما مستثنی از بقیه کشورها است.

شخصیت چگونگی فعالیت محافظ را تعیین می کند

ملاک حفاظت شونده و حفاظت‌کننده در دنیا چگونه تعیین می‌شود؟

صفایی: محافظ مهمترین بخش زندگی که جان است برای حفاظت شخصیت قرار داده شده، محافظ مثل یک مربی است هر ورزشکاری با مربی‌اش هماهنگ باشد قهرمان است. قانون حفاظت این است که محافظ اشراف کامل داشته باشد که همه حرکات و رفتار ریز را ببیند. در دنیا محافظ اجازه دارد کنفرانس را بهم بزند.

نقاشیان: اگر تلفنی اعلام کند که در فرودگاه بمب گذاشتند، فاصله زمانی محاسبه می شود و درباره حضور افراد تصمیم گرفته می شود. در دنیا امنیت اهمیتش از هرچیزی بیشتر است . اما در کشور ما تعریف دقیق ندارد، جاهایی عمل می شود و جاهایی عمل نمی شود. عناصر مختلف دخیل هستند جایی نجابت محافظت‌شونده است که حرف گوش می‌دهد. یک جایی این شخصیت است که تعیین می‌کند محافظ چگونه عمل کند! و مسئولیتش را می‌پذیرد و مسئول حفاظتی مسئولیت عمده ای ندارد. در دنیا اینطور نیست یک شخصیت اجازه ندارد برای محافظ تعیین تکلیف کند. حفاظت فرآیندی است که امنیت ملی را شامل می‌شود. فرآیند محافظ و حفاظت‌شونده کمی مجهول و تعریف نشده است.

حضرت امام (ره) به حرف محافظ گوش می داد

 

امام(ره) به حرف محافظشان گوش می‌دادند؟

نقاشیان: بله. حضرت امام دفعه اول بود با موضوعی با نام حفاظت مواجه می شدند. در نوفل‌لو‌شاتو حضرت امام از طرف دولت فرانسه محافظت می شدند آن هم زمانی که خبرنگارها و شخصیت ها رفت و آمد بیشتری داشتند، اواخر سال 56 (دوران برف) دولت فرانسه به این نتیجه رسید که اگر حادثه ای ایجاد شود، مسئولیتی خواهد داشت. نامشهود مجموعه را حفاظت کردند. اولین حفاظت از حضرت امام از فرودگاه  مهرآباد شروع شد. وقتی حضرت امام وارد بنز شدند مواجه با جمعیت مستقبل شد. آنجا بود که نابسامانی به مفهوم واقعی کلمه حس شد. رفت و آمدهای نامطلوب، امام تنه خوردند، جریاناتی پشت سر امام حضور دارندکه از نظر تجانس فکری سالها با امام فاصله دارند و...  به همین دلیل حفاظت جا افتاد. بحث حفاظت اقامتگاه امام، از قبل از ورود ایشان مطرح شد. از 5 بهمن پیشنهاد شد مقر امام مدرسه رفاه باشد و بحث حفاظت مطرح شد تا اگر شهربانی یا ساواک مانع حضور امام شد یک مفری را تعبیه کنیم . مرحوم شهید بهشتی از پیروان مجاهدین خلق برای حفاظت بیرون از ساختمان استفاده کرد. این جنبش تفاوتی با بچه های سازمان مجاهدین داشت که توسط نیروهای تکنوکرات و بروکرات لطف الله میثمی و اصغر سیدجوادی اداره می شد با یک چنین بینشی آقای بهشتی می خواستند یک فاصله و نقار بین بچه های سازمان و آن هایی که تفکر دینی نداشتند ایجاد شود. بین مرحوم بهشتی مطهری و منتظری نقار پیش آمد. آقای مطهری این تصمیم را قبول نداشتند . و معتقد بودند کار عبثی است محافظت امام به دست این گروه باشد . نگرانی و اعتراض مرحوم مطهری به آقای بهشتی رسید و یک تصمیم مکمل گرفتند. از شهید بروجردی که مسئولیت عملیاتی گروه صف را داشتند خواستند تا حفاظت از امام را در ساختمان به عهده بگیرند .

شما چطور مسئولیت حفاظت امام را عهده دار شدید؟

 نقاشیان: من همکاری خوبی با مجموعه صف داشتم . در باشگاه جودو کار کرده بودم و آقایان ما را به عنوان فرد رزمی کار می شناختند. مسئول آموزش رزمی بودم و آقای شهید بروجردی حفاظت امام را به من سپردند.  ما از 5 بهمن در رفاه مستقر شدیم کار اولیه ما حفاظت نبود اما ماموریت ما حفاظت بود ما رفت و آمدها را کنترل می کردیم. امام را روز 12 بهمن در مدرسه رفاه بعد از فرودگاه و رفتن به منزل یکی از دوستانشان تحویل گرفتیم، خستگی بچه های حفاظت حکایت از این بود که اضطراب عجیبی بود هر لحظه تا روز 27 بهمن امکان هر حادثه بود.

امام (ره) تغییر مکان از مدرسه رفاه به علوی را پذیرفتند

چند نفر بودید؟

نقاشیان: 17نفر. اولین حرف من با امام این بود؛ من به ایشان گفتم: من را اینجا گذاشتند برای حفاظت اگر شما منعی نبینید من درخدمت شما باشم. امام  فرمودند: کی گذاشته ؟ گفتم آقایان مطهری وبهشتی. گفتند: خیلی خب منعی ندارد. گفتم خواهش می کنم ده دقیقه برای  این بچه ها صحبت کنید که آرامش ایجاد کنیم . از صبح که بهشت زهرا بودید اضطراب زیادی وجود بچه ها را گرفته است. آقا همان زمان پذیرفتند. تشکر کردند و به دوستان امید دادند و شرایطی که پیش خواهد را گوشزد کردند. بعد هم در اتاقی که آماده شده بود مستقر شدند.  آقایان منتظری و مطهری آمدند و مرا صدا کردند گفتند ما به این کادر مدرسه اعتماد نداریم. ایشان گفتند ما مدرسه علوی را آماده کردیم زیرا حفاظت آنجا به دست نیروهای خودمان (موتلفه) است. حضرت امام یک کلمه دراین باره صحبت نکردند و پذیرفتند اگر شبهه ای در بحث امنیت وجود داردباید تمکین کنند.

بادیگارد را شرخر می دانند/ افراد با سنین پایین بادیگارد می خواهند

عجیب‌ترین اتفاقات و سفارشات افراد مرفه که برخی از آنان تازه به دوران رسیده هستند، چه بوده است؟

صفایی: هنوز «بادیگارد» به صورت رسمی مجوز ندارد و ما با آن غریبه هستیم. به واسطه مدل کار،  به ما پیشنهاد می شود. ما در کشور بسیار امنی زندگی می کنیم، افراد با وضعیت مالی خوب بسیار راحت زندگی می کنند اما خارج از کشور هر روز درد سر دارند. متاسفم بگویم سفارشات ما بیشتر برای دیده شدن و شوآف صورت می گیرد  نه حفاظت . ما حفاظت انجام نمی دهیم. افرادی با سن پایین با وضع مالی خوب به ما سفارش می دهند. گروهی مفهوم بادیگارد را به درستی نمی دانند و اگر کسی را با هیکل درشت می بینند فکر می کنند  توان محافظت دارد. گاهی به عنوان شرخر به ما سفارش می دهند، گاهی برای تعقیب پیشنهاد می دهند. به عنوان خاطره این را بگویم پسر خوش تیپی آمد 23 ساله پیشنهاد داد وقتی توی خیابان می روم اگر ماشینی جلوی ماشین من می پیچد خودم پیاده می شوم که دعوا کنم  اما می خواهم دو نفر دیگر باشند پشت سر من در صحنه دعوا حاضر شوند . متاسفانه شرایط اینگونه است. خاطره طنزی هم در آموزش رخ داد،  با صدای سوت قرار بود محافظ شونده را وارد ماشین کند این کار را انجام داد اما با صورت به در ماشین خورد و بیهوش شد. الناز شاکردوست کاندید شده بود و برای حضور در اختتامیه فجر به دلیل ازدحام جمعیت نیاز به محافظ داشت من دورتر ایستادم  دیدم پسر جوانی دوربین به دست دوستش داد و گفت من می دوم و می پرم روی سر شاکردوست و تو عکس بگیر من به یکی ازدوستان که کنار خانم شاکردوست بود گفتم حواست به سمت راست هست همان زمان پسر بالا پرید و محافظ مجبور شد به صورتش بکوبد و پسر پیچ خورد در هوا و افتاد روی زمین . خانم شاکردوست ترسیده بود.

در آینده نزدیک بیشتر به محافظ شخصی نیاز داریم/ کارخانه‌داری در کشور با دفاع مقدس فاصله چندانی ندارد

 

افراد معروف‌ و مشهور چقدر برای محافظت به شما پیشنهاد می‌دهند؟

صفایی: خیلی از افراد مشهور به ما مراجعه می‌کنند اما ما به این افراد به صورت دایم سرویس نمی‌دهیم. به عنوان محافظ شخصی به صورت کامل نداشتیم و چنین امکانی را نداریم. در ابتدا شاید تنها به این فکر کردیم که  سیاسیون نیاز به محافظ دارند اما بعداز مدتی فهمیدیم دانشمندان هم نیاز به محافظ دارند. در آینده نزدیک نیاز به محافظ شخصی بیشتر می شود و یک شروطی برای فعالیت هست که قانونگذار این شروط را تعیین خواهد کرد اما چیزی که وجود دارد در کنار این اتفاق محافظ شونده باید توجیه شود.

نقاشیان: ما تا اشتباه فرهنگی‌مان را در بستر تولید ثروت حل نکنیم با مشکل مواجه خواهیم بود. تا روزی که امر ضد ارزش به یک فرآیند و ارزش تبدیل نشود نمی‌توان محافظ را توجیه کرد که اعتقادی از فرد مولد ثروت مراقبت کند . وقتی این فرهنگ جا افتاد محافظت از یک فرد اقتصادی با محافظت از یک وزیر فرقی نخواهد داشت.

اگر بخواهید فیلم «بادیگارد» را توصیف کنید، چه می‌گویید؟

نقاشیان: اگر در یک جمله بخواهم فیلم را توصیف کنم: یک نقاشی بسیار زیبا روی بوم سیاه است.

صفایی: کار خوبی بود اما من توقعم از کار بیشتر بود چون ابراهیم حاتمی کیا فرد ناپخته ای نیست.احساسم این است که یک نفر (حیدر ذبیحی) زیاد پررنگ شده بود. اگر به صحنه آخر فیلم توجه کنیم  در صحنه ترور سه محافظ دیگر اصلا فعالیتی ندارند. سه نفر موتوری خیلی دیر رسیدند. در حفاظت مهمتر از زمان اصابت اتفاق و پس لرزه اش است که هیچ توجهی به آن نشد.

حاتمی کیا نه اصلاح طلب است نه اصولگرا/ مخاطب برای قهرمان فیلم‌های حاتمی‌کیا دل می‌سوزاند

 

نقاشیان: آقای حاتمی کیا می گوید من 8 سال روی فیلمنامه کار کردم. مستحضرید یک ذهنیت وقتی پیدا می شود از یک مقطع تاریخی شکل می گیرد . 8 سال برگردیم به عقب فضای دولت اول احمدی‌نژاد است از آن موقع این بحث شکل گرفته این که این مساله را بکشانیم در دوره دولت روحانی و آن را نشان دهیم با سرمایه گذاری یک ساختار امنیتی، تحلیل دارد . من تحلیل مهرنامه را خواندم. همه این افراد به جزء آقای عطریانفر همه می گویند بادیگار نسخه دوم آژانس شیسشه ای است. آژانس شیشه ای پیام اصلی اش این است که فضا عوض شده دیگر کشور انقلابی بودن را نمی پسندد. آقای حاتمی کیا یک اصلاح طلب نیست یک اصولگرا هم نیست آدمی است که خود می گوید «من تلو تلو می خورم» اما باور ما که با دیدگاه دقیق تری به موضوع نگاه می کنیم این نیست که ایشان تلو تلو می خورد.  آقای حاتمی کیا از یک زمان قصد کرده فضای کشور را سیاه نشان دهد و آن را غیر انقلابی نشان بدهد اگرچه قهرمان فیلم حرف های انقلابی دارد اما بستر آن سیاهی است. ایشان در بستر سیاه حرف می زند. بخشی از پیام فیلم این است که ما از دوران انقلابی گری عبور کردیم مسئولین حفاظت جهت گیری های مخالف این دیدگاه را تمهید می کنند این نشان دهنده این است که ما از آقای حاتمی کیا چیزی را می گیریم که اگر در قالب کانتکس سیاسی داخلی نگاه کنیم ایشان می گوید دوران انقلابی گری تمام شده ممکن است برای قهرمان هایی چون  حاج حیدر و حاج کاظم مخاطب دل بسوزاند اما انقلابی گری تمام شده است.