باشلاق زدن فرهادی دل بعضیها خنک میشود

عصر ایران: پوراحمد اگر چه وجودش آکنده از تلخی هایی است که آبشخورشان دگماتیسم حاکم بر هنر این مرز و بوم است، ولی در ۶۲ سالگی، با امیدی جوانانه، جایزه اسکار احتمالی " جدایی نادر از سیمین " را پایان شب یلدای سینمای ایران می داند و امیدوار است که با این جایزه، اتوبوس شب در این سینما به ایستگاه آخر خود برسد.

اصغر فرهادی را می ستاید و منتقدان " جدایی نادر از سیمین " را به باد انتقاد می گیرد؛ نقدهای پوراحمد بر منتقدان سیاسی و غیرسیاسی اصغر فرهادی، درشت می نماید و درست. سخنان این فیلمساز طناز تلخ مزاج را بخوانید.

***

آقای پوراحمد، مراسم اعطای جوایز گلدن گلوب را دیدید؟ وقتی اصغر فرهادی جایزه را برد، چه احساسی داشتید؟

خانه ما خانه ۳۵ سال ساخت است. شوفاژهای خانه خراب شده و خانه سرد است. سرد سرد! توی این سرما دیروقت شب جلوی تلویزیون نشسته بودم و منتظر شروع پخش مراسم گلدن گلوب بودم. شروع شد و دیدم. دیدن چهره هایی که آنها را دوست داریم. بازیگرانی مثل مورگان فریمن که در فیلم درخشانی از کلینت ایستوود، نقش نلسون ماندلا را بازی کرد و یا آنجلینا جولی با آن پس زمینه کارهای انسانی اش یا آل پاچینو، براد پیت، یا سیدنی پواتیه که جایزه یک عمر فعالیت مرگان فریمن را اعلام کرد، وقتی ما جوان بودیم، برای خودش سوپراستاری بود! جرج کلونی دوست داشتنی و اسکورسیزی بزرگ(رئیس) و استیون اسپیلبرگ که به راستی در حد هیچکاک و فورد تاریخ ساز سینماست. و دی کاپریوی همیشه دوست داشتنی، یعنی همه کسانی که برای ما رویا می سازند و ما با آنها زندگی می کنیم و بهترین فیلم های جهان را از آن ها می بینیم، در مراسم گلدن گلوب حضور داشتند.

در چنین جمع پرستاره ای، مدونا - که مولانای ما را به جهان شناسانده است - نام اصغر فرهادی را اعلام می کند و جایزه را به اصغر فرهادی می دهد. اصغر فرهادی هم آمد و خیلی مختصر اما درجه یک و عالی حرف زد. یک جمله کوتاه گفت و در همان یک جمله خیلی حرف ها را زد، گفت که مردم ایران واقعاً‌ صلح طلب هستند.

در چنین شرایطی، یعنی در یک شب سرد زمستانی، با این وضعیتی که جامعه سینمای ما دچار آن شده است، یعنی انحلال خانه سینما، مشکلات فیلمسازی و انواع و اقسام فشارها… به قول رند خراسان مهدی اخوان ثالث: هوا بس ناجوانمردانه سرد است / سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت / که سر ها در گریبان است / زمستان است / زمستان است! اما جایزه ای که اصغر فرهادی برد، این زمستان را برای من بهار کرد.

با خودم فکر می کردم که امسال، بعد از چند سال که ذهن و دست و قلمم قفل شده و نمی توانم برای ماهنامه فیلم بهاریه بنویسم، الان روح و دست و قلمم آماده نوشتن یک بهاریه است. بهاریه را وقتی می نویسم که بهاریه های " جدایی " باز هم بهاری تر شده است. فرهادی و جولی

جدایی نادر از سیمین طی کم تر از یک سال ۵۳ جایزه گرفته و من فکر می کنم که جایزه اسکار را هم ببرد و بالاخره ما می توانیم طعم خوش اسکار را هم بچشیم. بدون تردید اسکار مهمترین جایزه سینمایی جهان است زیرا کسی که حتی فقط کاندیدای دریافت این جایزه هم می شود، تحولی اساسی در زندگی اش رخ می دهد. اسکار تنها جایزه ای است که زندگی برنده اش را زیر و رو می کند.

اسکار احتمالی جدایی نادر از سیمین مهم تر است یا نخل طلای طعم گیلاس کیارستمی؟

اسکار مهمتر است. جوایز جهانی هیچ تاثیری در سینمای ایران و زندگی برندگان شان ندارند. فقط جوایز جشنواره های کن، ونیز و برلین ممکن است در زندگی فیلمسازان تاثیرگذار باشد؛ تأکید می کنم: " ممکن است. " تازه باید ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار باشند تا نخل طلای کن یا شیر طلایی ونیز در زندگی یک فیلمساز تاثیر ویژه ای بگذارد؛ اما اسکار تأثیرش " رد خور " ندارد.

اسکار جایزه ای است که سرنوشت یک سینماگر را تغییر می دهد. نمونه اش شهره آغداشلوی خودمان که فقط کاندیدای اسکار شد اما همین کاندیداتوری زندگی او را متحول کرد و موجب راه یافتن او به بازار عظیم تولیدات سینمایی و تلویزیونی آمریکا شد و الان کارهای او در سطح جهان و با تماشاگران میلیاردی مطرح است و دیده می شود.


شما قبل از موفقیت جهانی " جدایی نادر از سیمین " هم معتقد بودید اصغر فرهادی، جزو بزرگان تاریخ سینمای ایران است.

بله، من حتی قبل از " چهارشبه سوری " چنین حرفی زدم. بعد از اینکه دو تا فیلم اول فرهادی را دیدم، یعنی رقص در غبار و شهر زیبا، به این نتیجه رسیدم که فرهادی فیلمساز بزرگی است و با گذشت زمان هم معلوم شد که او نه تنها فیلمساز بزرگی است بلکه بزرگی اش روز به روز بیشتر شده و کارش تکامل یافته.

فرهادی چه در نوشتن فیلمنامه و چه در ساختن فیلمش، روز به روز به کمال بیشتری رسیده و خوشا به حالش که در میانه سالی به چنین جایگاهی رسید. من شخصاً به او خیلی افتخار می کنم و اگر " جدایی نادر از سیمین " اسکار را ببرد، دیگر بهاری همیشه بهار از راه می رسد! اگر تا پیش از این، کسانی بودند که مخالف جایگاه رفیع فرهادی در سینمای ایران بودند، از این به به بعد دیگر همه به بزرگی او اعتراف خواهند کرد.

بین " درباره الی " و جدایی نادر از سیمین " اگر بخواهید یکی را انتخاب کنید، کدام را فیلم بهتری می دانید؟

جدایی نادر از سیمین، فیلم تاثیرگذارتر و جذابتری است. البته همه فیلم های فرهادی تا به امروز خوب بوده اند. من همین چند روز پیش دوباره " شهر زیبا " را دیدم. واقعاً فیلم جذاب، هنرمندانه و تاثیرگذاری است.

به نظر شما، چرا موفقیت " جدایی نادر از سیمین " با استقبال سرد رسانه های برخی جریان های سیاسی مواجه شد؟

شما در طول این بیست و چند سال گذشته تا به امروز، که سینمای ایران این همه جوایز بین المللی را برده و تعداد این جوایز مدت هاست از مرز هزار گذشته است کدام رسانه دولتی را دیده اید که از موفقیت فیلمسازان ایرانی خوشحال شوند و جشنی بگیرد و شادباشی بگوند؟ وقتی کیارستمی نخل طلا گرفت، با برخورد خیلی سردی مواجه شد. جعفر پناهی هم که شیر طلایی ونیز را گرفت، با او هم همین طور برخورد کردند و…و…و….

دلیل این برخورد سرد چیست؟ فرهادی

دوست ندارند دیگر! دوست ندارند، زور که نیست، دوست ندارند. " جدایی نادر از سیمین " مثل خیلی از فیلم های دیگر ربطی به وزارت ارشاد و دولت ندارد. البته خوشبختانه برای اولین بار، من دیدم که آقای شمقدری از " جدایی نادر از سیمین " دفاع کرد و پیامی هم داد و اظهار امیدواری کرد که این فیلم جایزه اسکار را هم ببرد. اما اصولاً این جور فیلم ها ربطی به دولت ندارند و موفقیت شان هم با استقبال مواجه نمی شود.

وقتی می گویم دولتی، منظورم این نیست که بودجه فیلم را دولت داده یا نه. منظورم این است که فیلم به سفارش دولت ساخته شده باشد. " اتوبوس شب " یا " خانه دوست " عباس کیارستمی هم به یک معنا دولتی بودند؛ چون هزینه ساخت آن ها از سوی سیمافیلم و کانون پرورش فکری کودکان تامین شد. دولت سرمایه این فیلم ها را داد ولی آن قدر سعه صدر داشت که در محتوای آن دخالتی نکند. ولی کدام فیلمی بوده که به سفارش دولت ساخته شود و توانسته باشد در جهان موفقیتی کسب کند؟

برخی به اصغر فرهادی ایراد گرفتند که چرا با آنجیلنا جولی دست داده ای و رفتار دیپلماتیک حکومت ایران را رعایت نکرده ای. نظر شما درباره این انتقاد چیست؟

اولاً اصغر فرهادی دیپلمات نیست که بخواهد رفتار دیپلماتیک حکومت ایران را رعایت کند. اما حالا که چنین کاری کرده، من پیشنهاد می کنم وقتی به ایران برگشت، به جرم این که با آنجلینا جولی دست داده او را شلاق بزنند! اصغر فرهادی را به دادگاه ببرند تا معلوم شود که دست دادن با زن نامسلمان چند ضربه شلاق دارد. بعد شلاقش بزنند! این خیلی خوب است و تکلیف دیگران را هم روشن می کند. مجلس هم که تصویب کرده است مجازات آنتن ماهواره داشتن شلاق است. اساسا شلاق خیلی کارساز است و همه مسائل را حل می کند، ‌تردید نکنید. به خصوص شلاق زدن فرهادی دل بعضی ها را خنک می کند.

ارزیابی تان از موضع ابراهیم حاتمی کیا درباره " جدایی نادر از سیمین " چیست؟

حاتمی کیا زمانی فیلمساز محبوب من بود ولی الان برای من نه تنها محبوب نیست بلکه نامحبوب هم هست. به غیر از حاتمی کیا، شنیدم که مسعود فراستی هم افاضاتی فرموده اند. حرف این ها واقعاً چه اهمیتی دارد؟ فیلمی با این وسعت در جهان دیده شده و جهان را تحت تاثیر قرار داده است، بگذار دو نفر هم هر چه می خواهند بگویند. یکی نیست بگوید آقای حاتمی کیا! جنابعالی که خودت رفتی آلمان و فیلم ساختی و خود من را منقلب کردی و آن موقع بهت دست مریزاد گفتم. اگر فیلمت جهانی نشد به اصغر فرهادی چه مربوط است؟

یعنی موضع حاتمی کیا را ناشی از حسادت می دانید؟

چیزی توی این مایه ها! وگر نه اصغر فرهادی، کی در صف " سفارت خرس نشان " ایستاده است؟ فرهادی کدام فیلمش را برای فستیوال های جهانی ساخته است. فرهادی فیلم هایش را برای ایران ساخته است. " جدایی نادر از سیمین " در جشنواره فجر هم بیشترین جایزه را گرفت. اکرانش در ایران هم بسیار موفق بود و با استقبال مردم مواجه شد.

اصغر فرهادی آدمی نبوده که فیلم ساخته باشد تا به فلان جشنواره برود. او فیلمی درباره دغدغه های شخصی خودش ساخته است. من این حرف را درباره آن یکی آقا می گویم که فکر می کند اگر دو برنده جایزه اسکار را وارد فیلمش کند، فیلمش اسکاری می شود. چقدر این رویکرد کوته بینانه است. شما باید دغدغه و زخم و خلاقیت داشته باشی تا فیلمت جهانی و اسکاری شود.

منظورتان از " آن یکی آقا " کیست؟

آن یکی آقا، آن یکی آقا است که امروز سبز است و فردا قرمز و پس فردا آبی و روز بعدش بنفش! با هر بادی که می وزد، رنگ عوض می کند. ما زمان شاه هم این تجربه را داشتیم که میلیارد میلیارد خرج کردیم، کل هالیوود را و آنتونی کوئین را برداشتیم آوردیم ایران که فیلم جهانی بسازیم. آن فیلم ها نه در زمان خودش و نه حالا در هیچ جا، مطلقا هیچ جا حتی اسمی ازشان نیست. فیلم ها با تولید و پروداکشن گُنده، گُنده نمی شوند. اصغر فرهادی " جدایی نادر از سیمین " را با همین دوربین های قراضه و امکانات نصفه نیمه ای ساخت که در تولید همه ی فیلم های سینمای ایران استفاده می شوند.

برخی از فیلمسازان قبلاً می گفتند فیلم های کیارستمی تصویری بدوی از جامعه ایران نشان می دهند و به همین دلیل با استقبال غربی ها مواجه می شوند. اما فرهادی در فیلم هایش تصویر بدوی از جامعه ایران ترسیم نمی کند و به محیط های شهری مدرن می پردازد.

دقیقاً. فضا و شخصیت ها و رابطه های " جدایی نادر از سیمین " کجایش بدوی است؟ آدم ها در آپارتمان زندگی می کنند و اتومبیل و ماشین رختشویی و سایر امکانات مدرنی را دارند که در همه جوامع مدرن وجود دارد.

مسائل و دغدغه های شخصیت های فیلم فرهادی، مسائل آدم های شهری و مدرن بود.

بله. هیچ بدویتی در این فیلم نبود. اگر ترسیم بدویت دلیل جایزه گرفتن فیلم های کیارستمی بود، پس چرا " جدایی نادر از سیمین " جایزه گرفت. دلیل این جایزه گرفتن ها، نه پرداختن به بدویت که پرداختن به انسانیت است. پرداختن به عاطفه و جدایی است. دلیلش نشان دادن بچه ای است که نمی داند پدرش را انتخاب کند یا مادرش را. دلیلش نشان دادن آن پدری است که بیماری آلزایمر دارد و پسرش می گوید: " اون نمی دونه من پسرشم، من که می دونم اون پدرمه. " این چیزهاست که بر مردم جهان تاثیر می گذارد.

عباس کیارستمی بیش از چهل سال پیش، " نان و کوچه " را ساخت که اولین فیلمش بود. کیارستمی " نان و کوچه " را با نگرش کاملاً متفاوتی نسبت به همه فیلمسازان جهان ساخت. او آخرین فیلمش یعنی " کپی برابر اصل " را هم با بینشی کاملاً متفاوت از همه فیلمسازان دنیا ساخت. اصلاً بینش ویژه عباس کیارستمی موجب موفقیت های او در دنیا شد، نه ترسیم تصویر بدوی از جامعه ایران.

کیارستمی البته پیشرفت و تکامل داشته اما پایه بینش کیارستمی به عالم و آدم، از ابتدا همین بینش ویژه بوده است. اگر این آقایان منتقد این نکته را درک کنند و حسادت هم نورزند، دیگر چنین انتقاداتی را مطرح نمی کنند.

در ایران عموماً اقشار متوسط و مدرن جامعه ایران از " جدایی نادر از سیمین " استقبال کردند که نیروهای اجتماعی دموکراسی خواه جامعه ایران ارزیابی می شوند. این هم انگار در برخی از موضع گیری ها علیه " جدایی نادر از سیمین " تاثیرگذار بوده است.

جدایی نادر از سیمین، فیلمی است مربوط به طبقه متوسط جدید. اصغر فرهادی هم خودش عضو همین طبقه است. او درباره طبقه خودش فیلم ساخته است. اگر این فیلم تاثیرگذارتر از " رقص در غبار " است، علتش همین است که او درباره کسانی فیلم ساخته که آنها را به خوبی می شناسد.


مسعود بهنود هم در جایی نقدی بر اصغر فرهادی نوشت. حرف او این بود که اصغر فرهادی در مراسم گلدن گلوب می توانست جملات عمیق تر و فکر شده تری بگوید و ای کاش از آن تریبون استفاده بهتری می کرد.

بله، شاید اگر فرهادی مشورت می کرد، می توانست جمله بهتری بگوید. ولی به نظر من، همین جمله او هم خیلی خوب بود. او با همین جمله کوتاهش درباره " مردمی که صلح طلب اند "، خیلی چیزها را گفت. دمش گرم!