فیلمی که به موضوع فتنه و انتخابات توهین کرد

به گزارشافکارنیوز،میهمانان هم همگی از منتقدان سینمایی بودند و البته هر کدام دستی در رسانه داشتند - الا ابراهیم فیاض که استاد دانشگاه بود و داور جشنواره فیلم فجر که البته او هم رسانه ای بود؛ اگر چه سینمایی نویس نباشد - اما تقدیر و مسیر بحثآن قدر پر دامنه شد که به سال ۹۱ و کارنامه ی سینمای این سال محدود نگردید.

میهمانان این نشست غیر از جناب فیاض که پیشتر معرفی شد، به ترتیب الفبا، وحید جلیلی، امیر قادری و حسین معززی نیا بودند.
وضع سینمای ایران و این که چرا این گونه است تا اوایل دهه شصت و حتی در برخی موارد به عصر قیصر و فردین نیز رسید. حرفهایی هم که به میان آمد هم اگر چه در گذشته به صورت جسته و گریخته مطرح شده بود اما در چالش با منتقدانش چکش خورد و تازه رسید به منظره ی سینمای ایران. تا بحثباز باشد برای آینده که امید داریم بشود آن را همچنان ادامه داد.

سوژه هایی که سینمای ایران آنها را ندید، بازار آزاد و سینمای ایران، سینمای رانت یا رانت خواری در سینما، سینمای نفتی و دولتی، دیکتاتوری روشنفکری در سینما، رسانه‌ها، منتقدین و حاشیه های سینما، سینمای جشنواره ای و جایزه های سیاسی و هزار و یک موضوع دیگر چهارچوبی را برای بحثهای آتی درباره سینما باز می‌کند.

این میزگرد در حدود دو ساعت و نیم به طول انجامید و مشرق کوشیده است با کمترین تغییرات و جرح و تعدیل در اختیار خوانندگان قرار دهد. باز هم اشاره می‌کنیم این گفت و گو ی مفصل تنها مقدمه‌ای است بر بحثی مفصل درباره سینما که ان شاء الله در جلسات آینده پی خواهیم گرفت.

نظر به اهمیت این موضوع مهمترین بخش از سخنان و نظرات حسین معززی نیا از منتقدان سینمایی و سردبیر نشریه سینمایی ۲۴ را در ادامه بخوانید.

***به نظر من سینما تمام مشکلاتی که در حوزه های دیگر هست را نشان می‌دهد. ما اگر در سینما قادر به خلق شخصیت نیستیم، خب مگر در تئاتر یا در رمان یا اصلا در تمام حوزه های دیگر فرهنگ هستیم؟ بعد هم اگر خلق و خویی ما را آزار می‌دهد، مثلا مشکلات اقتصادی که در سینما مطرح می‌شود مگر واقعا در اقتصاد وجود ندارد؟

***اگر منطقی نگاه کنیم دیگر نمی شود گفت این سینما در حال پیشرفت است یا در حال پسرفت. این سینما در حال طی کردن مسیر طبیعی خودش است و من چیز عجیبی در آن نمی بینم. البته بی تردید سیاست گذاری های مدیران فرهنگی تاثیراتی بر روی آن دارد و هیچ شکی هم در آن نیست.

***در مجموع معتقدم مشکل از سینما نیست بلکه از سیاستگذاری های غلط ما در همه حوزه ها است. کسانی که غر می زنند سر کیفیت فیلمنامه ها و شخصیت پردازی ها و همه این مسائل باید فنی تر نگاه کنند و بدانند تا وقتی که ما در دیگر حوزه های فرهنگی همین قدر مشکل داریم، یعنی در ادبیات داستانی، در تئاتر و …نباید انتظار داشته باشیم ناگهان چندین درام نویس نابغه ظهور کنند و داستان های خیلی تکان دهنده و قوی بنویسند.

***این را هم اضافه کنم که نوستالژی نسل اول که هر بار در جشنواره غایب باشند همه می گویند وای! چه قدر بد شد. دیگر امسال رونق ندارد جشنواره و اینها هم توهم بزرگی بیش نیست. واقعا بیضایی اگر مانده بود تا فیلم بسازد از " وقتی همه خوابیم " فیلم های بدتری می ساخت. از کیمیایی و مهرجویی هم نمی‌توان انتظار داشت فیلم های تکان دهنده ای بسازند. کاملا نوستالژی بی ربطی است. از اینها هم بگذریم نباید منتظر نسل بعدی هم شد مثلا بهروز افخمی و رخشان بنی اعتماد و ابراهیم حاتمی کیا و امثال اینها بعید است فیلم های مانده در گنجه ای داشته باشند که قرار باشد دردی دوا کنند.

***به نظرم پایان نامه توهین به نظام ایران و توهین به مسأله فتنه و انتخابات و توهین به هر نگاه اصول گرایانه ای در هر حوزه ای است. یعنی آن فیلم اساساً ساخته نشود آن موضوع مقدس تر است و سر جایش می ماند و مجال این باز می شود که چند سال بعد…

***یادم است چهار پنج سال پیش من ابراهیم خلیل الله(ع) را داشتم می دیدم. یک بحثی بین یکی از بچه ها به همین صورت پیش آمد که گفت آقا همین که ما درباره حضرت ابراهیم(ع) فیلم ساخته ایم این گام به جلو است. گفتم آقا کجا گام به جلو است؟ اولاً که ما چرا به این راحتی می گوییم فیلمی در مورد حضرت ابراهیم(ع). وقتی یک فیلمی ابلهانه است، یعنی اصلاً به کل نه ساختار دارد، نه دیدگاه تازه ای دارد، نه اتفاقی به لحاظ سینمایی در روایتش افتاده است و اصلاً هیچ چیزی نیست؛ در واقع ما فیلمی در مورد حضرت ابراهیم(ع) نساخته ایم این در واقع بودجه ای است که تلف شده است درباره یک مشت چیزهای هپروتی که تصورش از وقایع مهمی مثل سعی بین صفا و مروه و در آتش انداخته شدن حضرت و همه این ها این قدر مهمل و کودکانه است که در واقع آدم می نشیند و فقط می خندد.

***یک چیزی هم راجع به فیلم اژانس شیشه ای بگویم. ببینید من آن سال خودم داور انجمن منتقدان بودم و این چیزی را که شما می گویید را من دیدم. ما پنج نفرمان را یادم نیست چه کسانی بودیم ولی یادم است که خانم نوشابه امیری هم عضو بود. ما پس از نمایش فیلم اژانس شیشه ای به این نتیجه رسیدیم که بهترین فیلم را اژانس شیشه ای انتخاب کنیم اما جشنواره که تمام شد خانم امیری آمد و گفت من در این چند روز فکر کردم که این فیلم ضد مردمی است و من حاضر نیستم که امضاء کنم که به این فیلم جایزه بدهیم. بله. اما آیا این اعمال جلوی آژانس شیشه ای را گرفت یا نگرفت.

***برای این که بحثکامل شود این را می گویم؛ خیلی وقت ها بحثها از آن طرف اتفاق می افتد؛ وقتی جشنواره ها را مثال می زنیم، یک خطایی را در تحلیل هایمان داریم که فکر می کنم مسعود فراستی هم به آن خیلی دامن زده است. همیشه این طور نیست که یک سری آدم آن سو نشسته باشند و منتظر باشند یک سری استعداد را جذب کنند؛ روش های فیلم جشنواره ای ساختن را به آنها یاد بدهند و بعد آنها را از سینمای ایران جداکنند. منظور این است که وقتی اینجا صنعت نیست؛ فیلمساز فیلم بسازد برای چه؟ بالاخره یا باید دیده شود یا جایزه بگیرد یا خاصیتی داشته باشد. وقتی اینجا خلا داریم او به جشنواره خارجی به چشم بیزنس نگاه می کند. فیلم اش را می برند به آنجا با فیلم یک سفر می رود، چهار تا جایزه می گیرد، کمک می گیرد، فیلم بعدی اش را بسازد. بنابراین این خلا است که دامن می زدند؛ شکی نیست آنجا هم اتفاقاتی می‌افتد. من این را منکر نمی شوم، اما همه اش را نباید از آن طرف ببینیم و فکر کنیم آن فضای جشنواره ای دارد فیلم ساز ما را نابود می کند. اینجا چون صنعت نیست ما زمینه را خودمان آماده کرده ایم.