"اگر به امام زمان پناه ببرند، می شود. یکی از راه های نجات از گناه، گناهی که آدم به آن عادت کرده، گناهی که آدم به آن عادت کرده؛ یکی از راه های نجات اش چه عرض کردم؟ پناه بردن به امام زمان است. او امام زنده زمان ماست. امام حی است. امام حی بر سر راه نجات نشسته است. منتظر یک کسی است که دستش را به سوی ایشان دراز کند و دستگیری کند. بارهای دیگر هم شاید عرض کردم. او وظیفه ندارد اگر شما گرسنه بودی به شما نان برساند. خودت برو همت کن کار کن. وظیفه اش نیست. اگر این کار را بکند که این کار را هم می کند، به یک دلیل دیگری است. امامتش اینجاست که شما دست دراز کنی و از او هدایت بخواهی، می دهد. هدایت را انجام می دهد. چون کارش است. وظیفه اش است. هرچه شما در راه هدایت بخواهی، بخواهی ها، می کند. اصلا آنجا هیچ جای کوتاهی نیست. چون وظیفه امامت است. هدایت وظیفه امامت است."

آنچه در ادامه می آید چکیده ای از بخش اول بیانات حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی جاودان در جلسه اخلاق هفتگی است که به نقل از پایگاه خبری ایشان منتشر می شود.

فرمودند به آن کسی که از همه بیشتر دوستش دارید کارد نزنید. حالا من لفظ کارد را می گویم. از پشت سر خنجر نزنید. به کسی که از همه بیشتر دوستش دارید. من چه کسی را از همه بیشتر دوست دارم؟ خودت را دوست داری. من عرض کردم کارد نزنی. یعنی به ضرر خودت [عمل نکنی.] خود آدم برای خودش از همه کس عزیزتر است. پدر و مادر هم برای آدم عزیز است چون آنها را برای خودش می خواهد. اگر فرزندش هم برایش عزیز است چون آنها را برای خودش می خواهد. بله؟ فقط یک آدم هایی هستند که اگر ما را می خواهند برای خودشان نمی خواهند. خدای متعال اگر ما را می خواهد، برای خودش نمی خواهد. چون ما چیزی از کمبودهای او را که جبران نمی کنیم. او که کمبود ندارد. بله؟ چه فرموده بودند؟ فرمودند "من نکردم خلق تا سودی کنم." برای سود خودم خلق نکردم. می خواستم هِی هر روز، بیشتر، بیشتر، بیشتر جود کنم. او فیاض است. فیاض است یعنی چه آقا؟ فیاض یعنی چه؟ بسیار فیض دهنده است. می گویند او واجب الفیض است. یعنی مرحمت و کرمش یک درجه ای است که اصلا نمی شود ندهد. حالا حرف ناقص است ها. اما حالا برای فهمش. یک قدم. او به یک درجه ای از فیاضی رسیده که به زبان ما آنقدر مرحمت و فیضش لبریز است که... لبریز است دیگر. لبریز است یعنی دارد درون عالم می ریزد. قرآن -در آیه 64 سوره مائده- می فرماید: بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ. دو دستش باز است. برای بذل و بخشش باز است. ان شاء الله امیدواریم که ماها را هم در این بذل خودش، بذل بی حد و مرزش بیاورد و قاطی کند. اگر آن بیاید، شاید ان شاء الله سیل بیاید و ما را ببرد.

شیطان مثل سگی است که پارس می کند

وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ. این آیه یادتان بماند. وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ. آیه 19 سوره جاثیه. حالا ترجمه این را برایتان بگویم. وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ. پاره ای از اینها بر پاره ای دیگر ولایت دارند. دسته ای و گروهی و کسانی از ظالمان بر دسته و گروه دیگری ولایت دارند. یعنی اعمال ولایت می کنند. این ظالم روی آن ظالم دیگر ولایت می کند. مثلا شیطان. شیطان روی ما تصرف می کند. گاهی ما را اداره می کند. خب پس او ولایت دارد. حالا در مورد شیطان عرض کنم. اگر شما اجازه ندهی هیچ کاری نمی تواند بکند. اگر اجازه ندهی هیچ کاری نمی تواند بکند. مثل یک سگی است که پارس می کند. خب پارس کند. صدایش یک کمی آزار می دهد. اما نمی تواند کاری کند. بسته است. خب اگر شما خودت رفتی با دست خودت آن زنجیرش را باز کردی چه می شود؟ آن وقت می تواند بدرد. روز قیامت وقتی اهل عالم شکایت می کنند.

همه ماها که حرف شیطان را گوش کرده بودیم شکایت می کنیم. خدایا این. می گوید من نمی توانستم هیچ کاری بکنم. من فقط شما را دعوت کردم. یعنی پشت بلندگو گفتم بیایید از این طرف. خب خودت آمدی. اگر صدای او را می شنیدی. بنا شد به یکی از دوستان یک چیزی عرض کنیم. حالا ان شاء الله اینجا عرض می کنم. اگر صدا را می شنیدی و اعتنا نمی کردی چه می شد؟ هیچ طوری نمی شد. هیچ طوری نمی شد. من هیچ کاری نمی توانستم بکنم. من فقط می توانستم تو را صدا کنم. اگر صدا را جواب نمی دادی، هیچ کاری نمی توانستم بکنم. بیشتر از این اجازه نداشتم. فقط اجازه فریاد زدن داشتم. خب شما حرف گوش کردی. آمدی.

قرآن می گوید گناهکار با اختیار، ولایت شیطان را پذیرفته است

یک داستان می گویند. می گویند یک کسی به یک راهی می رفت. داستان است. شاید هم به صورت افسانه برای فهم این مساله است. بر سر یک راهی می رفت. سر جاده دید یک آدمی است که خیلی مفلوک است و پاهایش فلج است و چطور است. گفت آقا من را کول کنید و یک کمی از این راه ببرید. این هم دلش سوخت و او را کول کرد. خب. کجا پیاده ات کنم؟ حالا برو. مثلا باز یک کیلومتر دیگر رفت. من خسته شدم. باز هم برو. اگر آمد بالای کول آدم، دیگر پایین نمی آید. قرآن دارد. اینهایی که شیطان بر آنها مسلط است، خودشان ولایت شیطان را پذیرفته اند. خودشان ولایت شیطان را پذیرفته اند. من خودم به سمت یک گناه دست دراز کردم. خودم. او فقط داد زده بود. من خودم دست دراز کردم. اگر دست دراز کردم، آن وقت بار دوم راحت تر می تواند اثر کند. بار سوم، بار چهارم. وقتی آدم به گناه عادت کرد، آن سوالی که آن دوستمان کرده بود؛ وقتی آدم به گناه عادت کرد، دیگر از کول آدم پایین نمی آید. ولایتش قرص می شود. من خودم کردم. من ها. من. من. من خودم کردم. اگر خودم نکنم، او نمی تواند کاری کند. آنها که نوجوان هستند، یک همت کنند که بالای کول آدم نیاید. بکنند می شود.

امام زمان (عج) بر سر راه نجات نشسته است

اگر به امام زمان پناه ببرند، می شود. یکی از راه های نجات از گناه، گناهی که آدم به آن عادت کرده، گناهی که آدم به آن عادت کرده؛ یکی از راه های نجات اش چه عرض کردم؟ پناه بردن به امام زمان است. او امام زنده زمان ماست. امام حی است. امام حی بر سر راه نجات نشسته است. منتظر یک کسی است که دستش را به سوی ایشان دراز کند و دستگیری کند. بارهای دیگر هم شاید عرض کردم. او وظیفه ندارد اگر شما گرسنه بودی به شما نان برساند. خودت برو همت کن کار کن. وظیفه اش نیست. اگر این کار را بکند که این کار را هم می کند، به یک دلیل دیگری است. امامتش اینجاست که شما دست دراز کنی و از او هدایت بخواهی، می دهد. هدایت را انجام می دهد. چون کارش است.

وظیفه اش است. هرچه شما در راه هدایت بخواهی، بخواهی ها، می کند. اصلا آنجا هیچ جای کوتاهی نیست. چون وظیفه امامت است. هدایت وظیفه امامت است. قرآن - در آیه 73 سوره انبیاء- دارد. أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا. حالا این درمورد امامان گذشته است. در طول تاریخ باز هم امام داریم دیگر. حضرت ابراهیم امام بوده. حضرت یعقوب، حضرت اسحاق. اینها. مثال های قرآنی را می گوییم. اینها امام بودند. آقا امام چکار می کند؟ یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا. کار امام هدایت است. می شود این کار تعطیل شود؟ نمی شود. مثل کار رسول که تبلیغ است. تبلیغ دستورات خدا و پیام های الهی است. می شود تعطیل شود؟ نمی شود. تکه تکه اش کنند. نمی شود. اصلا نمی شود. به هیچ وجه. کار امام هدایت است. آن وقت شما باید بخواهی. باید بخواهی. هرچه را بخواهی انجام می دهد. چه عرض می کردیم؟ پس یک راه برای نجات از اعتیاد به گناه این است که آدم به امام زمان پناه ببرد. پناه ببردها. عرض می کنم پناه ببرد. من پناه بردم. نتیجه گرفتم. باور کنید نتیجه گرفتم. خیلی هم سریع. خیلی زود. یک چیز دیگر که من معمولا سفارش می کنم. آدمی که در گناه گیر کرده، حالا در دو تا گناه گیر کرده، در ده تا گناه گیر کرده، فرقی نمی کند؛ بکوشد نمازش را خوب بخواند.

ماجرای پیرمردی که نمازش را بالاخره درست کرد

 آقا نمازش را خوب بخواند یعنی چه؟ این را هم مکرر عرض کردیم. اول اینکه نمازش را صحیح بخواند. نمازش را صحیح بخواند. نماز صحیح سخت است؟ نه سخت نیست. یک حمد و سوره اش را درست کند. حمد و سوره درست کردن خیلی سخت نیست. بله؟ خب. یکی هم مسائل نمازش را بلد باشد. یعنی مثلا من سبحان ربی الاعلی و بحمده را درست می گویم. اما نصفش را وسط راه که دارم می آیم می گویم و نصفش را هم در بازگشت می گویم. این نماز باطل است. من باید همه سبحان ربی العظیم و بحمده را در رکوع بگویم. بدنم هم آرام باشد. بدن آرام باشد و بگویم سبحان ربی العظیم و بحمده یا سه تا سبحان الله.

سبحان الله سبحان الله سبحان الله. نمی دانم یک ثانیه می شود؟ دو ثانیه می شود؟ این را در رکوع بدنت آرام شود و این سه تا سبحان الله را بگو. بعد بلند شو. نماز درست است. سخت نیست. نماز درست سخت نیست. آدم باید چند تا مساله بلد باشد. مسائل وضویش را بلد باشد. مسائل غسلش را بلد باشد. هرکدام آنها هم چندتا مساله است. خیلی نیست. شما اگر امتحان نهایی دادی، صد برابر آنچه که مثلا باید مسائل نماز را بلد باشی آنجا درس خواندی و بعد هم جواب دادی. یک جوری خواندی که بتوانی جواب بدهی دیگر. خب. یکی هم حمد و سوره اش درست باشد. حمد و سوره هم هرچه آدم جوان تر باشد و سنش کمتر باشد، زودتر حمد و سوره اش درست می شود. ماها چون فارس هستیم. عرب که نیستیم. لهجه مان یک ذره با لهجه عربی حمد و سوره فرق می کند دیگر. خب این لهجه عربی حمد و سوره یک حداقل است. لهجه عربی حمد و سوره کاری ندارد. آدم به سرعت یاد می گیرد. هرچه سن آدم کمتر باشد، زودتر. حالا یک کمی دیرتر باشد. یک پیرمردی پیش من حمد و سوره می خواند.

من آن زمان جوان بودم و او پیرمرد بود. خدا رحمتش کند. قاعدتا از دنیا رفته. نمی دانم. من پیش خودم می گفتم شاید ایشان سیصد بار حمد و سوره خواند. نمی شد. سواد نداشت. هفتاد سال هم غلط خوانده بود. نمی دانم چطور شد. من فکر می کنم از او ناامید شدم. در هر صورت رها شد و رفت. سال ها بعد، چند سال بعد برخورد کردیم و نمی دانم باز به چه دلیل گفتم آقا حمد و سوره بخوان. حمد و سوره خواند و دیدم درست شده. می شود. آدم سختش هم باشد [می شود] ببینید سواد نداشت. سواد نداشت. مثلا صاد و ضاد برایش فرقی نمی کرد. نمی دانست یعنی چه. اما می شود. آدم پی بگیرد می شود. الا یک مساله خوب هست. خیلی مساله خوبی هست. اگر شما چند سال حمد و سوره ات را یک طوری می خواندی که فکر می کردی درست است و بعد فهمیدی غلط است، عیب ندارد. مساله خیلی خوبی است. یک ارفاق درجه یکی است که کرده اند. چندین سال. یک دعایی را درنمازت خواندی، مثلا بسم الله را یک جوری گفتی، الحمدلله را یک جوری گفتی. فکر می کردی درست است. ببینید فکر می کردی درست است. بعدها معلوم شده نادرست است. این عیب ندارد. لازم نیست قضایش را بخوانی. قضا ندارد. خیلی خوب است ها. اما اگر خدایی نکرده آدم غسلش درست نباشد، نمی شود. اگر غسل آدم درست نباشد، وضویش درست نباشد، نمی شود.

اگر ظالم باشی همه ظالمان عالم به تو زور می گویند

خب اینها چه بود؟ همه وسط وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ بود. آن آیه دیگر چه شد؟ فرمودند إِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ پاره ای از ظالمان بر پاره ای دیگر ولایت دارند. بعد چه؟ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ. اگر آدم پاک و پاکیزه باشد، اگر آدم پاک و پاکیزه باشد، زور هیچ کس به آن آدم نمی رسد. هیچ آقا بالاسری برای او نداریم. دیگر نداریم. اگر ظالم باشد، هزار تا آقا بالاسر دارد. هم امریکا به او زور می گوید. هم انگلیس به او زور می گوید. هم فرانسه به او زور می گوید. هم، هم، هم. همه ظالمان عالم می توانند به او زور بگویند. اگر ظالم است. اگر ظالم است، همه ظالمان دیگر می توانند به او زور بگویند. اما اگر ظالم نیست، هیچ کس نمی تواند به او زور بگوید. هیچ کس. هیچ کس. ببینید قرآن دارد می فرماید.

شوخی ندارد. هیچ کس نمی تواند به او زور بگوید. ولایت بر او فقط مال خداست. بالاترش فقط خداست. خب فرق ظالم و خدای متعال چیست؟ ظالم از آدم می دزدد. ولیّ آدم که ظالم باشد. شاه که بر این کشور حکومت می کرده، می دزدیده. رضا شاه را نمی دانید. تمام درآمد نفت به دربار می رفت. حالا نفت را چه کسی می برد؟ یک دزد دیگری. بشکه ای یک دلار. یک دلار. یک دلار و یک سنت می شد. یک دلار و دو سنت می شد. فکر می کنم بیشتر از یک دلار و سه سنت نشد. ببین چه بازی هایی در سیاست است. بعد اگر اخبار را گوش کرده باشید انگلستان می گوید نفت دریای شمال. نفت دریای شمال یعنی شمال انگلستان. آنجا به نفت رسیدند. یعنی انگلستان توانست از دریاها نفت استخراج کند. خب. آنها هم اگر می خواستند نفت شان را دو دلار بفروشند اصلا امکان نداشت. مثلا خرجش هشت دلار می شد. به شاه فشار آوردند. شاه آمد به اپک. آن وقت او رئیس بود دیگر. این سعودی ها درجه دوم بودند. بله. ما چرا نفت مان را ارزان بفروشیم. نفت خیلی بیشتر می ارزد. خیلی قیافه گرفت و نفت را سیزده دلار کرد.

حالا با سیزده دلار نفت دریای شمال انگلستان قابل استخراج است. حالا سود می دهد. اما اگر قبل می خواستند بفروشند سود نمی داد. پس یک دلار و دو دلار. به نظرم حداکثر تا دو دلار رسید. دو دلار سیزده دلار شد. بخاطر نفت دریای شمال انگلستان. خیلی هم قیافه گرفت. باز چه؟ همان سیزده دلار ماند؟ باز شما جوان ها یادتان نیست. اوایل انقلاب ایران به خارج نفت نداد. کارمندان شرکت نفت، نفت را فقط به اندازه داخل استخراج می کردند. نفت سی و هشت دلار شد. بعد همینطور بالا رفت. تا اینکه یک دوره دیگر هم عربستان این کار را کرد و نفت را تا چهار دلار پایین آورد. برای اینکه ایران در جنگ درمانده شود. امام یک راه نجات نشان داد. چقدر چیز فهم بود. گذشت. نمی توانستند همیشه چهار دلار بفروشند. این کار را کرده بودند که کمر ایران در جنگ بشکند. یکی دوماهه کمرش بشکند و جنگ را متوقف کند. نتوانستند. این هم دوره اخیر است. این را هم عربستان سعودی کرد. این را عربستان سعودی کرد. آن را هم عربستان سعودی کرد. خب. حالا. کجا رفتیم. وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ. اگر مردم ما خوب بودند، هیچ کس، هیچ کس، یعنی اگر اکثرشان خوب بودند؛ هیچ کس زورش به آنها نمی رسید. امریکا چیست. هیچ کس نمی توانست هیچ کاری بکند. هیچ کس علیه ملت ایران هیچ کاری نمی توانست بکند. اگر خوب بودند.

خوبان جامعه ما چند درصدند؟

 اما خب حالا چکار کنیم؟ خوب ها  چند درصدند؟ در کشور ما نماز خوان ها چند درصدند؟  کسانی که دروغ نمی گویند چند درصدند؟ حالا ان شاء الله شصت هفتاد درصد هستند. خب. وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ. عرض کردیم که وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ این بود که فقط بالاسر این آدمی که پاکیزه است، آدمی که اخلاقش پاکیزه است، آدمی که اخلاقش پاکیزه است، آدمی که چشمش خیانت نمی کند، آدمی که زبانش خیانت نمی کند، راست است، درست است، چشم به نامحرم نگاه نمی کند، مواظبت می کند، فقط خدای متعال دست مرحمتش [بالای سر اوست] داشتم این را عرض می کردم. ظالمان که این ظالم بر سر آن ظالم مسلط است و ولی او شده، از او دزدی می کند. ببینید بزرگ ترین دزدی که دشمن ما، شیطان [از ما می کند چیست؟] اگر من ظالم باشم شیطان بر من ولایت پیدا کرده و توانسته بر من تسلط پیدا کند. اگر من ظلم می کنم. به خودم ظلم می کنم. به چشمم ظلم می کنم. به گوشم ظلم می کنم. به دستم ظلم می کنم.

سعی کنید لباس تان مثل لباس دشمن نباشد

حالا یک جمله ای در پرانتز عرض کنم. بچه های خوب به اینجا می آیند دیگر. سعی کنید لباس هایتان مثل دشمن ها نباشد. لباس هایتان، پیراهنی که تنت هست مثل دشمن های ما تنگ نباشد. دشمن های ما. ببینید طرح مدهای لباس را در سراسر  جهان یهودی ها می دهند. آن را به فرانسه سپرده اند. فرانسه به عالم مد می دهد. یهودی ها می گردانند. شلوار را آنها طرح دادند. شلوار را آنها طرح دادند. پیراهن را آنها طرح دادند. شماها همراه آنها نروید.