آرام نخوابیم، شهر در امن و امان نیست!

در مقابل برنامههاي خطرناک شبکههاي ماهوارهاي، به جاي آنکه الگوهاي مناسب معرفي شود، برنامهها و فيلمهايي پخش و اکران ميشود که نه تنها الگوسازي ندارند بلکه مکمل برنامههاي شبکههاي ماهوارهاي محسوب ميشوند. فرآيندهاي مربوط به رفتارهاي منطقي همچون ازدواج، عفاف، حجاب، فرهنگ اسلامي و غيره روز به روز در جامعه سخت تر و البته کمرنگتر ميشوند

پایگاه خبری انصارحزب الله: اینجا چه خبر است…؟! در واقع شاید چاره‌ای نمانده جز اینکه از خودمان این سوال را با تحکّم بپرسیم. اینجا تهران است. قلب تپنده و پایتخت جمهوری اسلامی ایران. بیش از ۳۲ سال از وقوع انقلاب اسلامی و نزدیک به ۲۳ سال نیز از پایان دفاع مقدس می‌گذرد.

ایران اسلامی با نزدیک به ۷۵ میلیون نفر جمعیت در حال تجربه سیاسی مجلس هشتم شورای اسلامی و دولت دهم جمهوری اسلامی ایران است. موج بیداری اسلامی نیز در جهان به راه افتاده و ملهم از انقلاب و بیداری اسلامی مردم ایران در سال ۱۳۵۷ همچنان گسترش بیشتری می‌یابد و امروز لرزه‌های آن به قلب اروپا و البته آمریکا نیز رسیده است. اما در ورای تمام این پاسخ‌ها، جنگ نرم سهمگینی بروز و ظهور دارد که صحنه رویارویی لشکر اعتقادی امام روح الله(ره) با حملات فرهنگی استکبار جهانی است.

اندلسیزاسیون
جنگی بزرگ و نفسگیر که البته اغواگری‌های شیطان در داخل جبهه خودی، تسامحات و تساهلات را به صحنه کشانده است که باید گفت خطرات بزرگی را در مقابل ما قرار داده‌اند.
خطراتی بزرگ که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز سال‌ها قبل، از آن با عنوان مفهومی «تلاش دشمن برای اندلسیزه کردن جامعه اسلامی ما» یاد کرده بودند.

هجمه‌های نرم فرهنگی بر محمل‌های خاصی قرار می‌گیرند؛ درست همانطور که جنگ سرد نیز محمل‌های خاص خود را داشت. در یکی از اصلی ترین این محمل‌ها، دشمن، هجوم خود را بر رسانه‌ها و نمادهای رسانه‌ای _ هنری استوار می‌سازد.

در واقع هم ما و هم دشمن، چاره‌ای نداریم جز اینکه در هنگامی که قرار است به جنگ اعتقادی و فرهنگی یکدیگر برویم از رسانه‌ها و نمادهای رسانه‌ای _ هنری همچون تئاتر و سینما و غیره استفاده لازم را داشته باشیم.

زیر پوست شهر

طی سال‌های اخیر، اتفاقاتی به صورت کاملاً نرم و زیر پوستی در دور و اطراف شهرهای بزرگ کشور به ویژه شهر پایتخت یعنی تهران و در رسانه‌های مختلف رخ داده و همچنان نیز در حال وقوع است که بارها به صورت کلی در کلام مقام معظم رهبری و با صور گوناگون هشدار داده شده‌اند.

اما همانطور که معظم له نیز در چند مرتبه اشاره فرمودند؛ دست‌ها، انگیزه‌ها و دشمنانی هستند که از حقد و کینه ما دندان به هم می‌سایند و این اتفاقات چیزی غیر از ثمره تلاش‌های سوء آنها نیست؛ اتفاقات شومی که باید برای مقابله با آنها و دفعشان همت بلند داشت و هرچه سریعتر چاره‌ای اندیشید.

خداحافظ روایت فتح
شاید از سال‌هایی که بعد از ظهرها از مدرسه به خانه می‌آمدیم و جلوی تلویزیون صدای طبل «روایت فتح» آوینی می‌دوید توی قلب‌هایمان، روزهای زیادی گذشته باشد. روزهایی که همینطور گذشتند و گذشتند تا اینکه رسانه ملی ما دیگر تقریباً از یاد برد که شهدا هم هستند و البته شهدا هم زنده‌اند. و برنامه‌هایی با موضوع فرهنگ ایثار و فرهنگ شهادت، عموماً منوط شد به روزهای عزا و هر از گاهی هم فیلم‌های سخیف و برنامه‌هایی که اگر نگوییم تحریف کننده نبودند! لااقل هیچ کاری به قلب و روح مخاطبان خود نداشتند.

و کتاب‌های راجع به شهدا نیز منوط شدند به کتب چاپ شده در حاشیه کنگره‌های بزرگداشت و همین…
در واقع عمده نویسنده‌ها و فیلمسازهای کشور ترجیح دادند به جای شهید و فرهنگ مهربانی و ایثار، از چیزهای دیگری بنویسند و بسازند و جوایزی مثل صادق هدایت و قلم‌ها و خرس‌های طلایی دل خیلی‌ها را با خود برد.
مقام معظم رهبری چندی قبل در دیدار با برگزارکنندگان کنگره سرداران و ۸ هزار شهید استان همدان فرموده بودند: «عزیزان، مسئله این است که یک سیاست و یک حرکت خزنده‌ای در کشور از مدتها پیش؛ شاید از ۲۰ سال پیش یا بیشتر، شروع شده بود برای اینکه مسئله شهادت، جهاد، شهدای دفاع مقدس و احساس مسئولیت مردم را به حاشیه برانند و منزوی کنند و از متن مسائل کشور و انقلاب خارج کنند. ابتدا با شیوه‌های غیر مستقیم و بعد که پر رو شدند با شیوه‌های مستقیم شروع کردند شهادت و جهاد را زیر سوال بردن. حتی جهاد امام حسین(ع) را زیر سوال بردند. آنها حرکت مردم در زمان دفاع مقدس را حرکت‌های کور، بی‌هدف و بی‌انگیزه معرفی کردند. این حرکت، حرکت طبیعی نبود بلکه حرکت حساب شده‌ای بود و معلوم بود، دارد دنبال می‌شود.»
اما اتفاقات تلخ دیگری نیز همچنان در حال وقوع است.

هنوز هم به کربلا حمله می‌شود؟
چندی قبل فیلمی در تلویزیون ما پخش می‌شود با ژانر حماسی شرق دور و صحنه‌های اکشن با عنوان جنگجویان زمین و آسمان. در بخشی از این فیلم، گروهی از جنگجویان که حامل یک امانت برای امپراطور و تحت تعقیب سپاهی بزرگ از دشمنان هستند به بیابانی بی آب و علف می‌رسند و با تشنگی دست به گریبان می‌شوند.
مردی در میان آنها نشان داده می‌شود که از همه قدبلندتر و تنومندتر است. محاسن دارد و زره و کلاه خود او نیز خودنمایی می‌کند.

او مسئول نگهداری از مشک‌های آبی است که البته دیگر خالی هم شده‌اند. او با احساس مسئولیتی که دارد عازم می‌شود تا از وسط میدان جنگ برای گروه محاصره شده آب بیاورد اما محاصره کننده‌ها او را با تیروکمان می‌کشند و حتی مشک آب او را هم با پیکان هدف قرار می‌دهند و آب از مشک می‌ریزد.

و در ادامه دشمن به گروه جنگجوها حمله می‌برد و آنها با مقاومتی اندک فرار می‌کنند و ادامه فیلم…
این تصویر که عیناً از روی فیلم در اینجا روایت شد چه معنایی را به ذهن مخاطب القا می‌کند…؟!
آیا رواست که عده‌ای هنوز هم جنگ فرهنگی دشمن را انکار می‌کنند و به باورشان نمی‌آید که در هر لحظه غفلت آنها، دشمن هزاران نقطه را هدف خواهد گرفت…؟!

این تئاترهای فمینیستی
چندی قبل، تئاتری با عنوان «هدا گابلر» با مضامین ضد اخلاقی در تئاتر شهر تهران به روی صحنه می‌رود و در ادامه نیز با خبر رسانی به موقع یک رسانه، اکران آن متوقف می‌شود. اما این سکه رویه‌های دیگری هم داشت. «هنریک ایبسن» نمایشنامه نویس فاسدالفکر و فمینیستی است که سناریوی هدا گابلر برگردانی از نوشته او بود.

چندین ماه قبل از آنکه تئاتر هدا گابلر به روی صحنه برود و پس از آنکه تئاترهای دیگری با سناریوهایی از نوشته‌های ایبسن در تهران به روی صحنه رفته بود؛ یکی از رسانه‌های سایبری داخلی که وجهه مثبتی هم دارد اقدام به انتشار زندگینامه همین نویسنده می‌کند و در تیتر آن نیز می‌نویسد: «ایبسن منتقد فساد در جوامع غربی بود.»

هنر با مضمون زشت
و البته قصه اکران شدن تئاترهایی با مضامین زشت در پایتخت نیز گویا تمامی ندارد. متأسفانه تعدادی از تئاترهایی که در پایتخت بر روی صحنه می‌روند ماهیت‌های ضد اخلاقی و بعضاً فمینیستی و یا همجنس گرایی! دارند.

برای مثال، هم اکنون در یکی از سالن‌های نمایش پایتخت، تئاتری به روی صحنه می‌رود که در آن مردی که همسرش قصد ترک او را دارد در صحنه‌های انتهای نمایش به این نتیجه می‌رسد که با یک مرد دیگر، تعامل بهتر و حرفهای بیشتری برای گفتن دارد. و تئاتر با ماندن آن دو مرد در کنار یکدیگر و رفتن زن به صورتی که حتی همسرش و مرد پذیرفته شده توسط او نیز متوجه نمی‌شوند پایان می‌پذیرد.

باید بدانیم که تمام این وقایع شوم، حتی اگر بدون وابستگی ظاهری عوامل و مسببان آنها به دشمن صورت گرفته باشد، ثمره سال‌ها تساهل و تسامح عده‌ای است که سبب شدند آدمهایی در میان جامعه اسلامی ما رشد کنند که همانند مسخ‌شدگان، درست همان کاری را می‌کنند که دشمن دوست دارد و در اتاق‌های فکر خود همانها را برنامه‌ریزی می‌کنند.

اما این وقایع که به صورتی گذرا به آنها اشارت‌هایی صورت گرفت تمام ماجرا نیستند و قصه ابعاد پیدا و پنهان دیگری نیز دارد. طی دو سال اخیر و طی چندین مرتبه در برخی از نشریات دانشجویی کشور، تصاویری از خوابگاه‌های دانشجویی دختران و عکس‌های بدون حجاب آنها منتشر شده است. هم اکنون فیلمی در سینماهای کشور در حال اکران است که اگرچه شعار «پیشکشی به خانواده ایرانی» را یدک می‌کشد اما در آن موهای تمام بازیگران زن و دختر بیرون از روسری است.

در مقابل برنامه‌های خطرناک شبکه‌های ماهواره‌ای، به جای آنکه الگوهای مناسب معرفی شود، برنامه‌ها و فیلم‌هایی پخش و اکران می‌شود که نه تنها الگوسازی ندارند بلکه مکمل برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای محسوب می‌شوند. فرآیندهای مربوط به رفتارهای منطقی همچون ازدواج، عفاف، حجاب، فرهنگ اسلامی و غیره روز به روز در جامعه سخت تر و البته کمرنگ تر می‌شوند و…

در حالتی منصفانه باید اذعان کرد که اگر به این قضایا همچنان بی تفاوت بمانیم، عاقبت خوشی در انتظارمان نخواهد بود. هم اکنون در دور و اطراف ما نسلی در حال رشد کردن است که با همین انگاره‌ها در حال ساخت پایه‌های فرهنگی خویش است.

چه کسی برای بچه‌های ما لالایی می‌خواند؟
آیا خوب تر به اطفال و نوجوانان پیرامون خود نگریسته‌ایم که همین مطالب را در رسانه‌ها، تئاترها، فیلم‌ها و غیره می‌بینند…؟! آیا به این اندیشیده‌ایم که نتیجه توجه کودکان ما به اسطوره‌های غلطی مثل «بن تن»، «سرباز سایبرگ»، «باب اسفنجی» و غیره و یا بازی آنها با عروسک‌های کماندوهای آمریکایی، باربی‌های حامله و سایر عروسک‌هایی که هیئت موجودات مسخ شده را دارند، چه سرانجامی برای ما و جامعه ما به بار خواهد آورد؟
آیا بچه‌های اینچنینی می‌توانند پدرها و مادرهای نوجوانانی مثل شهید «حسین فهمیده» باشند…؟!

شهید فهمیده‌ای که مقام معظم رهبری در مورد او فرمود: «شهید فهمیده سیزده ساله بود اما با رشد و با شعور و با اراده و مصمم، کشور و امام خود را شناخت، اهمیت وجود خود را هم شناخت و این سرمایه را تقدیم عزت کشور کرد».

آيا به باور ما خواهد آمد که اگر جامعه ما شهيد داده است؛ شهدا اجر خود را از خداوند متعال دريافت خواهند کرد اما مانايي و ايستايي اين جامعه و بالا بودن پرچم اسلام بر عهده کسي غير از ما نيست؟!