چه زمانى زکات واجب شد؟

 آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیه 60 سوره مبارکه «توبه» به زکات و همچنین تفاوت فقیر و مسکین اشاره کرده است که متن آن در ادامه می‌آید؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ ۖ فَرِیضَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ زکات‌ها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت می‌کشند، و کسانی که برای جلب محبتشان اقدام می‌شود، و برای (آزادی) بردگان و (ادای دَین) بدهکاران و در راه (تقویت آیین) خدا، و اماندگان در راه؛ این، یک فریضه (مهم) الهی است؛ و خداوند دانا و حکیم است». (توبه/ 60)

مصارف زکات/ زکات به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟

در تاریخ اسلام، دو دوران مشخص دیده مى‌شود، دوران «مکّه»، که همّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان در آن، مصروف تعلیم و تربیت نفرات و آموزش و تبلیغ مى‌شد، و دوران «مدینه»، که پیامبر(صلى الله علیه وآله)در آن، دست به تشکیل «حکومت اسلامى»، و پیاده کردن و اجراى تعلیمات اسلام، از طریق این حکومت صالح زد.

بدون شک، یکى از ابتدایى و ضرورى‌ترین مسائل، به هنگام تشکیل حکومت، تشکیل «بیت‌المال» است، که به وسیله آن نیازهاى اقتصادى حکومت بر آورده شود، نیازهیى که در هر حکومتى بدون استثناء وجود دارد.

به همین دلیل، یکى از نخستین کارهایى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در «مدینه» انجام داد، تشکیل بیت‌المال بود، که یکى از منابع آن را «زکات» تشکیل می‌داد، و طبق مشهور، این حکم در سال دوم هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تشریع شد.

این آیه به روشنى مصارف واقعى زکات را بیان کرده، و به تمام توقعات بى‌جا پایان مى‌دهد، و آن را در هشت مصرف خلاصه مى‌کند:

1 ـ «فقراء»، نخست مى‌گوید: «صدقات و زکات براى فقیران است» (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ).

2 ـ «و براى مساکین» (وَ الْمَساکینِ).

در این که «فقیر» و «مسکین» با هم چه تفاوتى دارند، بحثى است که در پایان تفسیر آیه خواهد آمد.

3 ـ «و براى عاملان» و جمع‌آورى کنندگان زکات (وَ الْعامِلینَ عَلَیْها).

این گروه در حقیقت، کارمندان و کارکنانى هستند که، براى جمع آورى زکات و اداره بیت‌المال اسلام، تلاش و کوشش مى‌کنند، و آنچه به آنها داده مى‌شود، در حقیقت، به منزله مزد و اجرت آنها است، و لذا فقر در این گروه به هیچ وجه شرط نیست.

4 ـ «مؤلفة قلوبهم»، یعنى کسانى که انگیزه معنوى نیرومندى براى پیشبرد اهداف اسلامى ندارند، و با تشویق مالى، مى‌توان تألیف قلب، و جلب محبت آنان را نمود، لذا مى‌فرماید: «و براى کسانى که قلب‌هاى آنها الفت مى‌پذیرد و محبتشان جلب مى‌شود» (وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ).

توضیح بیشتر درباره این گروه بعداً خواهد آمد.

5 ـ «و براى آزادساختن بردگان» (وَ فِی الرِّقابِ).

یعنى سهمى از زکات، تخصیص به مبارزه با بردگى، و پایان دادن به این  موضوع ضد انسانى، داده مى شود، و همان گونه که در جاى خود گفته ایم، برنامه اسلام در مورد بردگان، برنامه «آزادى تدریجى» است که نتیجه نهایى اش آزاد ساختن همه بردگان بدون روبرو شدن با واکنش هاى نامطلوب اجتماعى آن مى‌باشد، و تخصیص سهمى از زکات، به این موضوع، گوشه‌اى از این برنامه را تشکیل مى‌دهد.

6 ـ «براى اداء دین بدهکاران» و آنها که بدون جرم و تقصیر، زیر بار بدهکارى مانده و از اداى آن عاجز شده‌اند (وَ الْغارِمینَ).

7 ـ «و مصرف در راه خدا» (وَ فی سَبیلِ اللّهِ).

همان گونه که اشاره خواهیم کرد، منظور از آن، تمام راه‌هایى است که به گسترش و تقویت آیین الهى منتهى شود، اعم از مسأله جهاد و تبلیغ و مانند آن.

8 ـ «و کمک به واماندگان در راه» (وَ ابْنِ السَّبیلِ).

یعنى مسافرانى که بر اثر علتى در راه مانده، و زاد، توشه و مرکب کافى براى رسیدن به مقصد ندارند، هر چند افراد فقیر و بى بضاعتى نیستند، ولى بر اثر دزدزدگى، بیمارى، گم کردن اموال خود، و یا علل دیگر، به چنین وضعى افتاده اند، این گونه اشخاص را، باید از طریق زکات، به مقدارى که براى رسیدن به مقصد لازم است بى‌نیاز ساخت.

در پایان آیه، به عنوان تأکید روى مصارف گذشته مى‌فرماید: «این فریضه الهى است» (فَریضَةً مِنَ اللّهِ).

و بدون شک این فریضه، حساب شده، کاملاً دقیق، و جامع مصلحت فرد و اجتماع است، زیرا «خداوند دانا و حکیم است» (وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ).

البته، حکم زکات قبلاً در «مکّه» نازل شده بود، اما نه به صورت وجوب جمع آورى در بیت المال، بلکه، خود مسلمانان اقدام به پرداخت آن مى کردند، ولى در «مدینه» دستور جمع آورى و «تمرکز» آن، از ناحیه خداوند در آیه 103 سوره «توبه» صادر گردید.

آیه مورد بحث، که مسلماً بعد از آیه وجوب اخذ زکات نازل شده، (هر چند در قرآن قبل از آن ذکر گردیده است) مصارف گوناگون زکات را بیان مى کند.

و جالب این که آیه، با کلمه «إِنَّما»، که دلیل بر انحصار است، آغاز شده، و این نشان مى‌دهد که: بعضى از افراد خودخواه، یا بى‌خبر، انتظار داشتند بدون هیچ‌گونه استحقاق، سهمى از زکات دریافت دارند، که با کلمه «إِنَّما» دست ردّ به سینه همه آنها زده شده.

در دو آیه قبل از این آیه نیز، این معنى منعکس بود که: بعضى بر پیامبر(ص) خرده مى‌گرفتند: چرا سهمى از زکات را، در اختیار آنها نمى‌ذارد، و حتى در صورت محروم شدن از آن، خشمگین مى‌شدند، اما به هنگام برخوردارى ابراز رضایت مى‌کردند.

فرق بین «فقیر» و «مسکین»

در میان مفسران گفتگو است که: آیا فقیر و مسکین، مفهوم واحدى دارند، و به عنوان تأکید در آیه فوق ذکر شده‌اند؟ بنابراین، مصارف زکات، هفت مصرف خواهد بود. و یا این که دو مفهوم مخالف دارند؟

غالب مفسران و فقهاء، احتمال دوم را پذیرفته‌اند، ولى در میان طرفداران این عقیده نیز، در تفسیر این دو کلمه، گفتگوهاى زیادى است، اما آنچه نزدیک‌تر به نظر مى رسد، این است که:

«فقیر» به معنى کسى است که، در زندگى خود کمبود مالى دارد، هر چند مشغول کسب و کارى باشد، و هرگز از کسى سؤال نکند، اما «مسکین» کسى است که: نیازش شدیدتر است و دستش از کار کوتاه است، و به همین جهت، از این و آن سؤال مى‌کند.

شاهد این موضوع، نخست، ریشه لغت «مسکین» است که، از ماده «سکون» گرفته شده، گویا چنین کسى بر اثر شدت فقر، ساکن و زمین گیر شده است.

و دیگر، ملاحظه موارد استعمال این دو کلمه در قرآن، که معنى فوق را تأئید مى‌کند، از جمله در این آیات چنین مى‌خوانیم: أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَة: «یا مسکین خاک نشینى را اطعام کند».

وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینُ فَارْزُقُوهُم: «هر گاه خویشاوندان، یتیمان و مسکینان، در موقع تقسیم ارث، حضور یابند، چیزى از آن به آنها ببخشید».

از این تعبیر استفاده مى‌شود: منظور از مساکین، سائلانى هستند که گاه در این مواقع، حضور مى‌یابند.

وَ أَنْ لایَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکین: «امروز هیچ مسکینى نباید در محوطه زراعت شما حضور یابد»! که اشاره به سائلان است.

همچنین تعبیر به «اطعام مسکین» یا «طعام مسکین»، در آیات متعددى از قرآن، که نشان مى‌دهد: مساکین افراد گرسنه‌اى هستند که، حتى نیاز به یک وعده غذا دارند.

در حالى که، در مواردى از استعمال کلمه «فقیر» در قرآن، به خوبى استفاده مى‌شود: افراد آبرومندى که، هرگز روى سؤال ندارند، اما گرفتار کمبود مالى هستند، در مفهوم این کلمه واردند، مانند آنچه در سوره «بقره» آیه 273 دیده مى‌شود: لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ لایَسْتَطیعُونَ ضَرْباً فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ:

«انفاق براى فقیرانى است که، در راه خدا گرفتار شده اند، و آن چنان ظاهر خویش را حفظ مى کنند که، جاهل از شدت عفت نفس آنان، چنین مى پندارد غنى و بى‌نیازند».

از همه اینها گذشته، در روایتى «محمّد بن مسلم» از امام صادق(علیه السلام) یا امام باقر(علیه السلام)نقل کرده: از آن حضرت درباره «فقیر» و «مسکین» سؤال کردند، فرمود: الْفَقِیرُ الَّذِی لایَسْأَلُ وَ الْمِسْکِینُ الَّذِی هُوَ أَجْهَدُ مِنْهُ الَّذِی یَسْأَلُ:

«فقیر کسى است که سؤال نمى‌کند، و مسکین حالش از او سخت‌تر است، و کسى است که از مردم سؤال و تقاضا مى‌کند».

همین مضمون، در حدیث دیگرى از «ابو بصیر» از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است، و هر دو در مفهوم فوق صراحت دارند.

البته، پاره‌اى از قرائن گواهى بر خلاف آنچه در بالا گفتیم مى‌دهد، ولى هر گاه مجموع قرائن موجود را در نظر بگیریم، روشن مىشود: حق همان است که در بالا گفته شد.

 آیا زکات باید به هشت قسمت مساوى تقسیم شود؟

بعضى از مفسران یا فقهاء عقیده دارند: ظاهر آیه فوق این است که: باید زکات مال به هشت سهم مساوى تقسیم گردد، و هر کدام در مصرف خود صرف شود، مگر این که: مقدار زکات به قدرى ناچیز باشد، که نتوان آن را به هشت سهم قابل ملاحظه تقسیم کرد.

اما اکثریت قاطع فقهاء بر آنند که: اصناف هشت‌گانه فوق، مواردى است که صرف زکات در آنها مجاز است، و تقسیم کردن به همه واجب نیست.

سیره قطعى پیغمبر(ص)، امامان اهل‌بیت(ع) و یاران آنها نیز، این معنى را تأیید مى‌کند، به علاوه، با توجه به این که: زکات یک مالیات اسلامى است، و حکومت اسلامى موظف است آن را از مردم وصول کند، و هدف از تشریع آن رفع نیازمندى‌هاى گوناگون جامعه اسلامى مى باشد، طبعاً چگونگى مصرف آن در این مصارف هشتگانه، بستگى به ضرورت‌هاى اجتماعى از یکسو، و نظر حکومت اسلامى از سوى دیگر دارد.

چه زمانى زکات واجب شد؟

از آیات مختلف قرآن از جمله آیه 156 سوره «اعراف»، 3 سوره «نمل»، 4 سوره «لقمان» و آیه 7 سوره «فصلت» که همه از سوره هاى «مکّى» هستند، چنین استفاده مى شود که: حکم وجوب زکات در «مکّه» نازل شده است، و مسلمانان موظف به انجام این وظیفه اسلامى بوده اند، ولى به هنگامى که پیامبر(ص) به «مدینه» مهاجرت کرد، و پایه حکومت اسلامى را گذارد و طبعاً نیاز به تشکیل بیت المال بود، از طرف خداوند مأموریت یافت که، زکات را شخصاً از مردم بگیرد (نه این که خودشان به میل و نظر خود، در مصارف آن صرف کنند).

آیه شریفه «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً...» در این هنگام نازل شد، و مشهور این است: که این در سال دوم هجرت بود، سپس مصارف زکات به طور دقیق، در آیه مورد بحث، که آیه 60 سوره «توبه» است بیان گردید، و جاى تعجب نیست که تشریع اخذ زکات، در آیه 103 باشد، و ذکر مصارف آن، که مى گویند در سال نهم هجرت نازل شده، در آیه 60 زیرا مى‌دانیم: آیات قرآن بر طبق تاریخ نزول جمع آورى نشده، بلکه به فرمان پیامبر(ص) هر کدام در مورد مناسب و لازم قرار داده شده است.