ورزشی که دیگر اول نیست
افکار گروه ورزشی / فرهاد فخرآبادی:

آسمان این روزهای کشتی ابری است، ابرهای تیره ای که هر لحظه بر تعداد آن افزوده می شود و گویی قصد ندارند آفتاب را میهمان دایره طلایی کنند. روزگاری نه چندان دور این ورزش محل دل خوشی مردمی بود که خسته و مانده از مشکلات زندگی چشم بر تشکی می دوختند که پهلوانانشان قهرمانانه بر آن پای می گذاشتند و با دلاوری پشت حریفان را یک به یک به خاک می زدند. روزگاری که به واسطه همین قهرمانی های ارزان قیمت اشک شوق از گونه مردم این سرزمین سرازیر می شد و مردمان این دیار به داشتن چنین فرزندانی در این دیار و دلاوری هاشان فخر می ورزیدند. روزها یک به یک سپری شدند، مشکلات زندگی بر مردم این سرزمین بیشتر چیره شد و در ایامی که باید ورزش سنتی ایران زمین با دلاوری فرزندانش لبخندی بر لبان هموطنان بنشاند با حواشی ناپسند آن دلهای علاقه مندان را آزرده و آسودگی خاطر از قهرمانی را از مردم گرفته است.

تا پیش از این عادت کرده بودیم در ورزشی مانند فوتبال انواع زشتی ها را مشاهده کنیم اما چند وقتی است اتفاقاتی در حاشیه تشک طلایی می افتد که مجبور می شویم سرمان را به زیر انداخته و تنها به یاد ایامی نه چندان دور آه حسرت بکشیم. دیگر کار از خبر و شایعه گذشته است و شایعات به یقین تبدیل شده اند. کوچ ستاره ها، قهر ستارگان، خطر تعلیق، بی ثباتی مدیریتی و … تنها گوشه ای از حواشی این روزهای ورزش اول ایران است.

در کنار آنچه که گفته شد مشکلات مالی سایه ای بس سنگین تر بر کشتی انداخته است. قبول داریم که پول نمی تواند به تنهایی قهرمان ساز باشد که اگر بود همین کشورهای حاشیه خلیج تا ابد فارس باید تا به امروز سرآمد تمام ورزش ها بودند. اما وقتی از دید حرفه ای به ماجرا نگاه می کنیم و قضاوتی با انصاف را سرلوحه کارمان قرار می دهیم به ورزشکاری که تمام روزهای زندگی اش را در اردو سپری می کند و عملا اجازه فعالیت در پیشه ای دیگر را ندارد حق می دهیم که نگران اوضاع مالی اش باشد. اگر یک نفر بگوید مشکل داریم، دو نفر بگوید پول نیست شاید کمی بتوانیم خودمان را آرام کنیم که اتفاق است. اما وقتی کار به تمام ملی پوشان می رسد شک به یقین تبدیل می شود.

در ایام دور که زورخانه ای مهیا بود و کشتی گرفتن در همان گود معروف انجام می شد برای سر و سامان دادن به اوضاع زورخانه پهلوانی سرد و گرم چشیده سکان هدایت را به دست می گرفت تا کارها به خوبی پیش روند. این موضوع در ابعاد بزرگ هم قابل اجرا و چه بسا سخت تر است. ورزش کلان هم نیازمند حضور بزرگی است که سرد و گرم چشیده روزگار باشد و بتواند هدایت گر خوبی باشد.

ورزش ما مدت هاست سایه آن بزرگتر را بالای سر خود نمی بیند، سالهاست ضعف مدیریت کلان در ورزش دیده می شود و دوستان به جای اینکه مرهمی بر این زخم بگذارند با اعمالشان این زخم را عمیق تر از قبل می کنند. اوضاع ورزش اول کشور به شدت بحرانی است، این حرف نه شوخی است و نه شایعه سازی.

روز گذشته جناب وزیر طی مصاحبه ای بلند بالا بر مدیریت فدراسیون کشتی تاخت و او را مسبب تمام آنچه زشتی است قلمداد کرد. البته ما هم می گوییم جناب حجت الله خطیب اصلا در حد و اندازه های کشتی نبوده و نیست، مدیریت کلان ورزش هم با حرف هایی که چندی پیش در برابر دوربین های پخش زنده زد جایگاه او نخواهد بود چرا که ورزش مدیری می خواهد که حرمت ها را بداند. اما سخن با جناب وزیر ورزش و جوانان است: " جناب آقای محمد عباسی؛ وزیر محترم ورزش و جوانان ایران. شما که اینگونه بر جناب خطیب می تازید گویا فراموش کرده اید این مرد همانی است که خودتان علارغم اینکه می دانستید به کار کشتی نمی آید با افتخار بر صندلی مثلا سرپرستی تکیه اش دادید. "

حالا اینکه مشکل از کجاست قضاوت بماند با مردمی که همواره بهترین قاضی بوده اند.