با شنیدن نام بیمارستان، معمولاً ذهن افراد به سمت اورژانس و درمان و بستریهای موقت و زودگذر میرود اما در آنسوی این تصویر ذهنیِ همیشگی، دنیای دیگری وجود دارد که در آن زندگی از جنس دیگری است. از گوشه و کنار شهر درباره این دنیای متفاوت بهاختصار چیزهایی شنیدیم و همین امر پای ما را به بیمارستان کودکان بندرعباس باز کرد. این بیمارستان ازجمله مراکزی است که این دنیای متفاوت را در کنار مرکز درمانی عمومی و تخصصی خود جا داده است.
سرطان بیماری است که تنها با شنیدن نام آن حس مرگ چارچوب بدن افراد را به لرزه میاندازد چه رسد به اینکه آن فرد، کودکی باشد که هنوز در ابتدای راه زندگی قرار دارد. از ورودی ساختمان پرسوجو کردیم و به ساختمانی جدیدالتأسیس راهنمایی شدیم. تصویر کارتونی از دو زنبور روی درهای شیشهای توجه افراد را جلب میکرد. پشت این در، مهمانهای کوچکی برای چند ماه بستری و یا بهتر بگوییم در حال زندگی هستند. فرشتههایی که برخلاف جثه کوچکشان در مقابل حملات قدرتمند و بیرحم سرطان محکم ایستادهاند.
آری، اینجا بخش درمان کودکان سرطانی بیمارستان کودکان بندرعباس است. وقتی از این در عبور کردیم فضا، رنگ و بوی دیگری گرفت. کوهی از دلتنگی بر دوش احساس میشد ، همراه با نگاههایی از جنس امید به آینده که آدم را به شکرگزاری وادار میکرد.
میشد خوشحالی را در چشمانشان دید، میشد مهربانی و معصوم بودن را در چهرهشان دید و میشد...
عقربههای ساعت به 9 صبح نزدیک میشد و کلاس اولیهای خود را به مراسم جشن شکوفهها میرساندند اما اینیک جشن عادی نبود بلکه میزبانانش کودکانی بودند که در مبارزه با بیماریشان کمر همت بستهاند و همچون کوهی استوار این روزها در میدانی بزرگ موانع را یکی پس از دیگری جای میگذارند.
اینجا بخش کودکان سرطانی بیمارستان کودکان بندرعباس است که به همت موسسه ساحل خلیجفارس چند سالی است رنگ و بویی دیگر گرفته و شاید کمتر کسی باشد که با این موسسه و فرزندان مهربانش آشنا نباشد.
حسین با صدای خندههایش، همه اهالی اتاق را به خنده درآورده است، همه میگویند یک روز بدون حسین، نمیتوان اینجا ماند.
مادرش میگوید: حسین 10سال دارد و بیماری خون در رگهای ظریفش جان او را به لب رسانده، به موهایش خیلی حساس است، امروز که جلسه شیمیدرمانی است به موهایش دست کشید و با دیدن ریزش موهایش، حالت عجیبی پیدا کرد ولی به روی خودش نیاورد.
حسین ارتباط خیلی گرمی با پزشکان و پرستاران و بهیاران بخش برقرار کرده است، اهل فین است و با لهجه زیبایش میگوید: "دلم برای شهرم، دوستانم، خواهرم تنگشده."
حسین میان کلام من و مادرش میپرد و خیره به چشمان نمناک مادرش میگوید: "بزرگ که شدم میخواهم پزشک شوم به فکر فرو میرود و ادامه میدهد: اگر بزرگ شدم..."
ساعتها پای خندههای حسین نشستم و برایش نقاشی کشیدم و صحنههای خندهدار تماشا کردیم و بالاجبار و رسم ایام روزگاران، خداحافظی کردیم.
یکی پس از دیگری میآمدند، امسال برایشان این جشن کمی متفاوت بود زیرا دیگر خود صاحب مدرسه و کلاس شده بودند با معلمانی مهربان از ریاضی گرفته تا موسیقی.
زهرا با مادرش میآید و با نگاه خاصی انگار امروز برایش روز دیگری است. به سمتش میروم که میگوید: "می دونی قرارِ امروز مدرسه مون افتتاح بشه؟ تازه خانم مدیر گفته موسیقی و نقاشی هم یاد میدن."
با نگاه مهربانش مرا به دوستش مریم معرفی میکند و او میگوید: "از امروز قرارِ تو بیمارستان خودمان درس بخونیم با دوستام. دیگِ خیلی راحت شدیم و از درسامون عقب نمیافتیم."
آری امروز اینجا قرار است برای نخستین بار دبستان غیردولتی تندیس نوید زندگی افتتاح شود و همین امر ما را بهسوی خود کشاند تا در جشن شکوفههای کودکان سرطانی بندرعباس حضور پیدا کنیم.
مدیر اجرایی موسسه ساحل خلیجفارس در گفتوگو با خبرنگار ایسنا، افزود: بچههایی که بیمار هستند و مدت درمانیشان ممکن است زمان ببرد و از تحصیل یا از درسها و همکلاسیهایشان بازبمانند همواره برایمان دغدغه شده بود که به همین دلیل سعی و تلاشمان را به نتیجه رساندیم تا بتوانیم مدرسهای در بیمارستان کودکان بندرعباس افتتاح کنیم.
صدیقه کیوان با اشاره به اینکه تا سن 14 سال در این مدرسه میتوان تحصیل کرد، تصریح کرد: با این اقدام سعی خود را خواهیم کرد تا هیچ کودکی از مدرسه و درس عقب نیفتد.
وی بابیان اینکه این مدرسه ساعت مشخصی ندارد و هر زمان که هر بیماری شرایط لازم را داشت معلم برای آموختن و مرور درسها مراجعه میکند، اظهار کرد: این مدرسه با کمک خیرین و حمایت دانشگاه علوم پزشکی بهواسطه در اختیار قرار گذاشتن فضا ساختهشده است.
کیوان با اشاره به اینکه معلمین این مدرسه هیچ حقالزحمهای دریافت نکرده و تنها بهواسطه کار خیر داوطلبانه حضور پیدا میکنند، خاطرنشان کرد: از مسئولین تقاضا داریم در این امر و سایر کمکهای بخش کودکان سرطانی حامی باشند زیرا ما هیچگونه کمک مالی درخواست نکردهایم اما گاهی یک مجوز از هزاران پول نقد مؤثرتر است.
وی در پایان بابیان اینکه در جشن شکوفهها هرسال بچههای این بخش خود مهمان ویژه هستند، اضافه کرد: از تمامی خیرین که این سالها باهمت و کمکشان سبب حمایت از کودکان سرطانی شدهاند، سپاسگزارم.
با نزدیکتر شدن به ساکنان این خانه بزرگ، رفتهرفته رنگ کبود فضا بهروشنی تبدیل شد که بیش از هر چیز حس همدلی و نوعدوستی را در وجود ما تقویت میکرد.
مدیر مدرسه بخش کودکان سرطانی با بیش از 28 سابقه فعالیت در آموزشوپرورش در گفتوگو با خبرنگار ایسنا، افزود: طرح حمایت از بچههای بازمانده از تحصیل را از سال قبل آغاز کردم و بسیاری از بچهها از کودکان کار گرفته تا بیماران خاص و حتی آنهایی که توان مالی ندارند را شناسایی کردیم.
فرحناز بلوچی با اشاره به اینکه کودکان بیمار به دلیل بستری و حضور در بیمارستان امکان حضور مستمر در مدرسه را ندارند، اظهار کرد: بسیاری از کودکان بخش سرطانی در مدارس ثبتنامشدهاند اما به دلیل طول درمان ممکن است از سایر همکلاسیهایشان عقب بیفتند به همین واسطه در تلاش بودیم مدرسهای را برای این کودکان راهاندازی کنیم.
وی بابیان اینکه این حرکت بهصورت خودجوش و بدون هیچ چشمداشت مالی و با کمک خیرین صورت گرفته است، تصریح کرد: این طرح بهصورت خانه به خانه اجرا شد تا امروز شاهد عملی شدن آن هستیم.
بلوچی با اشاره به اینکه خود مدتهاست با موسسه ساحل خلیجفارس همکاری میکند، اضافه کرد: بالای 80 نفر در بخش کودکان سرطانی تحت پوشش هستند که بهتناوب هرکدام از آنها چه در شهر بندرعباس و چه روستاهای اطراف و چه سایر شهرستانها میتوانند از خدمات این مدرسه بهره ببرند.
مدیر مدرسه بخش کودکان سرطانی در پایان بابیان اینکه معلمان در این مدرسه علاوه بر کلاس بر بالین بیمارها حاضرشده و آموزش دروس مختلف میدهند، خاطرنشان کرد: بیش از 50 معلم چه رسمی و چه آموزشگاههای خصوصی بهصورت داوطلبانه اعلام آمادگی کردهاند.
امیدوارم گاهی مسئولین هم نه به اقتضای شعارهای تبلیغاتی، بلکه در قالب یک تفکر انسانی قدم به این بخشها بگذارد که هم تسکینی به دل والدین این کودکان باشند و هم باسخاوت دردی از این بیماران را دوا کنند.
یکی از معلمان هنری این مدرسه در گفتوگو با خبرنگار ایسنا، افزود: نزدیک به یک سال است با گروهی 15 نفره در زمینهٔ های هنری با موسسه ساحل خلیجفارس همکاری میکنیم.
رضا شنبه زاده بابیان اینکه از اجرای موسیقی گرفته تا نمایش عروسکی شامل فعالیتهایی است که برای شادی بچهها انجام میدهیم، تصریح کرد: بدون هیچ چشمداشت مالی و تنها بهصرف شاد کردن بچهها در این موسسه و بخش کودکان سرطانی حاضر میشویم.
وی با اشاره به اینکه بهصورت هفتگی به اجرای برنامه میپردازیم، اضافه کرد: حتی در مراسمهای عروسی خانوادههای این کودکان سرطانی و جشن تولد بچهها باهدف شاد کردن کودکان سرطانی اجرا میکنیم تا بتوانیم وظیفه انسان دوستانه خود را انجام دهیم.
شنبه زاده گفت: افتتاح این مدرسه باعث میشود تا دیگر هیچ کودک سرطانی به دلیل مدت درمان از تحصیل بازنماند و بنده و همکارانم بهعنوان قطرهای کوچک از خانواده بزرگ خیرین امیدوارم بتوانیم قدمی مثبت برداریم.
به گزارش ایسنا، وقت رفتن که میشود به یاد میآورم چند ساعت پیش را که با دنیایی پر از ابهام وارد بیمارستان شده بودم و حالا بافکری مالامال از اندوه بیرون میروم و صدایی که مادام در گوشم زمزمه میشود؛ مادرم میگفت: موهایم که بریزد، زود بلند میشود اما نمیدانم این زود کی میآید.
در طول راه به سرم شیمیدرمانی فکر میکنم که 18ساعت روی دستان نحیف آن کودکان که از خوب و بد زندگی فقط خندهها و شیطنتها را میشناسند، می ماند. سرمها نه رمقی برای بازی و نایی برای حرف زدن باقی نمی گذارند. نمیدانم کی خلاص میشوند از این تختها اما آرزو دارم دیگر هیچ صبحی برای آنها پاییزی نشود.
تهیه و تنظیم از امیرحسین طالبی، خبرنگار ایسنا
انتهای پیام