جوان‌گرایی و تغییر نسل در تیم ملی

در دوران نوجوانی همیشه آرزو داشتیم که بازیکنان ملی‌پوش فوتبال ما در باشگاه‌های خارجی خصوصا اروپایی توپ بزنند و تیم ملی ما از بازیکنانی تشکیل شود که در لیگ‌ها و باشگاه‌های معتبر اروپایی بازی می‌کنند. البته در سال‌های قبل از آن هم برخی بازیکنان مطرح ایرانی برای دریافت دستمزد بیشتر به باشگاه‌های حاشیه خلیج‌فارس رفته و برگشته بودند. این موج با انتقال برخی بازیکنان برجسته نسل ۹۶-۹۸ تیم ملی به بوندس لیگای آلمان آغاز شد و به تدریج بسیاری از بازیکنان ملی‌پوش ما به اصطلاح لژیونر شدند. رفت و آمد بازیکنان ایرانی به اروپا و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس با فراز و فرود ادامه داشت تا کی‌روش برای مدت هشت سال سرمربی تیم ملی شد و آشکارا اولویت را به بازیکنان شاغل در لیگ‌های خارجی داد. این باعث شد بسیاری از بازیکنان سطح اول و حتی دوم فوتبال ایران نیز لیگ برتر را به سودای حضور در تیم ملی کی‌روش رها کنند و به لیگ‌های درجه دو و سه اروپایی بپیوندند. گذشته از آنکه بسیاری از آنها نه رنگ تیم ملی را دیدند نه در فوتبال‌شان پیشرفتی کردند و نهایتا دست از پا درازتر برگشتند و گاه همان موقعیت و کیفیت سابق را نیز به دست نیاوردند.

 

اگر روزگاری افتخار مردم و فوتبال‌دوستان ما حضور علی دایی و علی کریمی و وحید هاشمیان در بایرن مونیخ و گاه بازی در جام قهرمانان اروپا بود، حالا امروز برخی بازیکنان ما در تیم‌های مطرح فوتبال ایتالیا، پرتغال، هلند، انگلیس، اسپانیا و لیگ‌های سطح پایین‌تری مثل یونان، قبرس، مجارستان و ... بازی می‌کنند. حالا نسلی که خود را نسل طلایی و فوق ستاره و... می‌خواند و معتقد بود که بهترین و تنها فرصت برای قهرمانی در آسیا و پیش از آن برای موفقیت در جام جهانی را در اختیار دارد عملا در هیچ کدام توفیقی فراتر از نسل‌های غیرطلایی و غیرستاره قبلی به دست نیاورد و این نشان از این واقعیت دارد که پیشرفت‌های فردی برخی بازیکنان ایرانی در سطح باشگاهی تنها جنبه توسعه فردی داشته و عملا نتوانسته تاثیری بر ارتقای نتایج و دستاوردهای فوتبال ملی ما بگذارد. نام و حواشی برخی از این بازیکنان همواره از عملکرد و خروجی‌شان در زمین برای فوتبال ایران سنگین‌تر بوده و عمدتا نه تنها نتوانسته‌اند در بزنگاه‌ها و موقعیت‌های حساس ورق را به نفع ایران برگردانند، بلکه بیش از بازیکنان جوان و کم سابقه‌تر درگیر حواشی و مسائل پیرامونی شده و تمرکز خود را در زمین مسابقه از دست داده‌اند. عملکرد و رفتارهای مهدی طارمی از پیش از جام جهانی تاکنون بهترین شاهد بر این مدعاست.

در شرایط کنونی به نظر می‌رسد برخی بازیکنان تیم ملی به دلیل افزایش سن دوره بازی ملی‌شان به سرآمده و باید جای خود را به بازیکنان جوان‌تر بدهند. برخی دیگر نیز ادامه موفقیت‌های فوتبالی را در سطح باشگاهی در اروپا دنبال می‌کنند و به نظر می‌رسد از ظرفیت و انگیزه لازم برای کمک به تیم ملی برخوردار نیستند.

جوان‌گرایی و تغییر نسل در تیم ملی

برخی دیگر نیز بر اساس اصل شایسته‌سالاری قابل جایگزینی با بازیکنان دیگر هستند.به نظر می‌رسد اکنون که به قلعه‌نویی اعتماد شده که تا پایان جام جهانی سرمربی تیم ملی باشد و با توجه به افزایش تعداد تیم‌ها در جام جهانی صعود به آن نیز چندان دشوار نمی‌نماید و از سوی دیگر افکار عمومی جامعه فوتبالی نیز سرخورده از ناکامی‌های مکرر و نمایش‌های پرنوسان این نسل پرادعا و پرحاشیه، جوان‌گرایی و تغییر نسل در تیم ملی را مطالبه می‌کند باید با نگاهی استراتژیک، شجاعانه به این سمت حرکت کند.