تأثیر تحولات اجتماعی بر آثار سینمایی‌ کارگردان معروف

مسعود کیمیایی به‌عنوان یکی از جریان سازترین کارگردانان سینمای ایران  میهمان این هفته برنامه «سینما دو»بود، کارگردانی که فرهنگ، زبان، مفاهیم و تفکر خاص خود را همیشه داشته و امسال نیز با فیلم «قاتل اهلی»  در جشنواره فجر حضور دارد. کیمیایی اظهار کرد:فیلم‌برداری «قاتل اهلی» تازه تمام‌شده و در حال تدوین است که به جشنواره برسد. فیلم‌برداری را تعطیل کردند درحالی‌که دو سه سکانس خوب آن مانده بود.

 
 
وی تصریح کرد: دنیای به‌هم‌ریخته فاصله و حجم را دیشب در یک فیلم  سه‌بعدی دیدم که پولاد به من نشان داد و در من نوعی وحشت ایجاد کرد، به این لحاظ که سینما به‌عنوان هنر دارد از بین می‌رود.واقعاً با این از بین رفتن حجم و فاصله‌ها چگونه می‌توان فیلمی اجتماعی ساخت. تماشاگر، اسیر این سیرک نمایشی است. فرض کنید فیلم عاشقانه می‌خواهید بسازید با این ضیافت چشم که مسلط است بر ذهن، چگونه می‌شود این کار را کرد. این شکل جدید، تفکر را از سینما می‌گیرد .ای‌کاش سینما هم مثل موسیقی و نقاشی سر جای خودش بماند. حیف که بارقه‌های عاشقانه‌های خانواده و حس‌های شریف انسانی دارد فراموش می‌شود.
 
 

وی گفت: فرازوفرود سینما در دوره‌های مختلف وجود داشته است  و مدیران سینمایی که  تکلیف را روشن می‌کردند هیچ‌یک از خانواده سینما نبودند اما سینما را دوست داشتند. این خیلی فرق می‌کند بااین که هم‌نفس با هنرمند باشید. من و بسیاری از هم‌دوره‌ای‌هایم پس از 30 سال احساس می‌کنیم هنوز فیلم خودمان را نساخته‌ایم. هنوز باید جاهایی از فیلم هایمان کم یا اضافه شود.دوره‌ای که جعفری جلوه در ارشاد بود برخورد خوبی با من داشت.

 دوره  الان به بخش سینمای متفکر اهمیت بیشتری می‌دهد درحالی‌که سینمایی‌ها و کمدی‌های بدی هم هستند. کیمیایی در پاسخ به این‌که چرا قهرمان‌ها در فیلم‌هایش از بین می‌روند گفت:قهرمانی که زنده بماند خیلی باید جواب دهد. نبودن یک قهرمان بعد از کاری که انجام داده به‌شدت آرمانی است و این حضور غایبش خیلی بیشتر تأثیر می‌گذارد تا بودنش. مرگ قهرمان از او موجودی دست‌نیافتنی می‌سازد. کیمیایی درباره تأثیر فناوری بر سینما تصریح کرد:فناوری را مثل توفان یا زلزله‌ای که قرار است بیاید حس می‌کنم. فناوری در سینما باعث می‌شود آدمِ دروغ و جای دروغ و درنتیجه اعتراض و تعهد دروغ ساخته ‌شود. وحشت دارم این نوع هستی دروغ وارد یک تفکر ناب و هنرمندانه شود. لحظات تأثیرگذار انسانی با سینما و تفکر هنرمندانه به وجود می‌آید. وی در خصوص جایگاه زن در فیلم‌هایش اظهار کرد: زن‌ها در فیلم‌هایم شخصیت‌های مستقلی هستند  وبه معنای کامل بودن، عشق و حضور سرخ همیشه بوده‌اند.
 
 
من درباره زن غلو نمی‌کنم ؛ از مادر تا عشق و تا حضور فعال اجتماعی. زن سینمای من واقعی است در سینما باید به زن به‌طور واقعی و اجتماعی نگاه شود، نه بر مبنای خوشایند یک تفکر اجتماعی خاص مثل فمینیسم.  زیور «دندان مار» با بازی گلچهره سجادیه که هندوانه می‌فروشد و شخصیت مستقلی است ،«مجدیه» فیلم «اعتراض» یا «طلعت» در «ردپای گرگ» نمونه‌هایی  از زن‌های مستقل فیلم‌هایم هستند.
 

کیمیایی در خصوص تأثیر تحولات اجتماعی بر آثار سینمایی‌اش گفت: نمی‌شود از جریانات اجتماعی تأثیرپذیر نباشی. جریانات اجتماعی شمارا صاحب‌عقیده می‌کند و چون هنرمند هستی صاحب‌عقیده خودت می‌شوی. ما در طبقه مرفه یا حتی متوسط در پی آدم متوسط می‌گردیم اما برخوردهایی که در طبقه فرودست وجود دارد قهرمان می‌سازد.

 قهرمانان برخاسته از طبقه فرودست در فیلم‌های همه جای دنیادیده می‌شوند. شاید از سایر طبقات هم باشند اما من نزدیکی فکری به آن‌ها ندارم. مثل فاصله پرویز دوایی در دوره خودم با گلستان. وی در پاسخ به این‌که چرا فیلم‌هایش موردعلاقه خانواده‌هاست؟خاطرنشان کرد:بیان‌نشده‌هایی در جنس واژه و جمله حضور پیدا می‌کنند. شما در ادبیات راحت‌ترید که تصاویری بسازید که در ذهن خوانندگان شکل‌های متفاوت داشته باشد. اما در سینما وقتی یک عکس را نشان می‌دهید همه به این عکس نگاه می کنند. موضوع های اجتماعی سخت است ازلحاظ این که باید قضاوت دانسته‌ای داشته باشید.
 
حقیقتی که در جامعه من وجود دارد و من فیلم‌ساز آن هستم. در فیلم اجتماعی مهم است که چطور حاشیه‌ها تبدیل به متن می‌شوند و متن می‌شود جامعه تو که قرار است از آن فیلم بسازی. حواس من پی بی‌قانونی نیست بلکه تأکید دارم  به‌نوعی «بی‌قانونی» را به زبان سینما بیان کنم. اخلاق در فیلم‌ها و کتاب‌های من مهم است چون داربست یک خانواده است. سفره، باهم بودن، حیاط که عنصر معماری بود که باعث نزدیکی آدم‌ها می‌شد و ... برای من مهم است. ادبیات یعنی صرفاً ادبیات و با گفت‌وگو و محاوره در پیاده‌رو ، مترو، اتوبوس و ... در طبقات مختلف فرق می‌کند. اکنون باری از لهجه وارد خیابان‌های تهران شده و این تأثیرپذیری که شما با زبان خیابان حرف بزنی یا با زبان خانه، فرق کرده است. زبان محاوره دچار یک گیجی شده است. من به زبان خیلی اهمیت می‌دهم و این دیالوگ‌های فیلم‌هایم که می‌گویند ماندگار شده، نتیجه رو به روی‌هم گذاشتن ادبیات صرف و گفت‌وگوی رعایت شدهِ طبقاتی است.