خاطره‌بازی یا بهانه‌ای برای ادای دین به حامیان منافقین؟

«ترانه‌های قدیمی: پیکان جوانان» نسخه تازه‌ای از نمایشی است که چند سال پیش محمد رحمانیان بعد از بازگشت از فرنگ آن را روی صحنه برد. نمایشی که قرار بود با محوریت چند ترانه‌ محبوب قدیمی سراغ حس نوستالژیک مخاطبانش برود.

ایده‌ای که این بار و در نسخه دیگری از این نمایش با محوریت بخشیدن به «پیکان جوانان» تلاش کرده حس نوستالژیک مخاطبانش را نسبت به سازه‌های قدیمی شهر تهران زنده کند اما نخستین مشکل «ترانه‌های قدیمی: پیکان جوانان» دقیقا از همین نقطه شروع می‌شود. یعنی جایی که قرار است مخاطبان این نمایش که عمدتا از نسل جوان هستند، با شنیدن چند ترانه قدیمی و تماشای داستان‌های اپیزودیک، دلتنگ سازه‌هایی شوند که چه‌بسا پیش از این هیچگاه حتی نام آنها را نیز نشنیده‌اند!

نکته‌ای بدیهی که عدم توجه به آن باعث شده اغلب تماشاگران جوان این نمایش به واسطه عدم برقراری ارتباط حسی با آنچه به عنوان یک نماد نوستالژی‌ساز در پرده‌های مختلف نمایش به آنها معرفی می‌شود، ترجیح دهند با عبور سریع از بخش‌های نمایشی اثر، دقایقی را با لذت شنیدن اجرای زنده برخی ترانه‌های قدیمی توسط چهره‌هایی چون رضا یزدانی، احسان کرمی و هانا کامکار پشت سر بگذارند.

«ترانه‌های قدیمی: پیکان جوانان» مشتمل بر ۶ اپیزود (پرده) است که حلقه ارتباطی همه پرده‌ها هم پیکان جوانان است. پیکانی که علاوه بر اثرگذاری بر جریان قصه هر اپیزود، نقش «پرده نمایش» را نیز بازی می‌کند؛ به این شکل که در ابتدای هر بخش فیلمی کوتاه مربوط به آن سازه قدیمی روی کاپوت ماشین نمایش داده می‌شود و مخاطب قرار است به طور مقدماتی با این سازه قدیمی آشنا شود.

این در حالی است که زاویه قرار گرفتن ماشین روی سن نمایش به قدری نامناسب است که به جرات می‌توان گفت حدود ۵۰ درصد حاضران در سالن اساسا تصویر واضحی از آنچه بر کاپوت ماشین نقش می‌بندد، ندارند و عملا باید این بخش را نیز جزو زوائد نمایش به حساب آورد که بودن یا نبودنش تفاوتی در بالاتر رفتن فهم مخاطب از حال و هوای موردنظر سازندگان آن ندارد اما تازه‌ترین نمایش محمد رحمانیان در حوزه محتوایی نیز خالی از ایراد نیست.

 

موضوعی که اوج آن را می‌توان در پرده‌های دوم و چهارم این نمایش دید؛ جایی که رحمانیان سعی کرده در پرده دوم نمایش خود، به بهانه معرفی کارخانه پپسی به عنوان یکی از تفرجگاه‌های قدیمی شهر تهران، به ماجرای آتش زدن برخی سینماها در سال‌های قبل از انقلاب پرداخته و آن را به گردن افراد مذهبی می‌اندازد. او در ادامه حتی پا را از این نیز فراتر گذاشته و در پرده چهارم نمایش خود به بهانه پرداختن به شب‌های شعر گوته سعی کرده به نوعی به تطهیر چهره غلامحسین ساعدی که از جمله نویسندگان حامی منافقین و چهره مخالف جمهوری اسلامی است، بپردازد.

شخصیت گوهرمراد (تخلص ساعدی) با بازی افشین هاشمی قرار است برای حضور در شب‌ شعرهای گوته حضور پیدا کند که ماشینش خراب می‌شود. در این میان ما شاهد گفت‌وگوی گوهرمراد و راننده تاکسی او هستیم و از همین رهگذر بخش‌هایی از نظرات اعتراض‌آمیز گوهرمراد در ارتباط با سانسور مطرح می‌شود و در پایان نیز از قول همین راننده تاکسی که در آخرین لحظات مرگ گوهرمراد در کنار بالین او در فرانسه حضور داشته، می‌شنویم که گوهرمراد از سر اجبار وادار شده در سال‌های قبل از انقلاب با تلویزیون ملی ایران مصاحبه کند و به تعریف و تمجید از انقلاب سفید شاه و ملت بپردازد! جالب اینکه رحمانیان با قرار دادن دیالوگی از قول گوهرمراد درباره «مبتذل» بودن روزنامه کیهان (که اتفاقا در جریان انقلاب، به دفاع از اعتراضات مردم پرداخت و در سال‌های بعد از انقلاب نیز در جریان فکری مقابل رحمانیان قرار داشته) سعی کرده به نوعی نسبت به این روزنامه نیز عقده‌گشایی کند.

این در حالی است که مخاطب حاضر در سالن تنها چند دقیقه پیش از این در جریان اپیزود مربوط به تفرجگاه پپسی و آتش زدن سینماها شاهد اشاره مستقیم چند شخصیت زن و مرد نمایش به موضوع «خودارضایی» در آقایان است و معلوم نیست در این میان رحمانیان با چه اعتماد به نفسی توانسته «کیهان» را مبتذل بخواند و خود و نمایشش را عاری از ابتذال بداند! «ترانه‌های قدیمی: پیکان جوانان» ایرادات محتوایی دیگری نیز دارد که یکی از مهم‌ترین آنها را باید بازخوانی ترانه‌ای متعلق به «مرضیه» خواننده حامی منافقین دانست.

ترانه‌ای که به عنوان یکی از میان‌پرده‌های نمایش توسط هانا کامکار با زیرصدای زنی دیگر اجرا می‌شود و اساسا مشخص نیست در میان انبوهی از ترانه‌های قدیمی و نوستالژیک، چرا رحمانیان باید درست بر ترانه‌ای از «مرضیه» که سال‌ها همکار سازمان منافقین بوده، دست بگذارد!؟