رضاخان
  • تعداد زیادی سگ ولگرد اطراف کاخ‌های سلطنتی رضاخان عوعو می‌کردند و شاه که در کاخ مرمر اقامت داشت از این بابت بسیار خشمگین و ناراضی بود. دستور داد که شهرداری ماجرا را خاتمه دهد اما این آغاز ماجرای تاریخی بود.

  • در تابستان ۱۳۱۴، فشار حکومت پهلوی روی مردم به شدت افزایش یافته بود و آن‌ها مجبور بودند نوع لباس پوشیدن خود را هم تغییر دهند. آیت‌الله العظمی سیدحسین طباطبایی قمی این زورگویی‌ها را تحمل نکرد و برای مذاکره با رضاخان راهی تهران شد.

  • نوه پسری شهید مدرس گفت: یک روز رضاخان در مجلس آقا را می‌بیند و با شوخی دست به جیب آقا می‌زند و می‌گوید، « جیب شما خیلی بزرگ است.» آقا می‌گویند، «بله. جیب من خیلی بزرگ است، اما ته دارد. این جیب شماست که ته ندارد.»؛ یعنی هر چه در آن بریزند، پُر نمی‌شود.

  • آیین و سنت در این سرزمین حرمت داشت. فی المثل هرگز این گونه نبود که کسی بتواند به یک بانو توهین کند. در جامعه آن روزگار، کشیدن چادر از سر زنان برابر با تجاوز بود. اگر نیت آن ها خیر بود و یا تجددخواهانه و دشمنی با تشیع وایرانی باورمند بدان نداشتند، چرا در همان آئین نامه منع حجاب ،برداشتن چادر را فقط برای یک قشر ممنوع کردند؟

  • مرحوم آیت الله بروجردی به من فرمودند در نهایت سیدی شما را یاری خواهد کرد من ابتدا فکر کردم منظورشان امام جمعه سابق تهران است. پس از ملاحظه منزل و دم و دستگاه درباری و بریز و بپاش ایشان متوجه شدم او نیست و با تلفن پریروز دستگیرم شد آن سید یاری کننده زعیم و مرجع عالیقدر شیعیان فعلی می‌باشد.