به گزارش خبرنگار سرویس ورزشی افکار در ابتدای این گزارش که در همشهری تماشاگر آمده است می خوانید: زمزههای مربوط به سفر دیهگو مارادونا به تهران و حتی احتمال حضور او روی نیمکت تیمملی ایران، تنها پاراف شفاهی رئیس دولت را کم داشت که این یکی هم در حاشیه مراسم تقدیر از مدالآوران گوانگجو وصول شد تا حالا سینهچاکهای آقای ستاره، منتظر حضور قریبالوقوعش در تهران باشند.
اینکه دکترمحمود احمدینژاد صراحتا خبر سفر مارادونا به کشورمان را تایید کرد، البته چندان جای تعجبی هم نداشت، چون اصولا بسیاری از مسافرتهای سالانه دنویگو را همین سفر با گرایشهای سیاسی و دیدار با دولتمردان محبوب وی تشکیل میدهد. آنچه حیرتآور و غیرمنتظره به نظر میرسید، اما تایید تلویحی احتمال مربیگری مارادونا در تیمملی ایران بود که توسط رئیس دولت دهم انجام شد و معادلات را وارد فاز تازهتری کرد. به همه آنچه ظرف چندماه اخیر رخ داد، نگاهی فهرستوار بیاندازید؛ دیهگو مارادونا از تیمملی آرژانتین برکنار میشود و بدون تیم میماند، افشین قطبی به
شکل عجیبی بعد از جامجهانی از سوی معاون رئیس جمهور در دستگاه ورزش تحتفشار قرار میگیرد تا جای خودش را به یکمربی بزرگ خارجی بدهد، اندکی بعد متن استعفانامه قطبی برای پایان جام ملتهای آسیا به طرز بیسابقهای روی سایت «سازمان تربیتبدنی» قرار میگیرد و حالا دیهگو مارادونایی که پیشتر در پاسخ به پرسشی در مورد شایعه حضورش روی نیمکت تیمملی ایران «لبخند» زده بود، درحالی بار سفر به کشورمان میبندد که رئیس شورای عالی ورزش، مقابل دیدگان خبرنگاران سرش را به علامت تایید تلویحی شایعات مربوط به حضور فنی دیهگو در ایران تکان میدهد.
آیا جنجالیترین چهره تاریخ ورزش جهان، ماه آینده نفر اول کادرفنی تیمملی ایران خواهد بود؟ هنوز هیچکس پاسخ روشن این پرسش را نمیداند، اما دستکم میتوان از همین حالا جوانب کار را سبک و سنگین کرد و سایهروشنهای انتخاب مارادونا بهعنوان سرمربی تیمملی ایران را مورد بررسی قرار داد؛ آنچه از صمیم قلب آرزو میکنیم قبل از اتخاذ هر تصمیمی، در خیابان سئول و ساختمان فدراسیون فوتبال هم مو به مو مورد ملاحظه و کارشناسی قرار بگیرد.
این گزارش را بخوانید: نیمه پر لیوان / افسانهای در استخدام رویاهای فوتبالفارسی! دیهگو آرماندو مارادونا بیشک یکی از بزرگترین ستارههای تاریخ فوتبال جهان است که در ایران نیز طرفداران بسیار زیادی دارد. بسیاری از مردمان سرزمین ما زیر موشکباران دشمن، تلخی زندگی را به پایکوبیهای هنرمندانه او گره زدند تا با تماشای حرکات مسحورکنندهاش از جعبههای سیاه و سفید، غم دوران را به فراموشی بسپارند و حالا لابد چه چیزی شیرین از آنکه افسانه سالهای التهاب این خاک، مردی در استخدام ملت ایران باشد؟ «دیهگو مارادونا»؛ همین دوکلمه بزرگترین مزیت عقد قرارداد با
دیهگو مارادوناست! به «خانه» برمیگردیم حسن دیگر استفاده از مارادونا بهعنوان سرمربی تیمملی ایران، بازگشت شور و هیجان به فوتبال کشورمان است. مردم ما «آشکارا» از فوتبال قهر کردهاند. وقتی میانگین تماشاگر در بازیهای عادی خانگی تراکتورسازی به کمتر از ۲۰هزار نفر سقوط میکند و وقتی سوگلیهای سوپرجذاب اصفهان هر کدام یکدهم همین اندازه در خانه تماشاچی دارند و وقتی پر شدن طبقه اول آزادی برای پرسپولیس و استقلال رفتهرفته دارد تبدیل به یکرویا میشود، یعنی اوضاع خراب است و باید کاری کرد.
بیگمان حضور مارادونا در فوتبال ایران میتواند همان اتفاقی باشد که باید! او مثل سرمربی کنونی تیمملی مجبور نیست ادای هیجان و حرارت را دربیاورد و کلمات جورواجور و اسم انواع حیوانات را برای ساختن یک فضای مصنوعی رقابت و جذابیت استخدام کند.
او مارادوناست و با شور و انرژی همزاد. با او شاید دوباره پیراهن تیمملی ارزش پیدا کرد و دیگر کسی حاضر نشود آن را به همین راحتی از دست بدهد. خود خودش است گذشته از آنچه به کاراکتر خود مارادونا مربوط میشود، مکتب و خاستگاه او هم برای فوتبالدوستان ایرانی فوقالعاده جذاب است. سالهاست که بدنه هواداران این رشته ورزشی در ایران، مردی را روی نیمکت تیمملی میطلبند که فارغ از منطق کسلکننده و آهستگی محتاطانه ویچها، معدن شور و انرژی باشد. آنها بهوضوح مردانی از فوتبال هیجانزده آمریکای جنوبی تقاضا میکنند؛ آنچه گفته میشود بیشترین نزدیکی را به سبک زندگی و
فوتبال ما دارد و البته در همه این سالها جایش حسابی هم خالی بوده است. آرژانتینی بودن دیهگو، آنهم از نوع سوپراورجینالش، حتما یکخبر خوب برای دیوانههای شیفته «فوتبال بیکله» خواهد بود. یک بلندگوی بینظیر! بیگمان اما بزرگترین جاذبه مارادونای سرمربی برای جامعه ایرانی، همانی است که او به خاطرش به ایران سفر میکند؛ خدمات تبلیغاتی! دیهگو با آن محبوبیت جهانیاش میتواند برگ برنده بزرگی باشد. وقتی اهدای پیراهن مارادونا آنقدر بازتاب داشت، فکرکنیدبازتاب خبری امضای قرارداد مارادونا با فدراسیون فوتبال ایران چه از کار دربیاید؟! نیمه خالی لیوان فنی؟
فاجعه! اما همهچیز هم به این خوبیهایی که به نظر میرسد نیست و پذیرفتن هدایت تیمملی کشورمان توسط مارادونا، نکات منفی و دردسرساز فراوانی هم دارد که به هیچوجه نمیتوان آسوده از کنارشان عبور کرد. بزرگترین اشکال دیهگو، مربوط میشود به اولین فاکتوری که یک کادرفنی براساس آن انتخاب میشود؛ تواناییهای فنی! او سالها پس از کنار گذاشتن فوتبال به سمت دنیای مربیگری حرکت نکرد و نوعی اجماع در مورد ناکارآمدیاش در این حرفه به وجود آمده بود. با این حال و پس از تنها یکی، دو تجربه بسیار کوتاه ناموفق، سر از تیمملی آرژانتین درآورد تا شاید با دراختیار گرفتن
نیمکتی که صاحبانش طی این سالها مدام در معرض زبان تند و تیز او بودند، اندکی آرام شود و خودی نشان بدهد.
او در اوایل مسابقات مقدماتی جامجهانی ۲۰۱۰، جانشین آلفیو باسیلهای شد که بهرغم شرایط خوب کاریاش، اسیر قلبدرد بود و باید میرفت. از اینجای قصه به بعد را دیگر همه مردم دنیا خوب میدانند و به یاد دارند. او تیمش را به دشواری و در آخرین لحظات راهی جامجهانی کرد و در مسابقات نهاییآفریقای جنوبی، با اتخاذ استراتژیهای عجیب و تاکتیکهایی که هیچکس سر از آن درنمیآورد، به حذف فاجعهبار آرژانتین پرستاره کمک کرد. او که در مسابقات مقدماتی چیزی حدود ۱۰۰بازیکن گوناگون را به اردوی تیمملی فراخوانده بود و به همین دلیل مجموعهای همیشه ناهماهنگ و آسیبپذیر
دراختیار داشت.
با فرانخواندن بازیکنانی چون زانتی، ریکلمه، کامبیاسو و والتر ساموئل به ژوهانسبورگ، حیرت همگان را برانگیخت؛ در عوض دیهگو به مارتین پالرمویی بازی داد که دوست صمیمیاش بود و در مرز ۴۰سالگی به سر میبرد! مارادونا که(در مقام یک مربی) ظاهرا هنوز معنای عبارت «هافبک» را متوجه نمیشود، در جامجهانی با انبوهی از مدافعان و مهاجمان پا به میدان گذاشت و با تبعید لیونل مسی به خط میانی و قراردادن او در کنار ماسکرانو، عملا شیوه نابودسازی بهترین بازیکن دنیا را به همه جهانیان نشان داد.
آنان که میخواهند مارادونا را به ایران بیاورند، بدانند که چهره محبوبشان از لحاظ فنی حائز چنین پارامترهایی است. حتی در مورد دیهگو به گزارهای مثل «یکدستیار قدرتمند» هم نباید فکر کرد، چون او حتی حاضر نشد به بیلاردو در مسائل فنی آلبیسلسته بازی بدهد، وای به حال دیگران! جهانگردی به دنبال تیم در کمال شگفتی جهانیان، قرار نبود مارادونا بعد از جامجهانی کابوسوارش از تیمملی آرژانتین کنار برود. با این حال ظاهرا برخی اظهارنظرهای سیاسی نسنجیده او در سفرش به ونزوئلا، سران آرژانتین را متقاعد کرد کنارش بگذارند.
پس از این ماجرا بود که مارادونا - مردی که آشکارا نشان داده قدرشناس نیست - علیه گروندونا موضع گرفت و رئیس فدراسیون فوتبال آرژانتین را بدون توجه به همه اعتمادها و حمایتهایش در دوسال گذشته، آماج حملات خودش قرار داد. پس از آنکه دیهگو به گروندونا گفت که برای او تیم ریخته(!) و به سرعت میتواند شغل جدید پیدا کرد، مارادونا خیلی دوست داشت هر چه زودتر حکم تازهای بگیرد و حتی در همین راستا شخصا نام خودش را به عنوان کاندیدا در کنار بسیاری از نیمکتهای خالی مطرح کرد، اما هیچکدام کارساز نشد. مارادونا این اواخر و با طولانیتر شدن دوران بیتیمیاش اعلام کرده حاضر است
بمیرد تا سرمربی بوکاجونیورز شود، اما مسئولان این باشگاه سابق اسطوره هم تاکنون به اظهار تمایل داوطلبانه مارادونا فکر نکردهاند. عصاره منشور اخلاقی! در کنار ابعاد فنی اما مارادونا دافعههای اخلاقی و فرهنگی بیشماری نیز دارد.
هنوز حیرت جهانیان از کلمات بسیار سخیف ورزشی که او در کنفرانس مطبوعاتی پس از صعود آرژانتین به جامجهانی در گفتوگو با خبرنگاران مورد استفاده قرار داد و با اظهار تاسف فیفا و محرومیت وی نیز مواجه شد، فروکش نکرده است. مارادونا احتمالا همان چیزی است که میشود منشور اخلاقی را از روی آن نوشت و از کلیه بازیکنان خواست درست نقطه مقابل او باشند تا رفتارشان صحیح باشد. به قول معروف در مورد او میتوان گفت، «نماند از معاصی و منکری که نکرد و مسکری که نخورد»! دایرهالمعارف بزههای اخلاقی که در پرونده قطورش تا ارتباطات غیراخلاقی را به ثبت رسانده، درحالی در آستانه فتح
نیمکت تیمملی ایران قرار گرفته که اینجا گاهی بازیکنان به دلیل تراشیدن صورت با مدل خاص یا استفاده از کلمهای مثل «شرمآور» چندمیلیون تومان جریمه میشوند.
حضور کاری احتمالی دیهگو در ایران، میتواند فصل جدیدی از حیات منشور اخلاقی را آغاز کند و به سرگرمی دوستان در «کمیته رسیدگی به تخلفات حرفهای» فدراسیون فوتبال بیانجامد. هر چه باشد او یک خلافکار سوپرحرفهای است! رئالمادرید خانه فسادکاران بوده؟ دیهگو مارادونا البته مشکلات دیگری هم دارد. غلو نیست اگر ادعا کنیم محبوبیت جهانی او طی سالهای اخیر تا حدود زیادی فروکش کرده است و سیر نزولی طی میکند. همین چند هفته پیش بود که او در آستانه الکلاسیکو در اردوی رئالمادرید حاضر شد، به بازیکنان این تیم روحیه داد و به شدت مورینیو را ستایش کرد.
این رفتار مارادونا - که به رغم دوران ناموفق حضورش در بارسا، از ستارههای تاریخ بلوگرانا به شمار میآید - خشم و غضب بسیاری از هواداران بارسلونا در سراسر جهان را به دنبال آورد. اتفاق جالبتر اما اندکی بعد رخ داد. زمانی که مارادونا پس از به گرمی پذیرایی شدن از سوی مدیران مادریدی به خانه برمیگشت، هیچکس نمیتوانست تصور کند او تنها چندروز بعد در مصاحبهای با یک روزنامه پرتغالی، تمام اعتبار و آبروی رئال را هزینه تمجید از مورینیو کند و بگوید: «خوزه واقعا مربی بزرگ و نظمگرایی است.
رئال مادرید قبل از ورود او شبیه محل زندگی بدکاران بود، اما اکنون متحول شده است!» این اظهارات نسنجیده مارادونا که بخشی از کاراکتر او را تشکیل میدهد، موجب آزردگی شدید سران رئال شد و واکنشهای منفی والدانو و پرس را به دنبال داشت، اما خب، مارادونا همین است. او چندسال قبل هم ادعا کرده بود هر زمان بازی رئالمادرید را میبیند، یاد یک گلهسگ رهاشده در بیابان میافتد! کل لیوان در یک نگاه / سفر دلنشین، اقامت خطرناک! نشاندن دیهگو مارادونا روی نیمکت تیمملی ایران، برای هر حوزهای خوب باشد، برای فوتبال خوب نیست و این رشته ورزشی مختصر را عاقبت بهخیر نمیکند.
دلیلی ندارد تیمملی ما هم یکی از آن ۲۰۰عضو فیفا یا صدها باشگاه درجهیک و دو جهان نباشد که هیچکدام حاضر نمیشوند نیمکت تیمشان را به دیوانهای مثل دیهگو بسپارند. باید بپذیریم تواناییهای او، جایی حوالی دوران بازیگریاش جا مانده و حالا آوردنش به ایران، چیزی غیر از تضمین تداوم نگونبختیهای تیمملی و نیز کلید زدن جنجالهایی بسیار بزرگ و هرگز دیده نشده در فوتبال ایران، به همراه نخواهد داشت.
با این حال، هر چقدر اقامت دن دیهگو خطرناک است، سفر کوتاهمدت او نمیتواند شیرین و بهیادماندنی باشد و ما را یاد همان کاراکتری بیاندازد که روزی با پاهایش جادو میکرد.
شناسه خبر:
۱۱۳۶۷
با این همه فساد اخلاقی؛
چرا نام مارادونا را مطرح کردند؟
در شرایطی که یک منبع نزدیک به مارادونا(بخوانید سخنگوی وی) اعلام کرده که با وجود میزبانی روسیه و قطر در دو جام جهانی آینده، مارادونا هیچ دلیلی برای حضور در تیمی مانند ایران ندارد، اما واکاوی دلایل مطرح شدن نام او برای جانشینی افشین قطبی می تواند جالب باشد.
۰