اشک های رونالدو بازیکن مبارز فوتبال جهان نه تنها هم تیمی هایش را بهم نریخت بلکه آنها را تحریک کرد. برای ادامه مبارزه. برای فتح جام و در نهایت هم این چنین شد. آنها برای خود جنگیدند. برای کشورشان و در نهایت هم برای کریس که همه وجودش تیم ملی پرتغال بود و اشک هایش ناشی از این بود که نکند  مصدومیت وی مسبب از دست دادن جام شود و پرتغالی ها بگریند. او برای این گریست اما گریه او تبدیل به شادی شد.

 

مهمتر از گریه کریس رفتار وی بعد از تعویض بود. دقایقی به رختکن رفت. اما خیلی زود با پای بانداژ شده به نیمکت برگشت. واکنش های او در کنار زمین به گونه ای بود که انگار دارد توی زمین بازی می کند. دل توی دلش نبود. به هم تیمی هایش روحیه می داد. فریاد می کشید که محکم، برنده اید و...

 

 

بازیکن بزرگ وقتی نیست هم هست. کریس تا زمانی که توی زمین بود با همه توان برای فتح دروازه حریف بازی کرد و از دقیقه ای که بیرون آمد شد مشوق هم تیمی هایش برای ادامه راهی که در ذهن داشت، شد.

 

این بازی یک درس بزرگ داشت. برای هم بودن و با هم بودن می تواند نتایجی را رقم بزند که از پیش قابل تصور نیست. بی شک پیش از شروع جام بخت قهرمانی پرتغال به مراتب پا ئین تر از آلمان، اسپانیا، بلژیک و... بود اما در نهایت جام به کریس و هم تیمی هایش رسید. دلیل هم اشک های رونالدو بعد از مصدومیت و شکل بازی پرتغالی ها بعد از تعویض کریس بود.

 

 

قهرمانی پرتغال یک حادثه نبود. یک اتفاق شیرین بود. اینکه یک بازیکن بزرگ حتی در زمان مصدومیت هم می تواند به تیمش کمک کند و مسبب قهرمانی تیمش در یورو شود. پرتغال قهرمان شد چون کریس خودخواه نبود. پرتغال قهرمان شد چون همه مردانش مبارز بودند. پرتغال قهرمان شد چون حتی بعد از آسیب دیدگی ستاره هم دست از تلاش برنداشت.