چون شلوار لی می پوشیدم نگذاشتند بروم دانشگاه شریف!

علی دایی در گفت و گوی مفصل با عادل فردوسی پور درباره مسائل مختلف صحبت کرد.

صحبت هایی دایی را ادامه مطالعه می کنید:

*درس و دانشگاه مسیر زندگی ام را عوض کرد.اگر در تهران قبول نمی شدم،علی دایی فعلی نبودم.من سال 66 و 67 دانشگاه شریف قبول شدم.سال 66 که در دانشگاه قبول شدم به خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم. بعد، سال 67 دوباره قبول شدم و به دانشگاه رفتم.ما سال آخر با تیم مکانیک بازی داشتیم.جلال بشرزاد دروازه بان حریف بود.بچه های متالوژی با سایر واحدها فرق داشتند.کمی ما خشن تر از سایر گروه ها بودیم.

*آن زمان سه سال و نیم من در خوابگاه زندگی کردم.همین جوری نمی توان موفق شد.باید زحمت کشید.درس ها را شب امتحان می خواندم.فقط یک درس را افتادم که آن هم ترم اول بود.من کار هم می کردم و شریک هم داشتیم.

*پدرم خیلی دوست داشت من مهندس شوم و من به خاطر پدرم مهندس شدم.از دوران کودکی روی من خانواده حساس بود.مادرم به من کمک کرد تا فوتبالیست شوم چون حاجی مخالف بود.ما تابستان ها کار می کردیم و خرج یک سال مان را در می آوردیم.خدا را شکر می کنم جوری که پدرم دوست داشت تربیت شدیم.مدیون پدر و مادرم هستم.حس می کنم الان هم پدرم دعایم می کند.

*محمد،برادر بزرگ من در استقلال اردبیل بود و من هم به این تیم رفتم.آن زمان من روی کری خوانی حساس نبودیم.من هم یک سال پس از بازی در جوانان اردبیل به تیم استقلال اردبیل رفتم.پست من در آن زمان دفاع راست بود.جابر نعمتی مربی من در یک بازی که فورواردمان نبود من را به جلو برد و گل زدم.از آن پس همیشه فوروارد بازی کردم.

*پاره شدن طحالم در بازی بحرین در هیروشیما تلخ ترین خاطره ورزشی ام بود.20 دقیقه به پایان بازی مانده بود.آن 20 دقیقه شاید 200 سال برایم طول کشید تا تمام شود.اولش فکر می کردم یک ضربه ای است که می آید و می رود ولی بعد متوجه شدم داستان چیز دیگری است.پس از بازی در رختکن بیهوش شدم و به بیمارستان رفتم.به مدیری که تلفن موبایل داشت گفتم اگر می شود گوشی را بدهید تا به خانه بگویم زنده ام.دو بار گرفت و گفت خانه تان اشغال است و رفت.عابدینی آمد و تلفن زد که مادرم یک هفته برایم روزه گرفت.عابدینی خیلی برایم زحمت کشید.شاید مردم باور نکنند من با لباس کیمونو آمدم.باید یک هفته در هیروشیما می ماندم تا درمانم کامل می شد.با 10 تا سرم و کیمونو آمدیم.

*داستان آن تصادف عجیب بود.سرما خورده بودم.5 دقیقه قبلش محمد گفت بگذار من رانندگی کنم.گفتم بگذار فعلا من کارم را بکنم.در آن زمان شربت خواب آور خورده بودم و ناگهان خوابم برد.آن زمان طرز تفکرم جور دیگری بود.وقتی در بیمارستان دخترم آمد از خدا خواستم حالا حالاها مرگ را سراغم نفرستد.از آن زمان پس از تصادفم فهمیدم آدم برای خودش زندگی نمی کند و برای کسانی زندگی می کند که دوستش دارند.

*خدا ناصرخان را بیامرزد.او خیلی برایم زحمت کشید.وقتی به تجارت رفتم،در زمین دانشگاه تهران تمرین می کردیم.او نیم ساعت بیشتر می ماند و با من تمرین اختصاصی می کرد.ناصرخان خیلی به من لطف داشت.

*سه سال با بایرن داشتم که هرتا پیشنهاد داد.من تقریبا سه برابر بیش از بایرن دریافتی داشتم.خدا را شکر می کنم که در لیگ قهرمانان همراه با هرتا خوب کار کردم.هیچ زمان فکر نمی کردم به اروپا برسم.

*آن بازی بایرن و منچستر ما خودمان را برای قهرمانی آماده کرده بودیم.با دو کرنر و ضربه سر گل خوردیم.ما خیلی بهتر از منچستر بازی کردیم.من خودم را آماده کرده بودم تا قهرمان شویم.پاداش قهرمانی 300 هزار مارک بود که در یک دقیقه پرید.

*در زمان حضور در بایرن هرگز بحث تبعیض را ندیدم.من در بایرن فیکس هم شدم.کارستن یانکر من را در تمرین زد و انگشت پایم شکست.هیتزفلد به دکترها گفته بود که او را باید برسانید اما من رها کردم و 20 روز با تیم ملی بودم.

*گابور کرالی برای ما می گفت از روز اول فوتبال را شروع کرده ام و روزی که از فوتبال بروم با همین شلوار می روم.او گلر خوبی بود و الان هم تیم ملی بازی می کند.

*سبیل را وقتی در هرتا بودم زدم.آن زمان سبیل مد بود اما الان به ندرت سبیل می بینیم.ما اردبیلی هستیم و براساس مد جلو می رویم.کسی جز من و کریم باقری سبیل نداشت.عکس های قدیمی ام را می بینم متوجه می شوم خیلی همه چیز عوض شده است.

*من آلمانی را تا حدودی یاد گرفتم.کارهایم را انجام دادم.کمی هم انگلیسی می دانستیم.این موضوع خیلی مهم بود.اگر دوستان من هم زبان می دانستند مطمئنا موفق تر می شدند.حتما از من فوتبالیست های بهتری بودند اما شاید من چیزهایی داشتم که آنها نداشتند.مثلا تلاش و کوشش من بیشتر بود.من در آلمان 11 شب به بعد را نمی دیدم.در فوتبالم همبازیان خوبی داشتم و بدون حضور آنها به این تعداد گل نمی رسیدم.خداداد،مهدوی کیا،کریمی،کریم گذشت کردند تا من به رکورد برسم.این رکورد را برای خودم نمی دانم.این رکورد برای ایران است.هر رکوردی برای زدن است و یک روزی هم می رسد که فرد دیگری رکورد من را می زند.

*در بازی های ملی مسابقات خوبی انجام دادیم اما فکر می کنم بازی کره جنوبی،آمریکا و استرالیا جزو مسابقات خاطره انگیز است که مردم همیشه از آن به نیکی یاد می کنند.پاسی که به خداداد مقابل استرالیا و مهدوی کیا مقابل آمریکا دادم را خیلی دوست دارم و با آنها حال می کنم.