آیا تنهایی زندگی کردن در اسلام مکروه است؟

با توجه به احادیث و روایاتی که در آنها از تنها خوردن و تنها خوابیدن نهی شده، و با عنایت به این‌که ازدواج و تشکیل خانواده از سفارشات مورد تأکید در تعالیم دینی است،[1] می‌توان فهمید که به غیر از مواردی که چاره‌ای از آن نباشد، زندگی مجردی و انفرادی مورد تأیید اسلام نیست. در این‌جا به اختصار چند نمونه از احادیث ذکر می‌شود:

1. «عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثَةً الْآکِلَ زَادَهُ وَحْدَهُ وَ النَّائِمَ فِی بَیْتٍ وَحْدَهُ وَ الرَّاکِبَ فِی الْفَلَاةِ وَحْدَهُ»؛[2] امام هفتم(ع) فرمود: رسول خدا(ص) سه گروه را نفرین فرمود؛ کسی توشه خود را به تنهایى بخورد، فردی که به تنهایى سفر کند و کسی که در خانه‌‏اى تنها بخوابد.

2. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِه‏ لَکُمْ أَیَّتُهَا الْأُمَّةُ أَرْبَعاً وَ عِشْرِینَ خَصْلَة ... وَ کَرِهَ أَنْ یَنَامَ الرَّجُلُ فِی بَیْتٍ وَحْدَه»؛‏[3] رسول خدا (ص) فرمود: اى مردم براستى که خداى عز و جل بیست و چهار خصلت را براى شما نمی‌پسندد و شما را از آنها نهى فرموده است ... و نمی‌پسندد مردى در خانه‌‏اى تنها بخوابد.

3. «وَ قَالَ أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ قَالُوا بَلَى قَالَ مَنْ أَکَلَ وَحْدَهُ وَ ضَرَبَ عَبْدَهُ وَ مَنَعَ رِفْدَهُ»؛[4] آیا بدترین شما را معرفى کنم؟ گفتند: بفرمایید ای رسول خدا(ص).

فرمود: کسى که تنها غذا بخورد، بنده خود را بزند، و مهمان را پذیرایى نکند.[5]

گفتنی است؛ آنچه از ظاهر بیان اندیشمندان در این مسئله بر می‌آید این است که این روایات حمل بر کراهت می‌شوند، نه حرمت. البته در مواردی تنها غذا خوردن از حالت کراهت به حرمت تبدیل می‌شود؛ مانند این‌که فردی در اثر گرسنگی در معرض مرگ باشد، و یا واجب النفقه انسان باشد، و انسان از اطعام وی خودداری نماید. همین‌طور است، تنها سفر کردن در جایی احتمال بالای خطر در آن وجود داشته باشد. همچنین، اگر احتمال قوی دهد که بیماری و جنونی در حالت تنهایی در خواب بر وی عارض شود؛ یعنی در این‌گونه موارد نهی حالت تحریمی پیدا می‌کند.

بنابراین، لعنی که در این نوع روایات آمده، به معنای دوری از رحمت الهی است که این دوری از رحمت، مکروهات را هم در بر می‌گیرد؛ لذا سزاوار آن است که انسان در تمام این موارد به احتیاط عمل کند.[6]

به عبارت دیگر، این‌گونه موارد به نوعی مبالغه در نهی است؛ چرا که اگر انسانی غذایی دارد و خداوند به وی این نعمت را داده، انصاف نیست که تنهایی آن‌را بخورد و از برادران دینی خود دریغ دارد، و یا مسکنی دارد انفرادی در آن زندگی کند!

البته در مواردی، چاره‌ای جز تنها زندگی‌کردن نیست. به عنوان نمونه، فردی که خانواده‌اش را از دست داده و فرد قابل اطمینان دیگری نیز حاضر به زندگی با او نمی‌شود، و یا آن‌که شرایطی دارد که زندگی با او به عسر و حرج می‌انجامد که در این موارد، حتی کراهت زندگی انفرادی نیز قابل اثبات نیست و روایات فوق در مورد افرادی است که عرفاً برایشان ممکن است که زندگی انفرادی نداشته باشند، اما ترجیح می‌دهند تنها زندگی کنند.

 

[1]. ر. ک: 1300 و 27277 و 934.

[2]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، قم، ج 2، ص 277، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.

[3]. شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 520، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.

[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 292، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[5]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 31، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.

[6]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏63، ص 348، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.