امام حسین(ع): خدا غیراز اسیر شدن زن و بچه ام چیزی را قبول نمی کند

سرویس مذهبیافکارنیوز- بعد از آنکه اهل کوفه به امام حسین نامه نوشتند و آن حضرت هم مسلم بن عقیل را مقدمتا به سوى مردم(عراق) روانه کرد و خود حسین علیه السّلام هم عازم عراق گردید و کار آن بزرگوار آنطور شد که شد.

ایشان خواست به سوى عراق خارج شود امّ سلمه بوسیله شخصى براى امام حسین علیه السّلام پیغام داد: اى آقاى من! تو را بحق خدا قسم می دهم که به طرف عراق خارج نشوى،
حسین بن على علیهما السّلام فرمود: چراخارج نشوم؟
امّ سلمه گفت: من از پیغمبر خدا صلى اللّه علیه و آله شنیدم که مى‏ فرمود: پسر من حسین در خاک عراق کشته خواهد شد؛ و یک شیشه از خاک(آن موضعى که تو در آن کشته می شوى) به من عطا کرد و به من دستور داد که آن شیشه را با خاکى که در آنست حفظ نمایم.

امام حسین علیه السّلام در جواب امّ سلمه پیغام داد: اى مادر به خدا قسم که من به ناچار کشته خواهم شد، از تقدیرات الهى به کجا مى ‏توان فرار کرد، در مقابل موت چاره ‏اى وجود ندارد، من آن روز و ساعت و مکانى را که در آن کشته می شوم میدانم، من از محل افتادن خود و آن بقعه‏ اى که در آن دفن خواهم شد آگاهم آنطور که تو را می شناسم، اگر دوست داشته باشى من می توانم که خوابگاه خود و آنهائى که با من شهید میشوند به تو نشان بدهم؟

امّ سلمه گفت: من بى ‏میل نیستم، پس امّ سلمه نزد امام حسین آمد چون آن حضرت، خدا را به اسم اعظم خواند زمین به طورى فرو رفت که خوابگاه خود و آنهائى را که با آن حضرت شهید شدند به امّ سلمه نشان داد و مقدارى از خاک محل دفن خود را به ام سلمه عطا کرد تا با آن خاکى که(قبلا از پیغمبر گرفته بود) مخلوط کرد.

آنگاه امام حسین علیه السّلام به ام سلمه فرمود: من در روز عاشورا بعد از نماز ظهر کشته خواهم شد، روز عاشورا روز دهم محرم است، سلام بر تو باد اى مادر، خدا بوسیله رضایت ما از تو راضى باد. ام سلمه دائما از امام حسین علیه السّلام خبر می گرفت و در انتظار فرا رسیدن عاشورا بود.

وقتى که محمّد بن حنفیه(برادر پدرى امام حسین) براى‏ بدرقه آن حضرت آمد، در موقع وداع به امام حسین علیه السّلام گفت:
یا ابا عبد اللّه! تو را بخدا حرم رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله را(منظور زن و بچه آن حضرت است) با خود مبر؟
امام حسین علیه السّلام فرمود: خدا غیر از اسیر شدن آنان چیزى را قبول نمی کند.


پی نوشت:ترجمه إثبات الوصية للإمام علي بن ابي طالب ع،ص303.