سازمان سینمایی؛ ماندن یا رفتن/جشن پرحاشیه

هر هفته در حوزه فرهنگ و هنر اتفاقات ریز و درشت زیادی می‌افتد. اتفاقاتی که ممکن است بی هیچ تحلیلی و صرفاً به عنوان یک خبر بیایند و بروند. «یک هفته و چند نکته» مجالیست برای تحلیل بعضی خبرهای هفته گذشته و یادآوری دوباره آنها. نظرهای شما در مورد انتخاب خبرها و تحلیل آنها و حتی نفس انجام این کار و یا هر مورد دیگری بی شک کمک کننده و راهگشاست. بخش اول این مقال هم مثل هر «بخش اول» دیگری حتما کلی خطا و اشتباه دارد. خطاها و اشتباهاتی که تلاش خواهیم کرد به تدریج اصلاح کنیم و نتیجه، چیزی باشد مطابق خواست و نظر شما مخاطبان جدی خبرگزاری:

1- جشن پرحاشیه

هفته پیش و در جشن انجمن منتقدان اتفاق‌های عجیبی افتاد. در جشنی که جدای از اهمیت برگزاری یا جوایز و بقیه ماجراها،حاشیه‌های پررنگ‌تر از متنی داشت.

جشنی که نشان داد برعکس آنچه گفته می‌شود حال اهالی سینما چندان هم خوب نیست و بغضی فروخورده در آنها شکل گرفته است. بغضی که انگار منتظر یک جرقه است برای شکسته شدن.

یکی از حاشیه‌های عجیب جشن منتقدان حرف‌های جمشید مشایخی بود. استاد مشایخی که روحیه جوانمردانه‌اش زبانزد بود و ایفای هنرمندانه نقش در کمال الملک و هزار دستان و ده‌ها فیلم دیگر از یاد نخواهد رفت این بار و در جشن منتقدان، از کوره در رفت و همه را متعجب کرد . واکنشی که در خور شان و نام استاد و پیشکسوت هنرمند و جوانمردی چون او نبود.

ماجرا هم از این قرار بود که در جشن انجمن منتقدان یک کلیپ پخش می‌شود. کلیپی حاوی تصاویر استاد عزت الله انتظامی که از قضا، خود او هم در آن جشن حضور ندارد.

 پخش این کلیپ باعث می‌شود تا جمشید مشایخی از کوره در برود و با حضور روی صحنه حرف‌هایی درباره عزت الله انتظامی بزند که فارغ از درست یا غلط بودنش نه درخور نام و منش او بود و نه استاد انتظامی.

 بعد هم همین عصبانیت و همین حرفها راه را باز می‌کند  برای یکی دو نفر دیگر از منتقدان جوان تر تا به استاد انتظامی بدون حضور خودش بتازند و ناخواسته باعث شوند تا سپیدی و جلای صفحات جوانمردی و اخلاق در سینما کمتر از پیش شود.

اگرچه این اتفاقات ناخوشایند و غم انگیز بودند اما نباید از یاد برد که هنوز هم می‌شود وقتی غبار خوابید، با گذشت و جوانمردی، از تلخی ها کاست و شرایطی فراهم آورد تا صفحات اخلاق در سینما که حاصل تلاش امثال استاد مشایخی و انتظامی و نصیریان و سایر پیشکسوت های هنر است،دوباره زیبا شوند و منش جوانمردانه، راهی باز کند برای امیدوار شدن  آنها که از سینمای ما انتظار اخلاق و جوانمردی دارند.

2-پکن؛ بهشت بهارستانی ها

هفته پیش نمایشگاه کتاب پکن افتتاح شد . بعد هم تمبر حضور ایران در آن جا زده شد و بر اساس آنچه توافق شده بود بخشی از کاروان ایران راهی پکن شد . امسال، ایران میهمان ویژه این نمایشگاه است و این شرایط را کسی فراهم کرده بود که حالا وزیر شده است.

این یعنی یحتمل امسال پکن، بهشت بهارستانی‌ها خواهد شد و از فلان مدیر کل و بهمان مدیر بگیر تا گروه دوستان و حامیان و پشتیبان‌ها از حالا  کیف و چمدان بسته‌اند و بلیط پکن توی جیبشان است. البته به شرطی که مشی و روش صالحی جز این نباشد و نخواهد عزم کند به شایسته سالاری.

3- سازمان سینمایی؛ ماندن یا رفتن

هفته پیش با رأی اعتماد مجلس سید عباس صالحی وزیر شد. چهار سال پیش که سید عباس صالحی از گیت ورودی ساختمان ارشاد در بهارستان رد شد و رفت توی طبقه دوم ساختمان دست چپی ، خیلی‌ها باورشان نمی‌شد که ممکن است این مدیر از شهری دیگر آمده باشد تا در مرکز قدرت معاونت فرهنگی قرار بگیرد. آنها به انتظار افرادی دیگر نشسته بودند که یکباره دیدند عباس صالحی سنگین و باوقار روی صندلی معاونت فرهنگی تکیه زده است. مدیری که خیلی زود و با سیاستی مثال زدنی جایش را چنان تثبیت کرد که بعد از رفتن علی جنتی، مدتی کوتاه به عنوان سرپرست وزارت ارشاد عهده دار مسولیت تمام وزارتخانه شد.

او اگرچه از آن صندلی بدش نیامده بود اما با آمدن صالحی امیری، صندلی وزارت را تقدیمش کرد. با این وجود و بعد از آن تجربه کوتاه، تکیه زدن بر آن صندلی را چیز بعیدی نمی دید .

در حالیکه صالحی امیری گمان می‌کرد این چند ماه مقدمه وزارت چهار سال آینده او خواهد بود به یکباره تا به خودش آمد، دید که وزیر چند ماهه دولت روحانی شده است.

صالحی در این مدت طوری حرکت کرد که چند وقت پیش وقتی گزارشی در همین خبرگزاری کار کردیم و در آن از او به عنوان نامزد وزارت ارشاد نام بردیم، کسی تعجب نکرد.

 در آن گزارش، دو نامزد وزارت یکی ایوبی بود و یکی او.  ایوبی رئیس ستاد هنرمندان روحانی بود و به واسطه رابطه خوبش با روحانی، خیلی‌ها گمان می‌کردند که وزیر بعدی ارشاد خواهد بود. اما صالحی، سیاست مدار چیره دستی بود و بدون هیچ حرف و حدیثی از لیست رئیس جمهور و مجلس عبور کردو روی صندلی وزارت تکیه زد.

حالا و با آمدن صالحی، سلایق نزدیک به جریان اصولگرایی در مواجهه با او دو دسته شده اند. دسته اول از بدنه مردم علاقمند به جریان اصولگرا، خوشحالی‌شان را نتوانستند کتمان کنند. آنها اعتقاد دارند پیشینه صالحی و گرایش او به علوم دینی و فلسفه و... نشان می‌دهد که با اصول‌گراها همسوئی زیادی دارد ، اما در مقابل، بعضی دیگر اعتقاد دارند که او بسیار پیچیده‌تر از آن است که بخواهیم به واسطه گرایش‌های قبلیش او را نزدیک به اصول‌گراها تصور کنیم، اعتقادی که شاید ناظر بر مشکلات ممیزی کتاب در چهار سال گذشته و بعضی موارد دیگر باشد.

 این گروه اعتقاد دارند صالحی آمده است تا با سیاست مثال زدنی خود بسیاری از کارهایی را که صالحی امیری و جنتی در وزارت ارشاد نتوانستند انجام دهد را بی هیچ مخالفی اجرایی کند .

از سوی دیگر سلایق نزدیک به اصلاح طلبان و اعتدالیون هم دو دسته شده‌اند. دسته‌ای که گمان می کنند او اساسا اصول‌گراست و آمده است تا خواسته‌های این جریان را در حوزه فرهنگ و هنر برآورده کند و در مقابل، عده‌ای دیگر که  گمان می‌کنند صالحی سیاستمداری است که می‌توانند با موقعیتی که برای خود ساخته است منویات گروه مورد علاقه آنها را عملی سازد. 

از دیگر سو، با آمدن صالحی احتمالاً معاونت هنری تغییری نخواهد داشت و مرادخانی و گروهش همچنان سکاندار این بخش خواهند بود ، معاونت فرهنگی هم جایی است که احتمالاً در آن فقط جابجایی چهره‌های قبلی انجام خواهد شد . صالحی اگرچه وزیر شده است اما بعید است حاضر شود اشراف و تسلطش بر معاونت فرهنگی کاهش یابد.

تنها جایی که اما و اگر درباره آن زیاد است سازمان سینمایی وزارت ارشاد است. آنطور که شنیده می‌شود صالحی بدش نمی‌آید تیم فعلی سازمان سینمایی را مرخص کنند و کار را به دست گروهی دیگر بسپارد. اما هنوز چیزی معلوم نیست. معمولا در اینطور مواقع رایزنی‌ها، سفارش ها،سلام علیک‌ها و هزار و یک چیز دیگر در ماندن یا رفتن افراد و گروه ها  تاثیر دارد. حالا باید ماند و دید این مسیر برای حیدریان و صالحی هم طی می شود یا خیر.

 4- گرفتاری یک «صفت»

حمید صفت از خواننده‌هایی است که شعرهای اخلاقی و دغدغه مندی را دستمایه آهنگ‌هایش می کند و میان جوانترها هم طرفدارهای نسبتا زیادی دارد. او هفته پیش گرفتار یک ماجرای تلخ شد. درگیری ناپدری با مادرش و ورود «صفت» به قصد کمک به مادر، برای او گران تمام شد و از اقبال بد، ناپدری‌اش چند ساعت بعد از نزاع درگذشت. حالا او با هر دلیل و استدلالی گرفتار موضوعی شده که ممکن است عاقبتی تلخ داشته باشد و یا امکان دارد ختم به خیر شود. عجالتا جمعی از هنرمندان و علاقمندان او دست به کار شده‌اند تا کمکش کنند.

5- یادداشتی برای تک سوار سامورایی مذاق سینمای نبرد

«به وقت شام» فیلم جدید ابراهیم حاتمی کیا که درباره مدافعان حرم ساخته می‌شود، از آن دست فیلم‌هایی است که از همین حالا خیلی‌ها برای دیدنش لحظه شماری می‌کنند.

فیلمی که نشان داد حاتمی‌کیا مرد زمانه خویش است و برای مردم فیلم می‌سازد . هفته گذشته، گلعلی بابایی و حسین بهزاد از پژوهشگران و نویسندگان چیره دست ادبیات دفاع مقدس، در دیدار از پشت صحنه فیلم جدید حاتمی کیا یادداشتی خواندنی و زیبا نوشتند .

یادداشتی که از دل برآمده و آنقدر زیباست که خواندن مجدد بخشی از آن لذت بخش است. در این یادداشت آمده است:

مسئول سازمان اوج خبر دارمان کرد که تک سوار سامورایی مذاق سینمای نبرد بر سر حفظ کرامت انسان، این روزها در گوشه‌ای از بیابان‌های حومه تهران، دارد بار دیگر خط شکنی می‌کند و یک تنه، بارِ تن‌آسایی سینمای اسکارپرست و هپروتی این دیار را به دوش می‌گیرد و در ظّل آفتاب سوزان چهل درجه‌ی بیابان، از حساس‌ترین صحنه‌های اثر جدیدش، فیلمبرداری می‌کند.

این شد که دو نفری و ناخوانده، خودمان را دعوت کردیم سر صحنه‌ی «به وقت شام». آقای کارگردان؛ حسابی سرش شلوغ بود و سخت در گیرِ گرفتن انواع نماهای ریز و درشت از آن صحنه‌ی تکان دهنده؛ که دست بر قضا، ما به ازای واقعی هم داشته است.

ساعتی در رکابش بودیم و حوالی غروب، سوار بر سمند وطنی، تاختیم به سمت پایتخت امّ‌القراء. تا رسیدن به دروازه‌های شهر، موضوع گپ و گفت ما دو نفر، حول محور لجاجت عجیبی است که جناب کارگردان با کل اهل زمین و زمانه دارد. نه بهتان مدعیان صاحب رسانه‌های نیمه‌مجاز و مجاز داخلی او را مبهوت می‌کند، نه دشنامِ دیش سواران لندن نشین و ینگه دنیایی از قماش «من و تو» و «بی.بی.سی» و «صدای آمریکا». این بشر، به حقیقتی سترگ به نام «خمینی» از بن دندان ایمان دارد و لذا، به مانند مقتدای سفر کرده‌اش اگر کل دنیا به جنگ‌اش بیایند و یکّه و تنها هم بماند؛ به راهش که همان راه حق و حقیقت است، پشت نکرده و در کنار بسیجیان پابرهنه‌ی جهان اسلام، این مغضوبین همیشه‌ی تاریخ، خواب را بر چشم چکمه پوشان ذی الجوشن صفت و کاسه‌لیسان اردوی استکبار، حرام می‌کند!

بعد التحریر: جناب آقای ابراهیم حاتمی‌کیا؛ یکتا کارگردان به راستی هنرمند سینمای انقلابِ جهان گستر حضرت روح الله الموسوی الخمینی، خداقوت؛ خسته نباشی دلاور!»