به گزارش افکارنیوز به نقل از خبرآنلاین، در ابتدا شغلی برای لوسه تعریف شد که باید سوالات ابتدایی کاربران را پاسخ می داد. هرچند این شغل برای روحیه بلندپروازانه اش بیش از حد کوچک بود ولی اعتقاد داشت می تواند در فیس بوک به عنوان شرکتی خلاق آینده ای روشن داشته باشد.



او با هدفی بلند وارد سیستمی شد که هر روز پیشرفت می کرد و این احساس در طول زمان آنقدر شدید شد که او بیش از یک شغل به این جواب‌ها نگاه می کرد. ولی نکته منفی فیس بوک برای لوسه چیزی بود که عنوان کتابش را به آن اختصاص داده است.


در روز تولد مارک زاکربرگ، همه زنان مجموعه باید تی شرت هایی با عکس موسس فیس بوک می پوشیدند. در فیس بوک مردان هر چیزی می توانستند به زنان بگویند. به عبارت دیگر لوسه در کتابش با عنوان «پادشاهان پسر» روابط اجتماعی در این مجموعه همه چیزش به نفع مردان و پسران است و تقریباً زنان کاملا در این موسسه تحقیر می شوند. وی در کتابش حتی از دورانی یاد می کند که به عنوان نویسنده شخصی زاکربرگ در دفترش کار می کرده و به نام وی می نوشته است.


در این کتاب لوسه خاطراتی از مارک زاکربرگ ذکر می کند که کمتر گفته شده است. وی در کتابش داستانهایی از دوره ۵ ساله همکاری با فیس بوک نوشته است که می تواند تمام داستانهای ذکر شده در فیلم شبکه اجتماعی را باطل کند.

نکته هایی از این کتاب درباره دنیای درونی فیس بوک و محیطی که نویسنده از آن به عنوان زاکیسم یاد می کند که تقریباً همگی دال بر این حقیقت دارد که در فیس بوک به متخصصان زن اهمیتی داده نمی شود. لوسه خاطره ای از سال ۲۰۰۷ به نقل از زاکربرگ تعریف می کند که به تمام کارمندان شرکت می گفت در همه جا وقتی از فیس بوک صحبت می کنند به جای یک سایت چت و ملاقات از آن به عنوان شرکتی تکنولوژیک اسم ببرند تا موجب استخدام مهندسان بهتری شود؛ این در حالی بود که اعتقاد داشت مردان بیشتر از زنان در این کار موفق هستند. حتی خودش شریل ساندبرگ را از گوگل در سال ۲۰۰۸ استخدام کرد ولی همه کارمندان باید نسبت به این مدیر برتری نشان می دادند.