رفتی و باد سیاهی طرف معجر رفت(شعر)

ای که آواره چشمان تو دریا می شد
غرق در نیل غمت حضرت موسی می شد
می رسی دست نداری و کسی از پس نخل
با عمودی، به سر راه تو پیدا می شد

همه می دیدند به روی بدن تو هر تیر
با چه سختی بغل تیر دگر جا می شد
رفتی و باد سیاهی طرف معجر رفت
اول بی کسی زینب کبری می شد

رفتی و با همه غربت خود حس کردم
بی تو ای پشت و پناهم کمرم تا می شد
مادرم آمد و عطر نفس علقمه ات
پرطرفدارترین روضه دنیا می شد

شعر از: علیرضا لک

منبع: حروف مقطعه،ص۲۱۳.