خائن، بی غیرت و حالا پطروس فداکار استقلال!

به گزارش افکارخبر، هاشم در استقلال ناکام پارسال هم سیبل اصلی انتقادات طرفداران بود تا جایی که بیشترین هجمه علیه او به راه افتاد و کار را به جایی رساند که این بازیکن باحجب و حیا و دوست‌داشتنی به سیم آخر زده و مقابل هر انتقادی واکنش نشان بدهد از جمله اتهام خیانت به استقلال و قلعه‌نویی. فرصتی دست داد تا در خبرورزشی میزبان او باشیم؛ جایی که حرف‌های جالبی از او شنیدیم.

از استقلال پارسال شروع کنیم.
سال خیلی بدی بود با روزهای کابوس‌وار. هنوز هم وقتی به آن روزها فکر می‌کنم دیوانه می‌شوم چون نه توانستیم انتظارات هواداران را برآورده کنیم نه از نظر فوتبالی روزهای خوبی را سپری کردیم. هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شدم استرس این موضوع را داشتم که باز قرار است چه حاشیه و جنجالی را تجربه کنیم.

چه شد که استقلال با آن همه ستاره به عنوان مدعی اول قهرمانی به این حال و روز دچار شد؟
خیلی مسائل دست به‌ دست هم داد تا استقلال مثل درختی تنومند از داخل بپوسد و در روزهای پایانی فصل خشک شود. شاید اگر بخواهی از اتفاقات فصل قبل صحبت کنی باید یک کتاب ۱۲۰ صفحه‌ای بنویسی اما اگر بخواهم در یک جمله شرایط تیم را تشریح کنم باید بگویم ما به بیماری‌ای دچار شدیم که صعب‌العلاج بود.

چطور؟
یک تیم برای اینکه بتواند به اهدافش برسد باید تمامی شرایط را برای خود هموار کند از تیم پشتیبانی گرفته تا کادرفنی و بازیکنان که باید همدل باشند. ما نیم‌فصل اول خوبی را سپری کردیم؛ هم پول‌های‌مان را به موقع گرفتیم، هم مشکل و اختلافی در تیم وجود نداشت اما در نیم‌فصل دوم روزهایی رقم خورد که دعا می‌کردیم فصل زودتر تمام شود. ورق تیم ما جوری برگشت که اگر امتیازات نیم‌فصل اول نبود استقلال یکی از تاریک‌ترین فصول خود را به ثبت می‌رساند.

مثل این که کابوس‌های شما از باخت دور رفت به نفت شروع شد؟
بله، باخت به نفت آتشی در دل استقلال پارسال روشن کرد که شعله‌هایش همه اعضای تیم را سوزاند. تمرکزمان به‌هم ریخت و هر کاری کردیم که از شوک خارج شویم، نشد. کابوس مصدومیت‌ها، اشتباهات فردی و اوج‌‌گیری اختلافات درون‌تیمی همه و همه دست به ‌دست هم داد تا روزهای تلخی برای‌مان رقم بخورد. بعد از باخت به نفت چندین هفته طول کشید تا از بحران خارج شویم اما با این حال جزو صدرنشینان بودیم چون امتیازات خوبی در ابتدای فصل کسب شده بود. هرچه بود دیگر دوست ندارم به آن روزهای تلخ برگردم و فکرم را درگیرش کنم.

خیلی‌ها اعتقاد دارند استقلال پارسال در سایه تیم‌ملی تازه برگشته از جام‌جهانی‌ قرار گرفت و تاوان این موضوع را داد. قبول داری؟
به نوعی می‌توان گفت درست است چون ملی‌پوشان استقلال که بیشترین سهم را در اردوی تیم‌ملی داشتند بعد از درخشش در جام‌جهانی‌ منتظر بودند تا راهی لیگ‌های معتبر خارجی شوند به همین خاطر از نظر انگیزشی خیلی افت داشتند. شاید این حرف من سوءتفاهم‌هایی رقم بزند چون به ما انگ زده بودند که ملی‌پوشان استقلال کم‌کاری می‌کنند اما به خدای احد و واحد قسم هیچ کم‌کاری در کار نبود و تنها انگیزه و آرامش همیشگی در کار نبود که بخواهیم اوج عملکردمان را نشان بدهیم.

یعنی حضور در جام‌جهانی‌ شما را به آخرین نقطه فوتبال‌‌تان رسانده بود که دیگر انگیزه بازی نداشتید؟
شاید در نگاه اول این‌گونه بود اما واقعیت چیز دیگری بود چون فکر و کارایی ملی‌پوشان معطوف مشکلات شده بود. وقتی هیچ کدام از بچه‌ها بعد از نمایش درخشان در جام‌جهانی‌ نتوانستند لژیونر شوند ناخودآگاه این خوره به جان‌شان افتاد که چرا هیچ پیشنهادی از خارج دریافت نکردند که مسیر زندگی‌شان تغییر کند. همین فکر و خیالات تا مدت‌ها همراه بچه‌ها بود تا کارآیی‌ها به کمتر از نصف برسد. از همه این‌ها بدتر بی‌پولی و بحثخصوصی‌سازی بود که استقلال را نابود کرد چون همه منتظر بودند تکلیف روشن شود تا به حق و حقوق‌شان برسند و زندگی خصوصی خود را سر و سامان بدهند.

نتایج بد استقلال هم با این عملکرد روی سر ملی‌پوشان آوار شد چون هر بازی که نتیجه نمی‌گرفتید بیشترین انتقادات از ملی‌پوشان بود!
از ملی‌پوشان هم باید در اندازه خودشان و توانایی‌شان انتظار می‌رفت نه بیشتر. در یک تیم موفق نفر کمترین تأثیر را دارد و مهم اتحاد تیمی و ۱۱ نفره است اما وقتی تیم خوب نبود نباید از ملی‌پوشان انتظار بیش از حد داشته باشی. پارسال به خصوص از میانه‌های راه تیم از هم پاشید و بچه‌های ملی‌پوش هم تحت تأثیر همین اتفاق تلخ نتوانستند توانایی‌های خود را بروز بدهند. قبول دارم هیچ کدام از ملی‌پوشان در حد و اندازه خود ظاهر نشدند اما وقتی ما خوب شدیم و به فرم مطلوب رسیدم تیم از هم پاشید و خوب نبود.

پس انتقادات از ملی‌پوشان را قبول نداری؟
انتقاد اگر منصفانه باشد باید به دید منت به آن نگاه کرد و سود برد. می‌توانستیم بهتر و بیشتر به استقلال کمک کنیم اما این قدر هم بد نبودیم که تمام کاسه، کوزه‌ها سر ملی‌پوشان شکسته شود. استقلال را ۱۱ نفر تشکیل می‌دادند نه سه، چهار ملی‌پوش که ما را مقصر جلوه می‌دادند. در مجموع معتقدم شرایط برای کمک بیشتر ملی‌پوشان به استقلال فراهم نشد.

این شرایط را بیشتر تشریح می‌کنی؟
ببینید هر بازیکنی برای عملکرد خوب نیاز به آرامش فکری دارد اما این آرامش در استقلال پارسال دیده نمی‌شد. عدم تمرینات مناسب بدنی باعثو بانی مصدومیت‌های مکرر شد. از آن مهم‌تر مشکلات مالی بود که باشگاه به هیچ کدام از تعهداتش در قبال مسائل مالی عمل نکرد و مدام سازمان خصوصی‌سازی و مزایده را بهانه می‌کرد و می‌گفت به زودی مالک باشگاه معرفی می‌شود و پول‌ها تسویه خواهد شد. همه این‌ها به کنار، انتقادات مداوم سرمربی تیم از ملی‌پوشان هم بیشتر تمرکز را از بچه‌ها گرفت، انتقاداتی که به نظرم منصفانه نبود. با همه این مشکلات آمدیم و نهایت تلاش‌مان را به خاطر هواداران انجام دادیم گرچه در نهایت جز شرمندگی چیزی عایدمان نشد.

به همین خاطر بود از سوی هواداران بی‌غیرت لقب گرفتید؟
هواداران تحت هر شرایطی از تیم‌شان انتظار نتیجه دارند. نمی‌دانند چه مشکلاتی پیش‌روی بازیکن، مربی و مدیر باشگاه است؛ فقط می‌گویند تیم باید نتیجه بگیرد. بازیکن تمرین کند یا نکند، پول بگیرد یا نگیرد، مصدومیت داشته باشد یا نداشته باشد، فکر بازیکن آزاد باشد یا نباشد و… این‌ها برای هوادار اصلاً اهمیتی ندارد به همین خاطر در طول ۹۰ دقیقه بازی هواداران فقط از تیم‌شان گلزنی و برد می‌خواهند. وقتی هم نتوانی انتظارات‌شان را برآورده کنی به حق یا ناحق برایت شعار سر می‌دهند از بی‌غیرت گرفته تا… اما باز هم می‌گویم تحت هر شرایطی حق با هواداران است چون آنها صاحبان واقعی تیم هستند که در گرما و سرما به حمایت از تیم محبوب‌شان می‌پردازند.

اگر اعتقاد داری حق با هواداران است چرا در چند مورد به اعتراضات آنها واکنش نشان دادی؟
بعضی مواقع پیش می‌‌آید که زیر فشار نتوانی خودت را کنترل کنی. ما از نظر روحی و روانی شرایط خوبی نداشتیم و وقتی هم می‌دیدم به ما می‌گویند بی‌غیرت از کوره درمی‌رفتیم و…

پارسال انتقادی که می‌شد این بود چرا کروش بازیکنان ناآماده استقلال را به تیم‌ملی دعوت می‌کند؟
کارلوس کروش اصلاً مربی‌ای نیست که بخواهد بازیکن سفارشی به اردوی تیم‌ملی دعوت کند. او مربی‌ای نیست که بخواهد آبرویش را در گروی یک بازیکن ناآماده بگذارد. اعتقادی که به شاگردش داشته باشد تا روز آخر به آن پایبند است به همین خاطر هم بازیکنان حاضرند سرشان را برای او و تیم‌ملی بدهند. راستش را بخواهید ما پارسال نفهمیدیم وقتی می‌رویم اردوی تیم‌ملی آماده هستیم یا ناآماده.

چطور؟
یک اردویی می‌رفتیم و برمی‌گشتیم، می‌گفتند بازیکنان تیم‌ملی آماده نیستند. اردوی بعدی می‌شد وقتی برمی‌گشتیم مصاحبه می‌کردند و می‌گفتند از تیم‌ملی ممنونیم که ملی‌پوشان را آماده تحویل داد. آخرش هم نفهمیدیم که حضور در اردوی تیم‌ملی دلیل آمادگی‌مان بود یا ناآمادگی‌مان(باخنده) ولی با همه این شرایط نظرم این است که امیر قلعه‌نویی اگر پارسال سرمربی استقلال نبود این تیم شرایط به مراتب بدتری را تجربه می‌کرد و چه بسا اصلاً نمی‌توانست لیگ را به اتمام برساند چون بازیکنی در تمرینات حاضر نمی‌شد که بخواهد بازی کند اما قلعه‌نویی با هوش و مدیریت خود تا روز آخر بدون هیچ جنجالی تیم را دور هم نگه داشت و تنها در نتیجه‌‌گیری بد آورد.

قبول داری تنش بین استقلال و تیم‌ملی در فصل گذشته روی عملکرد کلی شما و سایر بازیکنان تأثیر مستقیم داشت؟
ای کاش از اول یکی پیدا می‌شد و اختلافات دو طرف را با ریش‌سفیدی حل و فصل می‌کرد و اجازه نمی‌داد این تنش‌ها رقم بخورد. راه‌های دیگری هم بود که می‌شد به سادگی اختلافات را از بین برد اما کسی پا پیش نگذاشت و دودش به چشم ملی‌پوشان رفت و استقلال ضربه‌‌اش را خورد. شاید باور نکنید این قدر از شرایط پیش‌آمده در استقلال ناراحت و عصبانی بودیم که لحظه‌شماری می‌کردیم لیگ برای‌مان زودتر از همیشه تمام شود چون نه خوب تمرین می‌کردیم نه خوب بازی. کارلوس کروش از یک سو ناراحت بود و کادرفنی استقلال و طرفداران از سوی دیگر. ما هم این وسط‌ گیر کرده بودیم و چوب اختلافات و تنش‌ها را می‌خوردیم.

آندو هیچ‌وقت نگفت نمی‌گذارد استقلال قهرمان شود
دور و بری‌های قلعه‌نویی با روح و روان ما در استقلال بازی کردند
به نظر می‌رسد پارسال خیلی خسته شدی و اصلاً انگیزه نداری.
برای اولین بار بود در یک دهه فوتبال حرفه‌ای این قدر از بازی کردن خسته بودم. به قدری از نظر روحی و روانی خراب بودم که چندین ساعت در تنهایی می‌نشستم و به اتفاقات اطرافم فکر می‌کردم اما به نتیجه‌ای نمی‌رسیدم.

هرچه کاسه، کوزه بود سر هاشم بیک‌‌زاده شکسته می‌شد!
اگر بگویم پطروس فداکار استقلال شده بودم پربیراه نگفتم چون دیواری کوتاه‌تر از دیوار من در استقلال وجود نداشت همه چیز روی سر من آوار می‌شد. انگاری هاشم بیک‌‌زاده باید تنهایی همه مشکلات استقلال را دریبل می‌کرد و تیم را به صدر جدول می‌رساند که دلیل اصلی ناکامی‌ها معرفی می‌شد(باخنده).

واقعاً چرا این همه هجمه به سمت تو کشیده شد؟
شاید به این خاطر بود که کار به کار کسی نداشتم و همواره سعی می‌کردم جلوی هر بی‌مرامی سکوت کنم. نه حاشیه‌ای داشتم، نه جواب کسی را می‌دادم و نه…

اما این اواخر جواب همه را دادی؟
دیگر کم آورده بودم و خونم به جوش آمده بود. نمی‌دانم شاید اشتباه کردم اما لازم بود که از حقم دفاع کنم.

درست مثل همان جلسه‌ای که بازیکنان استقلال با قلعه‌نویی داشتند و تو از ملی‌پوشان دفاع کردی.
باید از حقم دفاع می‌کردم. متأسفانه دور و بری‌های آقای قلعه‌نویی با خبرچینی‌های بی‌مورد چهره ما را عوض کرده بودند و من باید واقعیت‌ها را می‌گفتم و دروغ هم نگفتم. حیف نگذاشتند مربی بزرگی مثل قلعه‌نویی با تیمی استثنایی مثل استقلال پارسال، خنده را بر لبان طرفداران بازگرداند. اطرافیانی که برای منافع خود حاضر بودند دست به هر کاری بزنند از جمله برهم زدن افکار سرمربی تیم آن‌هم با نامردی و بی‌مروتی.

قهر کردن به یکی از عادت‌های پارسال هاشم تبدیل شده بود. اتفاقی که انتظارش حداقل از بازیکنی آرام مثل تو نمی‌رفت.
سابقه نداشت در این ۱۰ سال فوتبال حرفه‌ای من یک جلسه از تمرین قهر کنم. این اولین بار در زندگی ورزشی‌ام بود که چنین حاشیه‌ای رقم خورد. شاهد زنده این ادعای من آقای فتح‌ا…‌زاده است که در این سال‌ها بیشتر قراردادهایم را با ایشان بستم و هیچ وقت هم بیشتر از ۴۰ تا ۵۰ درصد قراردادهای مالی‌ام را پرداخت نکرد. هر سال برای اینکه باشگاه از زیر بار پرداخت مطالبات دربرود ۲۰ تا ۳۰ درصد جریمه می‌بُرید و… اما من به عشق استقلال و طرفدارانش خم به ابرو نمی‌آوردم. همیشه با شرایط کنار آمدم و صدایم درنیامد اما پارسال واقعاً تحت فشار بودم و همین الان نامه باشگاه را دارم که یک میلیارد تومان از استقلال طلب دارم. پارسال حرف‌های ناجوانمردانه‌ای پشت ‌سر ما زدند که بدجوری روح و روانم را به‌هم ریخت.

همان صحبت‌هایی که تو را متهم به خیانت به استقلال کرد؟
یکسری بازیکنان که آقایان مدعی بودند در دربی بازی نکردند یکی‌شان من بودم. من شب قبل از دربی به خاطر مسمومیت تا ساعت ۵ صبح زیر سِرُم بودم و دکتر ستوده شاهد زنده است. همین حرف‌های اطرافیان امیر قلعه‌نویی بود که تیم ما را به‌هم ریخت. من اگر در دربی با آن شرایط به میدان می‌رفتم و یک اشتباه می‌کردم باز هم همه کاسه، کوزه‌ها سر من می‌شکست.

به همین خاطر واکنش نشان دادی؟
باید از خودم دفاع می‌کردم و واقعیت‌ها را می‌گفتم. من نه بازیکن ترسویی بودم، نه بی‌غیرت. روز دربی به قدری بدنم ضعیف شده بود که نای ایستادن را هم نداشتم اما با همان حال و روز رفتم روی نیمکت نشستم و حتی می‌خواستم بازی کنم اما وقتی رفتم گرم کنم، دیدم دل‌درد امانم نمی‌دهد. بعد وقتی دیدم برخی‌ ناجوانمردانه من را جلوی هوادار قرار دادند خونم به جوش آمد.

خود قلعه‌نویی در جریان این حرف‌ها بود؟
خبر ندارم اما بعید می‌دانم در جریان بوده باشد. امیرخان خودش می‌داند که من چیزی در دلم نیست و واقعاً از ته قلب دوستش دارم. به قدری در حق من لطف داشته که تحت هر شرایطی مدیونش باشم و روز دربی هم خیلی دوست داشتم که کمکش کنم اما نشد. گفتم که یکسری از اطرافیان قلعه‌نویی دوست نداشتند بچه‌های تیم با سرمربی رابطه خوبی داشته باشند به همین خاطر تا دلتان بخواهد شیطنت کردند اما آخرش روسیاهی ماند برای زغال! امیر قلعه‌نویی از نظر فنی به من اعتقاد دارد و با وجود اینکه همه می‌گفتند او با من دعوا دارد و قهر است وقتی رفت ملوان اولین نفر به من زنگ زد و گفت پاشو بیا انزلی که همین جا باید از ایشان تشکر کنم و برایش آرزوی موفقیت در هر صحنه‌ای را دارم.

این دور و بری‌های قلعه‌نویی داستانش چیست؟ اکثر بازیکنان از این دور و بری‌ها دلخور هستند.
دور و بری‌ها همان‌هایی بودند که مدام مصاحبه می‌کردند و بازیکنان را به جان مربی و بالعکس می‌انداختند، آخرش هم با حرف این طرف و آن طرف بردن کاری کردند که یکی از بهترین تیم‌های تاریخ استقلال از هم بپاشد و قهرمان نشود. امیر قلعه‌نویی به نظرم یکی از باهوش‌ترین مربیان ایران است و فکر می‌کنم خودش الان به این نتیجه رسیده باشد که اطرافیانش چه بلایی سر او و تیمش آوردند.

مثلاً از تو چه خبری برای قلعه‌نویی برده بودند که ذهنیتش نسبت به تو با این همه علاقه خراب شده بود؟
واقعاً قلعه‌نویی من را دوست دارد. یادم نمی‌رود سه سال پیش ۵۰ تا ۶۰ هزار نفر طرفدار استقلال مدام به من اعتراض می‌کردند آن‌هم در روزهایی که برای استقلال بد بازی نمی‌کردم اما این هجمه واقعاً ویرانگر بود. وقتی دید من حال و روز خوشی ندارم آمد و گفت هاشم این‌ها که ۵۰ تا ۶۰ هزار نفر هستند حتی اگر یک میلیون نفر هم اعتراض کنند من تو را بازی می‌دهم پس برو خودت را ثابت کن و نگران چیزی نباش. متأسفانه پارسال مدام خبر می‌بردند و می‌گفتند هاشم نمی‌خواهد برای استقلال و قلعه‌نویی بازی کند، با جواد نکونام رفیق است و… اما خدا را شاهد می‌گیرم اصلاً چنین چیزی صحت نداشت و اصلاً هم چنین حرف‌هایی نبود.

آندو همین اتفاقات برایش رخ داد که از استقلال رفت؟
آندو در گام اول مشکل مالی داشت و وقتی دید باشگاه به تعهدات مالی‌‌اش عمل نمی‌کند به فکر جدایی افتاد. بعد هم به قلعه‌نویی گفته بودند که آندو نشسته و گفته نمی‌گذارد استقلال امسال قهرمان لیگ ‌برتر شود ولی باور کنید این‌گونه نبود چون آندویی که من می‌شناختم و سال‌‌هاست با هم در اردوها هم‌اتاقی هستیم چنین بچه‌ای نبود اما در استقلال با روح و روان او بازی کردند و فراری‌‌اش دادند. همین آندو رفت تراکتور و یکی از ستون‌های موفقیت تیم تبریزی در نیم‌فصل دوم شد در حالی که با کمی آرامش دادن می‌توانستند او را در استقلال حفظ کنند.

پیش نیامد که راجع به این اتفاقات با خود قلعه‌نویی صحبت کنی؟
چرا در چند مقطع صحبت کردیم و آمد به من گفت که هاشم این حرف‌ها را می‌زنند و با جواد نکونام در ارتباطی و داری خط می‌گیری. همین جا باز هم خدا را شاهد می‌گیرم و به آقای قلعه‌نویی تأکید می‌کنم که اصلاً این حرف‌ها نبود و ما هیچ کدام کم‌کاری نکردیم چون در ذات‌مان نبود که بخواهیم از این کارهای کثیف بکنیم و این تنها توهمی بود که دور و بری‌هایش برای او ساخته بودند. من همین اتفاقات را دیدم که بعد از چند نتیجه خوب نیم‌فصل دوم با شروع شدن بدبیاری‌ها و باخت‌ها نیم‌فصل زودتر تمام شود و برویم پی کارمان.

در اردوی تیم‌ملی پیش آمده بود که با نکونام و سایر ملی‌پوشان راجع به استقلال حرفی پیش بیاید؟
نه اصلاً پیش نیامده بود چون در اردوی تیم‌ملی تمام تمرکز جواد و ملی‌پوشان روی بازی‌های ملی و جام ملت‌های آسیا بود. اصلاً ببینم کدام بازیکنی حاضر می‌شود آبرو و اعتبار چندین و چندساله‌‌اش را با این کارهای کثیف به حراج بگذارد؟! گفتم که این تنها زاییده ذهن بیمار برخی اطرافیان قلعه‌نویی بود و تیم ما را نابود کرد.

این خبرها از اردوی تیم‌ملی بیرون نمی‌رفت؟
نمی‌دانم رابطش چه کسی بود و دوست هم ندارم بدانم اما همین حرف‌ها و خاله‌زنک‌بازی‌ها کمر استقلال را شکست. آندو را از استقلال فراری داد، تمرکز را از ملی‌پوشان گرفت، سرمربی تیم را بدبین کرد و طرفداران را ناامید به همین خاطر شک نداشته باشید مسببین این ماجرا آب خوش از گلوی‌شان پایین نمی‌رود چون با روح و روان یکسری بازیکن در استقلال بازی کردند.

غرورم اجازه نداد پیراهن مسی را بگیرم
شب‌ها وقت خواب هم به مهار مسی فکر می‌کردم!
قرار بود در جام‌جهانی‌ مأمور مهار مسی باشی اما مصدومیت اجازه نداد و تو سالی کابوس‌وار را سپری کردی.
سال سختی را گذراندم. برخلاف تمام آن حرف‌هایی که زده شد قسمت نبود جلوی مسی بازی کنم و آن موج به راه افتاده زندگی را برای مدت‌ها تحت‌الشعاع قرار داد.

در ابتدا با آن جو خوب کنار آمدی و محبوبیتت دوچندان شد.
این جو را آقای فردوسی‌پور با آن برنامه معروف‌شان برای من راه انداختند. شاید در روزهای اول برایم شیرین بود اما رفته رفته این شیرینی جای خود را به تلخی داد چون تأثیرات منفی زیادی روی زندگی ورزشی و خصوصی‌ام گذاشت. از قدیم گفته‌اند عدو شود سبب خیر، عادل هم سبب خیر شد اما بعدش آنقدر گفتند هاشم مأمور مهار مسی است که رفتم تو چشم‌ها و مصدوم شدم.

یعنی چشم خوردی؟
صد درصد(باخنده).

در آن برهه شب‌ها خواب مسی را نمی‌دیدی؟
دروغ چرا هم خوابش را می‌دیدم هم وقتی در منزل مشغول استراحت بودم ناخودآگاه بازی‌های مسی را در ذهنم مرور می‌کردم تا با خصوصیات فنی‌‌اش بیشتر آشنا شوم. تصویر‌سازی ذهنی می‌کردم چه جوری جلوی مسی بازی کنم، چه جوری توپ را از او بگیرم و… اوایل خوب بود اما رفته رفته همه چیز برایم کابوس شد چون روزهای اول هدفم این بود که با مهار مسی برای خودم اسم و رسمی پیدا کنم و لژیونر شوم اما این قدر گفتند که مصدوم شدم و همه چیز برایم کابوس شد.

یعنی مهار مسی شدنی بود؟
نه؛ مسی مهارکردنی نیست و دیدید که تنها یک لحظه او را رها کردیم و گل خوردیم. یک حرفی می‌زدند و به شوخی می‌گفتند هاشم، مسی را می‌گیرد و… اما واقعاً مأمور مهار این بازیکن هنوز خلق نشده و نخواهد شد. من هم فقط به این فکر می‌کردم که چون مسی چپ پاست باید جوری بازی کنم که زیاد از او دریبل نخورم و اجازه نفوذ ندهم.

فرارهای رو به داخل مسی از جمله کارهایی بود که تو برای مهارش برنامه داشتی، درست است؟
بله خیلی به این حربه تاکتیکی مسی فکر کرده بودم و در تمرینات هم همیشه برای خودم تصویرسازی می‌کردم که چه جوری جلوی او بازی کنم. وقتی می‌زند داخل، هم فضا دارد هم فرصت لازم تا شوتزنی کند.

پس اگر بودی آن تکل معروف را می‌زدی که گل نخوریم؟
اگر بودم که شک نداشته باشید تکل می‌زدم و نمی‌گذاشتم مسی دروازه ایران را باز کند(با خنده).

گویا کارلوس گفته بود من می‌ترسم بازیکنانم بیشتر از اینکه به مهار مسی فکر کنند در اندیشه گرفتن پیراهن او باشند.
می‌ترسید اما ما یکی از بهترین نمایش‌های خودمان در تاریخ بازی‌های ملی را مقابل آرژانتین انجام دادیم و حالا نمی‌گویم برد اما استحقاق مساوی را داشتیم. برای گرفتن پیراهن مسی هم باید بگویم این بازیکن در فاصله یک متری من ایستاده بود اما هرچه با خودم کلنجار رفتم که بروم نزدیک و پیراهنم را با او عوض کنم غرورم این اجازه را نداد. دوست داشتم اما نرفتم و بقیه بچه‌ها رفتند و گرفتند.

جام‌جهانی‌ را به خاطر چشم خوردن از دست دادی. جام ملت‌ها که دیگر از این جو خبری نبود و مصدوم شدی.
شک نداشته باشید حکمتی از جانب خداوند در کار بود که مصدوم شوم تا نه در جام‌جهانی‌ بازی کنم نه در جام ملت‌های آسیا. روزهای اول که در اتریش مصدوم شدم به قدری ناامید و افسرده بودم که حوصله حرف زدن با کسی را نداشتم اما به مرور زمان با واقعیت کنار آمدم اما در استرالیا وقتی دیدم تورنمنتی به بزرگی جام‌جهانی‌ را از دست دادم دیگر زیاد برایم اهمیت نداشت که در جام ملت‌های آسیا بازی نکنم.

ماجرای مصدومیت تو در استرالیا و شکستگی استخوان کف دست کمی عجیب بود.
اشکان دژاگه در یک صحنه آمد از من بگذرد توپش را گرفتم. ناخودآگاه انگشتان دستش با انگشتان دست چپ من گره خورد و با یک فشار کوچک استخوان کف دست من شکست تا جایی که دستم باد کرد و مثل یک طالبی کوچک شد. شاید باور نکنید در آن روزها اشکان از من بیشتر استرس داشت و ناراحت بود. من او را دلداری می‌دادم تا او مرا.

بعد از اینکه مصدوم شدی و از لیست تیم‌ملی خارج شدی استقلالی‌ها مصاحبه کردند که تو باید به تهران برگردی اما نیامدی و در استرالیا ماندی.
اولاً که خبری نبود و لیگ تعطیل بود. در ثانی اجازه من دست سرمربی تیم‌ملی بود و کارلوس کروش هم گفت باید بمانی.

چرا؟
وقتی می‌گویم کارلوس کروش مربی بزرگی است دروغ نمی‌گویم. بعد از شکستگی دستم در هتل من را صدا کرد و گفت حالا که نمی‌توانی بازی کنی باید در کنار تیم بمانی و روند بهبودی دستت را در کنار تیم‌ملی پی بگیری چون سالم آمدی و باید سالم هم برگردی. برو عمل جراحی دستت را انجام بده و برگرد داخل اردو. حتی برای من در آن روزها برنامه جداگانه بدنسازی در نظر گرفت تا بدنم افت نکند و دیدید که وقتی برگشتم با دست آتل‌زده برای استقلال مقابل سپاهان بدون مشکل بدنی بازی کردم در حالی که نباید بازی می‌کردم.

فرهاد مجیدی گفت من و امیرحسین باید در استقلال بمانیم
کمی برویم جلوتر و نقل و انتقالات استقلال. واقعاً ماجرای روزی ۵ میلیون تومان بگیرید و خانه‌نشین شوید درست بود؟
من هم شنیدم اما کسی مستقیم به من چیزی نگفت. فکر می‌کنم به امیرحسین گفته بودند و خیلی هم کار بدی بود چون هیچ باشگاهی در دنیا نیست که زحمات بازیکنانش را این‌گونه جواب بدهد.

فکر می‌کردی در لیست مازاد استقلال قرار بگیری؟
راستش را بخواهید از روز اول پرویز مظلومی من را می‌خواست اما بعضی‌ها رفتند و شیطنت‌هایی کردند تا من در لیست امسال نباشم. رفته بودند به مظلومی گفته بودند هاشم تیم را به‌هم می‌ریزد اگر پولش را نگیرد، یا بازیکن مربی خاصی است و… پرویزخان دودل شده بود و آن تصمیم را گرفت. در آخرین صحبتی که با هم داشتیم گفت هاشم جو بدی در میان طرفداران علیه تو راه افتاده که من اصلاً قبول ندارم چون از نظر فنی اعتقاد خاصی به تو دارم. من هم گفتم هرچه خواست خدا باشد همان می‌شود. شاید باور نکنید اما من قبل از اینکه مظلومی سرمربی استقلال شود تصمیمم را برای جدایی گرفته بودم چون از حاشیه‌ها خسته شده بودم و می‌خواستم بروم تیمی که آرامش داشته باشم. یک روز بعد از معرفی شدن هماهنگ کردم که بروم ایشان را ببینم و دوستانه از او بخواهم اجازه جدایی بدهد اما جور نشد. دو روز بعد رفتم باشگاه نشستم و برای ماندن توافق کردیم اما به یک‌باره گفتند در لیست مازاد هستی و… این کار خیلی آماتور و غیر‌حرفه‌ای بود و دیدید که پشیمان هم شدند.

به نظر می‌رسید تو را در آب نمک خوابانده بودند که اگر یعقوب کریمی نماند تو بمانی.
شاید در نگاه اول این‌گونه به نظر برسد اما واقعیت این نبود. دیدید که خود آقای افشارزاده مصاحبه کرد و گفت هاشم و یعقوب را با هم می‌خواهیم اما هرچه بود احترام ما را حفظ نکرده بودند و این پرده حرمت را پاره کرد. من روز آخر رفتم و با باشگاه توافق کردم حتی قرارداد میلیاردی هم بستم اما وقتی آقای مظلومی وارد اتاق شد به یک‌باره به دلم بد افتاد و رو به سرمربی تیم گفتم پرویزخان امسال نمی‌توانم در استقلال بمانم و اجازه بدهید بروم و با دل خوشی از استقلال جدا شدم.

چرا نرفتی ملوان؟
برخلاف اینکه گفتند از مسائل مالی‌‌اش ترسیدم باید بگویم چون نمی‌توانستم به دلیل مشکلات خانوادگی از تهران خارج شوم قید پیشنهاد ملوان را زدم. من بیشترین افتخارات را زیر نظر امیر قلعه‌نویی به‌ دست‌ آوردم و خیلی هم دوست داشتم دوباره با ایشان کار کنم اما قسمت نبود.

بعد هم پیشنهاد صبا را قبول کردی و شدی شاگرد علی دایی.
پیشنهاد خوبی به دستم رسید و دیدم شرایط خوبی دارد. صبا همان تیمی بود که می‌توانستم آرامش را در آنجا پیداکنم و فوتبالم را بازیابی کنم.

مثل اینکه از قدیم رابطه‌ات با علی دایی خوب بود؟
علی‌آقا در همان مقطع که ماجرای مهار مسی پیش آمد از من حمایت کرد و در این سال‌ها هم همواره رابطه خوبم را با او حفظ کردم. مربی بزرگ و باشخصیتی است و تمام تلاشم را می‌کنم که بهترین بازی‌ها را برایش انجام دهم. طی صحبتی که با هم داشتیم به من قول داد کمک کند که دوباره به روزهای اوجم برگردم و من هم به همشهری‌ام یاعلی گفتم و کارم را آغاز کردم.

تو مثل امیرحسین صادقی از دو نفر گله نداری؟
نه من از هیچ کس در استقلال دلخوری ندارم چون با رضایت قلبی دو طرف برگه جدایی‌ام صادر شد. در مورد امیرحسین هم من نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد اما هرچه بود امیدوارم زودتر حرف‌هایش را در مورد این دو نفر بگوید و شفاف‌سازی کند.
گویا فرهاد مجیدی هم تلاش زیادی کرد که تو و امیرحسین در استقلال بمانید.
آقافرهاد در باشگاه بدنسازي با ما تمرين ميكرد. همان روزها هم ميگفت شما بزرگترهاي تيم و مليپوشان استقلال هستيد و به درد تيم ميخوريد به همين خاطر بايد حرمت شما حفظ ميشد اما متأسفانه عجله كردند و گفتند شما را نميخواهند.