«دعا کن خوب بشم، باید همه این محبتها را جبران کنم.»
اولین جملهای که احدی بیمارستان بود، وقتی تلفنی با هم صحبت کردیم، قبل از اینکه حالش را بپرسیم، همین بود. انگار عجله داشت و نمیخواست کلامش را فراموش کند. بهش گفتم: «آقارضا، همین که خوب بشی، برای ما کافیه. تو فقط بلند شو. کلی کار داریم باهات.»
آره، کلی کار باهات داشتیم. میخواستیم ازت بپرسیم چطوری شد که رضای رودی فولر که زمانی جایش روی دوش هواداران بود، به یکباره سر از کنج فراموشی درآورد؟
میخواستیم بدانیم روزگار چطور بازیکنی که یک زمان روی کاغذ چند نفر را جا میگذاشت، دریبل کرد؟
میخواستیم ازت بپرسیم که چرا وقتی قرار بود دستیار ناصر حجازی فقید شوی، عدهای رفتنت به پرسپولیس را به رخت کشیدند و جلوی پایت سنگ بزرگ انداختند تا به استقلال برنگردی اما همین آدمها وقتی مصدوم شده بودی، یادی از تو نکردند و نگفتند آقارضا چه خبر؟ حالت خوبه، کجایی؟
راستی آقارضا چه خبر؟ حالت خوبه؟
حتماً خوبه. چون دیگه درد نمیکشی. حالت حتماً خوبه چون دیگه مجبور نیستی بیتفاوتیها و کمتوجهیها را تحمل کنی و دم نزنی. حتماً حالت خوبه چون حالا با این دنیایی که بهت پشت پا زد، هیچ کاری نداری. قرار بود این بیماری لعنتی را هم برایمان دریبل کنی. برای مایی که کودکی و نوجوانیمان با دیدن فوتبال نسل شما گره خورده بود. برای مایی که وقتی مقابل شیرودی امثال شما را میدیدیم، چنان ذوق میکردیم که گویی در کنارتان قهرمان شدهایم. اتفاقاً قهرمان هم شدیم چون امثال شما قهرمانان نسل ما بودید. نسلی که درخشش ستارههای واقعی را دید و حالا دیگر سوسو زدن بعضی ستارههای کاغذی برایش جذابیتی ندارد.
راستی آقارضا، از شاگردانت چه خبر؟ همانهایی که زمانی در مرغوبکار آنها را بزرگ کردی. همانهایی که در تیم تو صاحب اسم شدند اما وقتی به اسم رسیدند، رسم یادشان رفت. رسم تکریم پیشکسوت. رسم حرمت گذاشتن به استاد. رسم اینکه یادمان نرود چه کسانی کمکمان کردند تا اسممان را در فوتبال ایران یک تریلی هم نتواند بکشد.
آقارضا، شاگردانت معروف شدند اما خیلی از آنها «بزرگ» نشدند که اگر بزرگ شده بودند، حداقل در این روزها برای دیدنت میآمدند و یا تلفن میزدند. حالا فردا خیلی از همانهایی که نیامده بودند، میآیند و یک عینک دودی بزرگ هم میزنند تا کمتر شناخته شوند. اتفاقاً چه بهتر که کمتر شناخته شوند چون هر قدر مردم کمتر آنها را بشناسند، کمتر یادشان میافتد که چه کسانی تو را در روزهای بیماری فراموش کرده بودند و انگار نه انگار که احدی روزگاری برایشان چقدر زحمت کشید.
این زمانه، زمانه تو نبود آقارضا. خیلی از آدمهای این دوره فقط از دور قشنگ هستند و هرقدر به آنها نگاه میکنی، تنهاییات جذابتر میشود. این دوره، دوره تو نبود. به قول احمدرضا احمدی: «در هوایی که رسم تو نیست، نفس میکشی.» در این هوای آلوده فوتبال همان بهتر که امثال رضا احدیها نباشند. این هوا خاطرات خوشی که نسل ما از نسل شما داشته را مکدر میکند. دلمان نمیخواهد شما که خاطرهساز ما بودید، آلوده شوید.
راستی آقارضا، روز تشییع به اطراف تابوتت خوب نگاه کن چون در کنار خیل عظیم دوستداران و عزیزانت، کسانی را هم میبینی که در روزگار سلامتی، باعث طرد شدنت از فوتبال شدند اما حالا برای اینکه در ناهاربازار فلاشها و عکسها عقب نمانند، از هم سبقت میگیرند.
گاهی از آسمان ما را هم نگاه کن. راستی سلام ما را به ناصرخان و غلامحسین مظلومی هم برسان. آنها هم مثل تو در این فوتبال از خیلیها خوردند. خداحافظ رضای رودی فولر.
9:30 صبح چهارشنبه مراسم تشییع احدی در ورزشگاه شیرودی
احدی با حجازی و مظلومی همسایه میشود
رضا احدی ساعت 8:30 صبح دیروز دار فانی را وداع گفت. بر اساس تصمیم خانواده این مرحوم، مراسم تشییع پیکر احدی از ساعت 9:30 صبح چهارشنبه در ورزشگاه شیرودی برگزار میشود و سپس در قطعه نامآوران بهشتزهرا (س) و در نزدیکی مزار ناصر حجازی و غلامحسین مظلومی دو پیشکسوت دیگر باشگاه استقلال به خاک سپرده میشود.
مراسم ترحیم احدی صبح جمعه برگزار میشود
مراسم ترحیم مرحوم رضا احدی بازیکن اسبق تیم ملی، استقلال و... صبح جمعه در مسجد جامع واقع در منطقه شهرک غرب تهران برگزار میشود. بر اساس اعلام خانواده احدی این مراسم از ساعت 10 الی 11:30 صبح جمعه با حضور اقوام، آشنایان و دوستداران آن مرحوم برگزار خواهد شد.