در این رقابتها علیرضا اکبرپور به عنوان بهترین بازیکن شناخته شد، به همین بهانه سر حرف را با او باز کردیم.
اگر ذهن ما درست یاری کند بعد از بازی فینال جام پرچم، باشگاه زنیت روسیه تو را میخواست اما علیرغم اصرار مدیران استقلال حاضر نشدی بروی روسیه.
بله، آقای فتحا...زاده در ترکمنستان میخواست مرا ترانسفر کند اما وقتی جوابم را شنید فکر کنم دلش به حالم سوخت و بیخیال ماجرا شد.
مگر چه جوابی دادی؟
گفتم من تازه آمدهام تهران و میترسم بروم بیرون چطور بروم روسیه! اسمش هم مرا به خوف میاندازد.
از چه چیزی میترسیدی؟
اول جوانیام بود. نسل آن دوره مثل حالا نبود. الان بچه 10 ساله آدم را درسته قورت میدهد ولی من خودم رویم نمیشد توی صورت ناصرخان نگاه کنم. صادقانه بگویم زمانی که به من گفتند باشگاه زنیت روسیه تو را میخواهد و به این تیم برو که هم درآمد مالی دارد، هم موقعیت خوب! ترسیدم. وقتی با استقلال رفتم ترکمنستان دومین مسافرت خارجیام بود و در این کشور هم فقط هتل، ورزشگاه، یک مغازه و فرودگاه را دیدم و اصلاً از هتل بیرون نرفتم.
خاطره خاصی از آن دوران داری؟
یک خاطره مرتبط بگویم (خنده) تیم هیوندای کره جنوبی را بردیم و فینالیست شدیم و باید 2 روز بعد با تیم زنیت روسیه بازی میکردیم. ناصرخان به بچهها خسته نباشید و تبریک گفت و خطاب به همه تیم گفت چند ساعت آزاد هستید، بروید گردش و خرید و شامتان را هم اگر دوست داشتید بیرون بخورید و آخر شب هتل باشید تا خوب استراحت کنید. همه بچهها رفتند ولی من رفتم اتاقم. خلاصه حوصلهام سررفت و گفتم بروم لابی هتل چرخی بزنم. از جلوی رستوران هتل که رد شدم دیدم ناصرخان داخل نشسته و سیگار میکشد؛ سریع چرخیدم که مرا نبیند اما دید و صدا زد علیرضا! از ترس سر جایم خشک شدم و پیش خودم گفتم الان میگوید چرا از اتاقت بیرون آمدی؟ نمیگویی میدزدنت (خنده) واقعاً منتظر این جمله بودم که آمد دستش را به شانهام زد و گفت چرا نمیروی بیرون یک چرخی بزنی روحیهات عوض شود، برو بگرد و خرید کن.
چه جوابی دادی؟
گفتم چشم و رفتم اتاقم! احتمالاً ناصرخان فکر کرد میروم اتاق که لباس عوض کنم و بزنم بیرون ولی رفتم و توی دلم گفتم کجا بروم؟ اصلاً پولم کجا بود که خرید کنم.
مگر پول توجیبی نگرفته بودید؟
بعد از قهرمانی پولی که جایزه مسابقات بود بین بچهها تقسیم شد و اکثر بچهها رفتند تلویزیون و یک سری وسایل خریدند، من هم از یک مغازه، ظروف چینی خریدم تا برای مادرم سوغاتی ببرم چون ظرف چینی دوست داشت، بقیه پولم را هم به عنوان پسانداز نگه داشتم.
بازیهای استقلال را همچنان دنبال میکنی؟
مگر میشود نبینم؟
ارزیابیات از عملکرد این تیم چیست؟
استقلال از نداشتن یک هافبک بازیساز شدیداً رنج میبرد؛ یکی مثل سیروس دینمحمدی نسل ما یا مجتبی جباری این نسل. استقلال وسط زمین یک مغز لازم دارد تا پاس تودر بدهد، به بازی سرعت بدهد و هرگاه لازم بود سرعت بازی را به نفع تیم کم کند. جاسم کرار پلیمیکر نبود که فکر کنیم با رفتنش هافبک بازیساز تیم رفته است، کرار هافبک پا به توپ خوبی بود.
الان در لیگ قاسم حدادیفر ذوبآهن پلیمیکر خوبی است یا حتی مبعلی در نفت تهران. من معتقدم استقلال خیلی مدیون رحمتی است. خودم فوتبالیست بودم و باید بگویم اگر 10 تا مارادونا توی زمین بگذاریم که بدانند پشت سرشان و داخل دروازه تیمشان دروازهبان ضعیفی قرار دارد تب و لرز میکنند و دچار افت روحی و جسمی خواهند شد چون فوتبالیست پیش خودش میگوید اگه الان بخواهم دریبل بزنم یا پاس بدهم و توپم لو برود، حریف توپ را بگیرد گل میکند اما از سوی مقابل فوتبالیست وقتی دلش از دروازه قرص باشد شجاعت پیدا میکند.
پای صحبتهای بازیکنان نسل 70 تیم ملی نشستهام و بارها شنیدهام که میگفتند اگر عابدزاده نبود هیچی نمیشدیم. همین که پشت سرمان را میدیدیم اعتماد به نفس میگرفتیم و به خاطر همین شدیم نسل طلایی! و به همین خاطر است که میگویند دروازهبان نصف تیم است. دروازهبانت خوب باشد و 10 بازیکن معمولی جلویش باشند تیم ناکام نمیماند. زمان بازیگریام در استقلال هم پرویز برومند و هم هادی طباطبایی دروازهبانهای خوبی بودند و الان هم استقلال یک دروازهبان عالی دارد که جلوی گسترش فولاد پنالتی را گرفت و بازی را عوض کرد.
داشتم میگفتم؛ ناصرخان روحت شاد، اگه این رحمتی سال 77 دروازهبان ما بود قهرمان آسیا شده بودیم و شرایط برایمان خیلی بهتر میشد حتی زمان پورحیدری به تیم آنیانگ کره نمیباختیم. جدا از این حرفها چون استقلال را خیلی دوست دارم میخواهم بگویم این تیم در لیگ کنونی میتواند قهرمان شود.
امسال تراکتورسازی و سپاهان اوضاع همیشگی را ندارند. سایپا تیم خوبی است اما شرایطش مثل استقلال و پرسپولیس خاص نیست پس باید از فرصت فعلی بهترین بهره را برد. استقلال باید برای گل زدن 2، 3 طرح جدید به بازیاش اضافه کند تا حریفانش دچار سردرگمی شوند.
15 سال قبل در چنین روزی هرکول جیبی
پنجم اسفند سال 79 استقلال با تکگل علیرضا اکبرپور بعد از 5 سال مقابل رقیب دیرینه خود به پیروزی رسید. استقلال از سال 74 تا پنجم اسفند 79 در حسرت شکست پرسپولیس مانده بود که اکبرپور در اواسط نیمه دوم بعد از عبور از بهروز رهبریفرد و علی انصاریان در مصاف تک به تک با داود فنایی دروازه حریف را گشود و به یکی از بازیکنان محبوب نسل خود تبدیل شد. به او لقب هرکول جیبی استقلال داده بودند.