ادله بر امامت حضرت عسکرى(علیه السّلام)

سرویس مذهبی افکارخبر- ادله امامت حضرت عسکرى علیه السّلام همان طریقه اعتبار و تواتر است، و اینک نصوص مربوطه به امامت آن بزرگوار ذکر مى‏ شود:
۱ - على بن عمر نوفلى گوید: در خدمت ابو الحسن هادى علیه السّلام بودم که ناگهان فرزندش محمّد در صحن حیاط نمودار گردید، عرض کردم قربانت گردم امام بعد از شما این است؟ فرمود: نه بعد از من فرزندم حسن امام شما خواهد بود.
۲ - عبد اللَّه بن محمد اصفهانى گوید:
حضرت هادى علیه السّلام فرمود: امام بعد از من کسى است که بر من نماز بخواند، راوى گوید: ما تا این هنگام ابو محمد را نمى‏شناختیم، پس از اینکه حضرت هادى از دنیا رفتند ابو محمّد آمد و بر وى نماز خواند.
۳ - على بن جعفر گوید: هنگامى که حضرت ابو الحسن وفات کردند من حاضر بودم، در حین وفات پسرش حسن را به طرف خود دعوت کردند و گفتند: اینک خداوند را شکرگزارى کن که امر تازه ‏اى را در عهده شما گذاشته است.
۴ - عبد اللَّه بن مروان انبارى گوید: من در هنگام وفات ابو جعفر محمّد بن على علیهما السّلام حضور داشتم، در این هنگام ابو الحسن پیش آمد و کرسى براى آن جناب گذاشتند و روى آن جلوس کرد و اهل بیتش هم پیرامون وى را گرفتند، پسرش ابو محمد هم در آن جا حاضر بود، پس از اینکه از جریان غسل و کفن پدرش فارغ شد روى خود را بطرف ابو محمد کرد و فرمود: اى پسرک من! براى خداوند شکرگزارى کن براى این امر تازه که به شما داده است.
۵ - على بن مهزیار گوید: به حضرت ابو الحسن عرض کردم: اگر خدا نکرده براى شما پیش آمدى شود امر امامت در اختیار که خواهد بود؟ فرمود: امامت بعد از من در عهده فرزند بزرگتر من خواهد بود - و مقصودش از فرزند بزرگتر حسن علیه السّلام بود.
۶ - على بن عمرو عطار گوید: خدمت حضرت ابو الحسن علیه السّلام رسیدم در هنگامى که ابو جعفر - یعنى محمّد - فرزند آن حضرت هم زنده بودند، و من گمان می کردم وى امام است، عرض کردم: قربانت گردم کدام یک از فرزندان تو را تخصیص دهم؟
فرمود: سکوت کنید تا دستورم در این باره صادر گردد و بشما برسد، راوى گوید:
بعد از این براى آن جناب نوشتم امامت بعد از شما در اختیار کیست؟ فرمود: امامت با بزرگتر از فرزندان من است، راوى گوید: ابو محمّد از جعفر بزرگتر بود.
۷ - سعد بن عبد اللَّه از گروهى از بنى هاشم که یکى از آنها حسن بن حسن افطس است روایت میکند که در روز وفات محمّد بن على بن محمّد علیهم السّلام در منزل حضرت هادى علیه السّلام حاضر شدیم تا آن حضرت را تسلیت و تعزیت بگوئیم، در وسط حیات فرش پهن کرده‏ بودند و امام هادى علیه السّلام روى آن نشسته بود و مردم هم پیرامون وى را گرفته بودند.
راوى گوید: ما اندازه کردیم در حدود یک صد و پنجاه مرد از آل ابى طالب و بنى عباس در خدمت آن حضرت بودند، جزو گروهى از موالیان و سایر طبقات مردم، در این هنگام حسن بن على فرزندش در حالى که پیراهنش را از جلو پاره کرده بود ظاهر شد، پدرش بر وى نگریست و فرمود: اى پسرم اینک خداوند را سپاسگزارى کن براى این امر تازه ‏اى که در عهده شما گذاشته.
پسر جوانش از شنیدن این کلام گریه کرد و کلمه استرجاع بر زبان راند، و فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ*، و سن شریف او در این وقت بیست سال می شد، ما در این روز وى را شناختیم و یقین کردیم که پدرش با این اشاره وى را به عنوان امامت به مردم معرفى کردند.


پی نوشت:زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام / ترجمه إعلام الورى،ص476.