ترم اول دانشگاه بودم که با وحيد آشنا شدم که کاش حد ارتباطم را با نامحرم رعايت مي کردم .
او پسر خوش برخورد و با کلاسی بود و در لابه لای حرف هایش ابراز عشق و علاقه می کرد.
این پسر جوان انتظار داشت که مدتی به طور مخفیانه با هم رابطه داشته باشیم ولی این پیشنهاد را نپذیرفتم و موضوع را به پدر و مادرم اطلاع دادم.
من از پسر مورد علاقه ام نیز خواستم در این باره با خانواده اش صحبت کند.
«الهام» که برای مشاوره به دایره اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد مراجعه کرده بود افزود: وحید یک روز همراه دایی و زن دایی اش به خانه ما آمد و آن ها ادعا می کردند که پدر و مادرش افراد بسیار تعصبی هستند و احساسات فرزندشان را درک نمی کنند.
دایی وحید به پدرم تعهد داد که در صورت آشنایی بیشتر و توافق برای ازدواج، خودش پیش قدم خواهد شد و حتی از نظر اقتصادی نیز خواهرزاده اش را پشتیبانی خواهد کرد.
پدر و مادرم که این نوع خواستگاری را نوعی توهین تلقی می کردند عصبانی شدند و اظهار داشتند خواستگار دخترمان باید با پدر و مادرش به خانه ما بیاید و قرار نیست قبل از عقد و نامزدی رسمی رفت و آمدی وجود داشته باشد.
با این شرط والدینم، وحید قول داد که به زودی همراه پدر و مادرش به خواستگاری ام خواهد آمد. پسر مورد علاقه ام روز بعد از مراسم خواستگاری، در دانشگاه مرا دید و گفت حاضر است جانش را برایم فدا کند و بدون من می میرد.
با شنیدن این جملات احساسی، هیجانی شدم و دلم برای او خیلی سوخت.
متاسفانه ارتباط خودم را بدون اطلاع خانواده ام با پسری که ادعاهای زیادی داشت ادامه دادم و وحید همیشه می گفت پدر و مادرت احساسات تو را درک نمی کنند و اگر حرف دایی ام را جدی می گرفتند الان ما به طور رسمی زن و شوهر بودیم.

من تحت تاثیر این حرف ها نسبت به والدینم بدبین شدم و کم کم از آن ها فاصله گرفتم اما افسوس که نمی دانستم فاصله گرفتن از پدر و مادری که خوشبختی ام را می خواستند باعثمی شود تا به دام هوس های شیطانی وحید بیفتم و … پسر مورد علاقه ام با حیله و نیرنگ فریبم داد و مدتی از این ماجرا گذشت.
منتظر بودم تا او همراه خانواده اش به خواستگاری ام بیاید ولی هر روز بهانه ای جور می کرد و می گفت خانواده اش با این ازدواج موافق نیستند. وحید پس از چند روز غیبت، وقتی به دانشگاه برگشت شیرینی عروسی با دختر عمویش را پخش کرد.

من در این بازی شوم قربانی احساسات خودم شدم و تاسف آورتر این که وحید هنوز هم دست بردار نیست و می گوید باید به رابطه مخفیانه مان ادامه بدهیم در غیر این صورت مدارک و عکس هایی در اختیار دارد که می تواند آبرو و حیثیتم را به باد بدهد.

منبع: روزنامه خراسان