واقعیت تلخ این روزها
افکار گروه ورزشی:

۱. کری خواندن جزئی از فوتبال است، شیرینی این ورزش به کری خواندن های تیم های رقیب سنتی است. امری که در تمام دنیا وجود دارد، نمونه مشخص این کری خوانی ها بازی آرسنال و منچستر است. دیداری که همیشه جذاب بوده، حاشیه داشته و دو طرف برای هم کری خوانده اند. همه می دانند که رابطه ونگر و فرگوسن هیچ وقت خوب نبوده؛ اما هیچ وقت نمی بینیم که کار به توهین کشیده شود.

۲. این داستان در فوتبال ایران هم بوده است اما از آن جایی که ما باید تافته جدا بافته باشیم همیشه بسیار عجیب تر حرکت کرده ایم. کری خواندن هایمان هم عجیب است و بعضا به توهین می انجامد. باید متاسف بود برای فوتبالی که مدیرانش وقتشان را بیشتر از اینکه صرف امور مدیریتی کنند به مصاحبه اختصاص می دهند. روزی را نمی توان دید که مدیران دو باشگاه سرخ آبی در رسانه ها حضور نداشته باشند. تمام فوتبال حرفه ای را زیر و رو کنید محال است نمونه این امر را پیدا کنید.

۳. فضای کری خوانی شیرین است، اما بعضی اوقات شیرینی این فضا دل آدم را می زند و به تلخی می کشد. کری خواندن قاعده دارد و زمان؛ زیبائیش به قبل از دیدار است که هیجان ها را بالا ببرد و زمانش بعد از بازی تمام می شود. اما ظاهرا دوستان سرخ آبی ما فراموش کرده اند که بعد از دربی دیگر باید خیلی چیزها را فرموش کرد. وقتی مدیران دو تیم بی محابا به یکدیگر می پرند باید چه انتظاری داشت از دیگران. رویانیان که خودش می گوید تازه به فوتبال آمده و شاید نباید از او انتظار شق القمر داشت اما آقای فتح الله زاده شما که عمری در فوتبال بوده اید چرا وارد این ادبیات شده اید؟

۴. بازیکنان ما آماتور در آماتور هستند. نگاه کنید به مصاحبه های بعد از دربی، حرف هایی سراسر توهین از جانب بازیکنان مخصوصا یاران آبی پوش؛ حرف هایی با رنگ و بوی تعصب بدون تفکر. فرار از حقیقت در جامعه مد روز شده است، فوتبالیست ها هم فارغ از هر رنگی به جای آنکه بپذیرند تیمشان ضعف داشته است مرتبا حریف را تحقیر می کنند. کاش مدیری بالای سر این فوتبال بود که به این دوستان بیاموزد چگونه باید با حریفی سخن گفت که شاید فردا روزی در تیم ملی باید کنارش بازی کند. راستی یادمان باشد چوب خدا صدا ندارد.