چشمان مردی که همیشه ایام تاریک است

کربلایی پاشا مردی حدود 85 ساله در شهر برزول نهاوند است که از بدو تولد خویش از نعمت دیدن با چشم سر این دو هدیه الهی محروم بوده است، ولی عقل بسیارش، نورانیت و صفای باطنش، شیرینی بیانش و حافظه قویش ازجمله ی است که شاید در وجود خیلی از ما کمتر دیده شود.

او از چشمان سر محروم ولی از نعمتی به نام احساس و چشمان حقیقت‌بین در دلش برخوردار است و بر نعمات خداوندی همواره شاکر است و شاکر.

او کربلای امام حسین (ع) را پیاده زیارت کرده است در روزگاری که این فیض بزرگ همه‌کسی را شامل نمی‌شد، سالیان نوجوانی او، زمانی که پیاده رفتن سیاق هر عاشقی بود که قصد عزیمت به کوی یار داشت.

در گفتگو با این مرد روشندل می‌توانی بفهمی که زندگی داشته‌های مادی نیست زندگی کت‌وشلوارهای رنگی، غرور و سرمستی و نازیدن به تیپ و قیافه نیست، زندگی احساس محبتی است که شاید خیلی از من و ماها از آن محرومیم ولی کربلایی قصه ما وجودش از آن آکنده و سرشار است.

 

 

کربلایی پاشا این مهربان‌ترین همشهری ما علی‌رغم بی‌سوادی و محرومیت از نعمت چشم با قرآن و آیات نورانی آن آشنایی بسیار دارد آیت‌الکرسی می‌خواند و با قواعد خواندن و حکمت‌های موجود در آن آشناست.

او خیابان‌های شهر را می‌پیماید درحالی‌که قدرت دیدن با چشم را ندارد از عصا هم استفاده نمی‌کند؛ تنها هوش و حافظه قوی و قدرتمند و تعداد شمارش گام‌ها در موقعیت‌های مختلف است که او را بسیار دقیق و هوشمندانه به مقصد می‌رساند.

از دیگر ابعاد وجودی تأمل‌برانگیز این روشندل پرمهر و محبت، آشنایی با انساب و نسل‌های گذشته است؛ کافی است که اول اسم و صدای شخص را بشنود نه‌تنها اسم او را به زبان می‌آورد بلکه نام پدر و انساب وی را نیز ذکر می‌کند، درهم نشینی و هم‌کلامی با او می‌توانی بفهمی آنچه را که سال‌ها از آن مغفول مانده‌ای.

خلاصه تمام شئون زندگی این مرد روشندل حکمت است و حکمت و حکمت.