به گزارش افکارنیوز به نقل از شرق ،نسرين زن جوان كه با شكايت مادرشوهرش به دادگاه آمده بود، گفت زمان وقوع حادثه تلاش زيادي براي نجات شوهرش كرد اما او جان خود را از دست داده بود.

در ابتدای جلسه محاکمه که در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری‌استان تهران برگزار شد، سیدرضایی نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و گفت: ۲۱ آذر چهار سال قبل پلیس هشتگرد از مرگ مردی مطلع شد که به گفته پزشکان به شدت مسموم شده‌ بود. جسد امیر به دستور بازپرس ویژه قتل برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.

بازپرس پرونده خانواده امیر را مورد بازجویی قرار داد. نسرین - همسر مقتول - به ماموران گفت شوهرش بعد از بازگشت از مشهد بدحال شد و او چندین بار همسرش را به بیمارستان برد و در نهایت هم امیر جان خود را از دست داد. گفته‌های نسرین از سوی مادرشوهرش نقض شد. این زن گفت اطمینان دارد، عروسش پسرش را به قتل رسانده‌ است و پسرش قبلا گفته‌ بود زنش علیه او توطئه کرده‌ است.

نماینده دادستان ادامه داد: «بازپرس در گام بعدی پسرخاله مقتول را که تنها شاهد حادثه بود مورد بازجویی قرار داد و این مرد گفت پسرخاله‌اش قبل از بیهوشی به دکتر گفته ‌بود همسرش قصد کشتن او را دارد.» نماینده دادستان تهران در پایان گفت: با توجه به مدارک موجود در پرونده و شواهد و دلایلی که وجود دارد به عنوان نماینده دادستان درخواست صدور حکم قانونی را دارم. در ادامه دختران مقتول به عنوان ولی‌دم در جایگاه حاضر شدند. آنها گفتند از مادرشان شکایتی ندارند چون اطمینان دارند مادرشان هیچ ‌نقشی در مرگ پدرشان ندارد.

دختر بزرگ مقتول گفت: چندسال بود که پدرم بیمار بود. او به دکتر رفتن و درمان اعتقادی نداشت و می‌گفت دکترها فقط می‌خواهند من را سرکیسه کنند. بیشتر اوقات ضعف داشت و سرش گیج می‌رفت. فشار خونش پایین می‌آمد و گاهی هم دیگر نمی‌توانست روی پایش بایستد. چندبار مادرم مجبورش کرد دکتر برود. پزشکان برایش آزمایش نوشتند اما نرفت و گفت خودش قرص می‌خورد و خوب می‌شود. البته پدرم کشاورز و دامدار بود و بیشتر اوقات وقتی این‌طور می‌شد که سم‌پاشی می‌کرد. شب حادثه هم پدرم از مشهد آمده ‌بود.

وقتی به خانه رسید من مدرسه بودم. بعد از بازگشت به خانه مادرم گفت پدرت مریض است. او آنقدر حالش بد بود که حتی نمی‌توانست پیش میهمانانش بنشیند و در اتاق خوابیده‌ بود. مادرم دوبار او را همراه پسرخاله پدرم به دکتر برد. دختر مقتول در مورد اینکه آیا دیده است مادرش در غذای پدرش دارو بریزد، گفت: پدرم عادت نداشت از دست کسی چیزی بگیرد و همیشه خودش برای خودش چای و غذا می‌کشید حتی برای ما هم می‌کشید.

من هیچ وقت ندیدم مادرم دارویی در غذای پدرم بریزد. این دختر در ادامه گفت: بیماری پدرم از سال ۸۴ شروع شد. او هر چند وقت یک‌بار در بیمارستان بستری می‌شد. البته چندساعتی او را نگه می‌داشتند و بعد مرخص می‌شد و دیگر پیگیری نمی‌کرد. در ادامه وکیل مادر مقتول در جایگاه حاضر شد. او گفت: موکل من درخواست قصاص دارد و بر شکایت خود باقی است. موکل من در شکایت خود آورده ‌است یک‌سال قبل از مرگ مقتول، متهم با فردی رابطه نامشروع داشت و پرونده‌ای هم در این خصوص تشکیل شد اما مقتول به دلیل حفظ آبرویش گذشت کرد.

همچنین مقتول به خانواده‌اش گفته ‌بود همسرش او را مسموم می‌کند و دارو در غذایش می‌ریزد اما این داروها تاثیری ندارد. موکل من معتقد است عروسش طی چندین سال پسرش را مسموم کرده و در نهایت هم او را کشته ‌است. متهم شیشه مصرف و زنان جوان را هم به کارهای خلاف شرع وادار می‌کرد. در این هنگام قاضی عزیزمحمدی - رییس دادگاه - از وکیل مادر مقتول پرسید آیا شما مدرکی هم برای اثبات ادعایتان دارید که او جواب داد ما هیچ مدرکی نداریم و اینها ادعاهای موکل من است.

در ادامه پسرخاله مقتول در جایگاه حاضر شد تا به عنوان شاهد آنچه را که دیده بود توضیح دهد. او گفت: من در جریان درگیری پسرخاله‌ام با همسرش نبودم. شب حادثه نسرین با من تماس گرفت و گفت شوهرش بدحال است و از من کمک خواست. من با پسرم رفتم و پسرخاله‌ام را به بیمارستان بردیم. وقتی دکتر او را معاینه کرد، گفت او مواد مصرف کرده ‌است. من گفتم امیر حتی سیگار هم نمی‌کشد اما دکتر قبول نکرد و خیلی سریع معده پسرخاله‌ام را شست‌وشو داد.

وقتی محتویات معده داشت خارج می‌شد پزشک ذراتی را نشان داد و گفت اینها مواد است. وقتی حال پسرخاله‌ام بهتر شد به خانه برگشتیم اما او دوباره بدحال شد. این شاهد ادامه داد: نسرین آمپولی به امیر تزریق کرد و بعد هم حالش بدتر شد و ما دوباره او را به بیمارستان بردیم و دیگر به‌هوش نیامد. در ادامه متهم به دفاع از خودش پرداخت. او گفت: اتهام قتل را قبول ندارم. من هیچ سابقه‌ای ندارم و همیشه به فکر زندگی‌ام بودم. با شوهرم کشاورزی و دامداری کردم تا بتوانیم زندگی‌مان را تامین کنیم. هیچ‌وقت هم ندیدم او مواد بکشد و هربار که حالش بد می‌شد من فکر می‌کردم چون سم‌پاشی می‌کند مریض می‌شود.

من هیچ انگیزه‌ای هم برای قتل امیر نداشتم و مرگش ضربه‌ای سخت به من زد. او ادامه داد: آن روز دکتر برای امیر نسخه نوشت تا من داروهایش را بگیرم. وقتی شوهرم را به خانه بردیم و دوباره حالش بد شد من با دکترش تماس گرفتم و او گفت ضعیف شده، به او آمپول ب‌ کمپلکس و ب‌ ۱۲ تزریق کن اگر هم نمی‌توانی او را بیاور. من چون بهداشتیار بودم خودم آمپول را تزریق کردم اما شوهرم بهتر نشد و وقتی دوباره به بیمارستان رفتیم، گفتند امیر به کما رفته ‌است.

متهم گفت: شوهرم جلو ما مواد نمی‌کشید و من بعد از مرگش بود که در مورد اعتیادش اطلاعاتی به دست آوردم. او خانه‌ای در کنار دامداری‌اش داشت و بیشتر اوقات آنجا بود و کار می‌کرد و کمتر پیش ما در هشتگرد می‌آمد. بنا بر این گزارش بعد از پایان دفاعیات متهم هیات قضا برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.