به گزارش افکارنیوز، لطف کار در این بود که آقای کروش هیچ دنبال ریسک نرفت. بازی تیم ملی از آن روی خوب به نظر آمد و آغاز و پایانی درست و مطلوب داشت که در استفاده از بهترین مردانش تردید نکرد.
علم و عمل آقای کروش در یک راستا بود. مرد پرتغالی با یقین عینی خود، به مجادله نپرداخت و تن داد به واقعیتهای از پیش محرز. بازیکنانی که خوب نبودند، بازیکنانی که در چرخه تمرینات تیم ملی، خوب نشان نداده بودند، اعتماد مربی را جلب نکردند. تیم ملی براساس عملکرد میدانی مردانش بسته شد! پندارگرایی و ذهنیتهای پیشین دخالتی، حتی تأثیری در این میان نتوانست داشته باشد. کروش میدید و تصمیم میگرفت! کروش میدید و تیم مطلوبش را برای غلبهای مجدد بر بحرین شکل میداد! کروش میدید و به دیدههای خود، پشت نمیکرد و روی دیدنیها چشم نمیبست! او مثل برخیها نشد!
کروش، پشت درهای بسته، دور از چند و چونهای گمانهزنی و حدسیات گمانهزنان، در فضایی که خود به خوبی رازآلودش کرده بود، بهترینها را کنار هم مینشاند و چه نشاندنی که بهترینها را کنار هم قرار میداد و برای مأموریت ممکن آمادهشان میکرد!
ترکیب اولیه، غافلگیرکننده نبود. ترکیب اولی نقطه ضعف و «پاشنه آشیل» هم نداشت! ترکیب اولیه نشان داد که بازی با عراق، هیچ هم «دستگرمی» به شمار نمیآمد. ترکیب اولیه نشان داد که کروش امروزی دوباره در قواره یک کروش واقعی و دوباره در اندازه یک کروش همیشگی ظاهر شده است! خود را نمیفریبد و دنبال یک گربه فرضی نمیرود! برای بردن بازی میکند و شرط اول برنده شدن را خواستن و نشانه خواستن را - خواستنی در حد توانستن را - دویدن و باز هم دویدن و همه جا بودن میداند!
اراده و انسجامی که در تیم ملی دیدیم کمنظیر بود! «تیممحوری» تیم ملی هم کممانند بود!
ترکیب تیم ملی که فقط با دو تغییر توأم بود، انگار که کار خودش را با روح تیم ملی و عزم مردان ملی نیز کرده بود! همه مصمم بودند، همه در خودباوری به اوج رسیده بودند! همه به درجهای از یقین و ایمان دست یافته بودند که در چهره و در چشمان مربی خود میخواندند!
کروش در القای این نکته، به خوبی موفق شده بود: … برای ندویدن، برای ندوها، برای نجنگیدن، برای نامبارزها، جایی وجود ندارد!
کروش یک نکته دیگر را هم با شدت و حدت در تیم خود جا انداخته بود: … دستم پر است! هر چه بخواهم و هر چه لازم داشته باشم، دارم!… تیم ملی، هیچگاه این همه تیم نبوده است!… این همه جور و این همه هماهنگ!
برتریهای تیم ملی، فقط اخلاقمدارانه و فقط در چارچوبهای روحی نبود که نمود بارزی داشت. این همه نشانههای نوپدید - به ویژه خواست و ارادههای کروش، در تشکیل یک تیم دیگر با فوتبالی متفاوت - در بخش تاکتیک نیز تأثیر بزرگ خود را ایجاد کرده بود. تیم ملی از همه عناصر انسانیاش بهترین استفاده و بیشترین فایده را میبرد! بازی ایران منطقی بود و نه احساسی. بازی ایران فکر محوری داشت و خود به خودی پیش نمیرفت، در عین حال که از عنصر خود به خودی و از اهرم اتفاقات و تصادفهای لحظهای به درستی هم استفاده میکرد!
تیم ملی در سایه برنامه حرکتی تکتک مردانش هم روند بازی را تعیین میکرد، هم ابتکار عمل را در دست داشت و هم سازنده و پدیدآورنده لحظههای خاص بود! تیم ملی در حمله و در دفاع، تیمی بود پرکار و همهجا حاضر! تیمی که میدانست از هر لحظه بازیاش چه میخواهد و تیمی که میدانست پس از خلق صحنههای دلخواه، چگونه باید عملکرد خود را کامل کند!
کروش، با دو تغییر شروع کرد - وریا غفوری و مرتضی پورعلیگنجی - که به تیم ملی سرعت، اعتبار دفاعی و تاکتیکپذیری ملموسی تزریق کردند! آقای مربی با سه تازهوارد دیگر - سردار آزمون، علیرضا جهانبخش و سروش رفیعی - کار را تمام کرد تا خودش مصداقی باشد بر این اصل: … کار را که کرد؟ آن که تمام کرد!
کار آقای کروش، هنوز تمام نشده! کار تیم ملی، تازه آغاز شده است! چرا که جوانها هنوز میدان را به طور کامل تسخیر و از آن خود نکردهاند!
در اين رهگذر - ساختن تيمي قويتر و كاملتر - به كروشي دريادلتر نياز داريم! كروشي كه توانست از سه بازي دشوار، سه پيروزي بسازد تا هم به خودش و هم به بقيه بباوراند كه ميشود! همه ناشدنيها در سايه دانش و تلاش و نيكانديشي، شدني ميشوند!
شناسه خبر:
۳۸۸۶۸۹
جام ملتهای ۲۰۱۵ آسیا - استرالیا
مأموریت ممکن تیم ملی و کروش
لطف کار در این بود که آقای کروش هیچ دنبال ریسک نرفت. بازی تیم ملی از آن روی خوب به نظر آمد و آغاز و پایانی درست و مطلوب داشت که در استفاده از بهترین مردانش تردید نکرد.
۰