نتوانستم به پرسپولیس بروم

به گزارش افکارخبر، مرتضی پورعلی گنجی در مصاحبه‌ای اختصاصی با ما، درباره نحوه فوتبالیست شدنش، گلش به عراق، الگوی ایرانی و خارجی اش و .... صحبت کرد.این مصاحبه را از دست ندهید.

 

ابتدا توپ جمع کن بودم

حدود 8 ساله بودم که با برادرم به زمین فوتبال روستایمان گنج افروز در بابل ، می رفتیم. به دلیل سن کمم در بازی تیم داداشم توپ جمع کن بودم. بعد از یکی دو سال که سنم بیشتر شد به همراه داداشم در تیم فوتبال بازی می کردم. بعداز آن به دلیل شرایط خانوادگی از سمت مدرسه بالاتر اومدم، ما در جام رمضان مدرسه تیم می دادیم و من از کلاس سوم برای کلاس پنجم بازی می کردم واین انگیزه زیادی به من میداد که با دو کلاس بالاترم بازی می کنم، آقای عباس محسن زاده سرمربی تیم مدرسه ما بود.

 

پس از آن یحیی عباسی در دوره راهنمایی من را به تیم مدارس بابل معرفی کرد و با این تیم قهرمان استان مازندران شدیم و سرمربی تیم ما آقای اشراقی و آقای کاظمی بودند ، در بین بقیه بچه ها از نظر سنی کوچکتر بودم.

ماجرای پیوستن به پاس تهران

سال بعد کاپیتان مدارس بابل بودم و به تیم پیکان بابل پیوستم، از بابل 25 نفر برای تست پاس به تهران آمدیم و تنها من را انتخاب کردند. درتهران خوابگاه نداشتم و حدود 9 ماه خانه دایی ام زندگی کردم که لطف زیادی به من داشتند، عباس صادقی نیک سرمربی تیم ما در تیم پاس بود.

 

از پاس تهران به تیم ملی جوانان

 

در تهران بازی با کوثردشتیم و آقای دوستی مهر برای دیدن بازی آمده بود. من در آن بازی یک شوت خوب زدم که گل شد و خداراشکر ایشان من را به تیم ملی دعوت کرد، آقای دوستی مهر در حق من پدری کرد و از او بسیار ممنونم.

 

 

پس از آن استقلال و سایپا من را می خواستند اما من به تیم احسان ری رفتم چرا که سرمربی آن تیم من را می شناخت. زندگی سختی در این تیم داشتم ، دراتاق ما موش رفت و آمد می کرد، سه ماه در خوابگاه ساندویچ خوردم.

پول کرایه هم نداشتم

21 ساله پدرم فوت کرده است و پس از فوت پدرم  شرایط بسیار سخت شد و کرایه ماشین خودم تا شهرم را نداشتم. هم خدمتی های پدر و فامیل به خانواده ما کمک می کردند و همانجا بود که تصمیم گرفتم کسی بشوم و دست خیلی ها را بگیرم. من از روستایمان گنج افروز سر راه می ایستادم تا آشنایی پیدا شود و من را به شهر برساند و این وضعیت در مسیر برگشت نیز ادامه داشت.

 

نمی دانم کی گلر می شوم

من به مدرسه فوتبال رفتم و به سرمربی گفتم اگر خوب بودم پول ایاب و ذهاب من را بدهید و اگر خوب نبودم من را با چوب بیرون بیندازید. درآن تیم پشت فوروارد و فروارد بازی می کردم ، کم کم عقب آمدم و نمی دانم چه موقعی گلر می شوم.

 

نتوانستم به پرسپولیس بروم

آقای دوستی مهر من بدون اینکه تیم داشته باشم به تیم ملی دعوتم می کرد. با تیم ملی جوانان به جام جهانی رفتم و در سنگال بازی کردم. پس از آن پرسپولیس ، نساجی، پیکان، سایپا نتوانستم قرارداد ببندم و همان موقع یکی از دوستان به من زنگ زده و تیم نفت را پیشنهاد داد و بعد از آن من با آقای علیپور صحبت کردم و به تیم نفت تهران قرارداد دوساله بستم.

اولین بازی لیگ برتر برابر شهرداری تبریز

به یکباره شرایط برای بازی کردن من هموار شد و سال 89 در سن 18 سالگی روبروی شهرداری تبریز اولین بازی خود را انجام دادم و توانستم خوب عمل کنم. پس از آن بازی آقای فرکی بیش تر به من بازی داد و توانستم چندگل هم بزنم.

به دلیل سربازی، تیم ملی امید را از دست دادم

به تیم ملی امید دعوت شدم اما به دلیل امتحاناتی که در بابل داشتم تا سرباز نشوم، نمی توانستم این تیم را همراهی کنم. با تیم  ملی زیر 22 سال با آقای منصوریان همه تیم ها را بردیم اما متاسفانه تیم های باشگاهی بازیکن ندادند و تیم به هم ریخت. در دوران آقای ابراهیم زاده ابتدا دو بازی انجام دادم اما نتوانستم شاید خوب عمل کنم از نظر آقای ابراهیم زاده و بسیاری از بازی ها را بیرون ماندم.

 

برای اولین باردر نفت  مدافع شدم

پس از آن آقای یحیی گل محمدی به تیم نفت آمد و توانستم به ترکیب اصلی  نفت بازگردم. بازی های خوبی برای تیم نفت انجام دهم و در تیم آقای گل محمدی در دو پست هافبک دفاعی و دفاع آخر بازی کردم و پس از او آقای منصوریان سرمربی تیم نفت شد که با او کار کرده بودم.

 

 

کی روش به من گفت تورا نمی شناسم

من با تیم ملی امید در زمان وینگادا حضور داشتم و درست است نتوانستیم در اینچئون نتایج درخشانی بگیریم اما گل زدم و توسط آقای کی روش دیده شدم.پس از آن به اردوی پرتغال با تیم ملی رفتیم و در این اردو آقای کی روش به من گفت که تورانمی شناسم اما شنیده ام که بازیکن خوبی هستید، هرچقدرتلاش کنید و خوب خودرا نشان دهید من هم در ازای آن مزد زحماتت را می دهم. من دفتر و کتاب زیاد دارم و دردفترم نوشتم که باید آنقدر تلاش کنم تا در تیم ملی بمانم. خوشبختانه در بازی های دوستانه و اردوها توانستم خودم را به آقای کی روش نشان دهم.

 

فکر می کردم آقای صادقی در جام ملت ها بازی کند

آقای کی روش من را در پست دفاع آخر بازی می دادند و بعضی اوقات در پست تخصصی ام هافبک دفاعی بازی می کردم. من در کنار بازیکنانی بازی کردم که الگوی من بودند نظیر آقای نکونام، تیموریان، دژاگه وشجاعی با بنفیکا بازی کردیم و 1-0 بازی را بردیم. در بازی برابر بنفیکا در دو پست دفاع آخر و هم هافبک دفاعی بازی کردم. پیش از شروع مسابقات جام ملت های آسیا آقای منتظری مصدوم شود و خیلی از بازیکنان به من گفتند که فیکس بازی می کنی اما من گفتم امیدوارم آقای منتظری خوب شود، راستش را بخواهید من فکر می کردم که آقای صادقی را درزمین بگذارد.

 

قبل از بازی با بحرین می ترسیدم

قبل از اولین بازی استرس شدیدی داشتم که در پست غیرتخصصی بازی می کنم. آقای کی روش قبل بازی به من گفت : استرس داری؟ من به او گفتم اگر راستش را بخواهید بله. او نیز گفت تو در برابر بنفیکا بازی کرده ای به زمین برو و بهترین بازیکن می شوی. خدارا شکر خوب بودم و بعد از آن به خودم گفتم باید بازی بعد هم خوب باشم که فکر نکنند آن بازی شانسی بوده است. ما شمالی ها اگر فوتبالیست نشویم می توانیم والیبالیست شویم، پرش در خونمان است و مطمئن بودم که با پرش خود گلزنی کنم.

 

مثل سوباسا به عراق گل زدیم

قبل از بازی به مادرم گفتم حتما قسمت نبوده تا کنون گل بزنم و هروقت خدا بخواهد گل می زنم. در بازی با عراق دقیقه 102 بود وهمه نا امید بودیم که توانستم آن گل را بزنم و بهترین لحظات عمرم بود. البته پس از آن پنالتی دادم و دنیا روی سرم خراب شد. بعد ازپنالتی که عراقی ها به گل تبدیل کردند آقا جواد گفت : جلو برو تو می توانی گل بزنی و آن گل را که سیدجلال زد کمی به پای من برخورد کرد و مثل سوباسا گل زدیم. اگر آن بازی را می بردیم تاریخ سازمی شدیم ، چرا که حدود 90 دقیقه را 10 نفره ادامه داده بودیم.

 

 

الگویم جواد نکونام است

زمانی که هافبک دفاعی بودم بازی آقاجواد را می پسندیدم چراکه هم گل می زد و هم در کارهای دفاعی عالی بود. خیلی سخت است که 10 سال در اروپا متداوم بازی کنید و کاپیتان شوید اما این کاررا آقای نکونام انجام داد.البته بازیکنان دیگری چون علی دایی، مسعود شجاعی ، مهدی مهدوکیا و علی کریمی نیز در اروپا بازی کردند که کار هر کسی نیست. نمی دانم آقا جواد زود از تیم ملی رفت یا من او را شناختم و ای کاش بیشتر می شد در کنار او باشم.

 

الگوی خارجیم راموس است

من دوتا گل ملی زده ام و بعد از گل ها شادی که کرده ام به راموس تشبیه کرده اند،  فعلا اسم راموس روی من است و سعی می کنم که از او الگوبرداری کنم.

 

سیدجلال خیلی به من کمک کرد

در پست من آقای حسینی ، منتظری، پورقاز و کنعانی حضور دارند و بزرگترها تیم ملی بسیار به من کمک کرده اند و حتی زمانی که آقای صادقی بود اوضاع برای من خیلی خوب بود و من را کمک می کردند. در جام ملت های آسیا سیدجلال بسیار به من کمک کرد و جا دارد از او تشکر کنم. فوتبال جنگ است و باید تلاش کنید تا بتوانی خود را در ترکیب نگه دارید.

 

پیشرفتم جواب زحمات عزیزان است

جا دارد از همه ی کسانی که بعث پیشرف من شده اند از مادرم و خانواده ام گرفته تا تمام مربیانی که به من کمک کرده اند تشکر کنم و فکر می کنم پیشرفت روز افزون من جواب خوبی برای زحات عزیزان باشد.