راه حل عالی برای پیدا کردن رگ خواب همسر

«خانم، فلاسک من را آماده کردی؟» این جمله مردی است که خسته و کوفته از سر کار می‌آید و قصد رفتن به باشگاه ورزشی را دارد. هفته‌ای سه روز این جمله را می‌شنوم. البته قبلش هم در تماس تلفنی هر بار این مورد را یادآوری می‌کند. ذوقی عجیب و غریب در این مرد است، برای ورزش تنیس روی میز. بهار و تابستان محتوای فلاسک شربت سکنجبین یا آبلیمو است و پاییز و زمستان قهوه و شکلات داغ. اوایل برایم سخت بود. دوست داشتم همسرم بعدازظهرها خانه باشد. کمی هم غر می‌زدم. شاکی می‌شدم. اما کم‌کم با خودم کنار آمدم؛ خوب فکر کردم. دریافتم که دو «من» درونم دارم که یکی به همسرم حق می‌دهد و دیگری شاکی می‌شود. «من» منطقی می‌گوید او هم حق دارد، ساعاتی برای خودش باشد. و «من» خودخواه معترض است که همسرم باید بعد از کار بیرون تمام ساعاتش را در خانه به سر ببرد. برزخی بود این دوران و «من» بین این دو منِ خودخواه و منطقی‌گیر کرده بودم. البته هنوز هم گاهی منِ خودخواه بیدار می‌شود و برای خودش سخنرانی می‌کند و به جان من می‌افتد. اما با کمی صبر و حوصله و بی‌خیالی با او هم کنار می‌آیم. آن منِ خودخواه هم حق زندگی دارد، فقط باید کمی اهلی شود.

اهلی کردن منِ خودخواه

همه انسان‌ها چه زن و چه مرد یک من خودخواه درونشان دارند. مثلا برخی از مردها دوست ندارند همسرانشان فعالیت خارج از منزل داشته باشند. یا زنانی هم هستند که مرد را تمام و کمال برای خودشان می‌خواهند. برخی ریشه این منِ خودخواه را در عشق و محبت می‌دادند و معتقدند ناشی از عشق زیاد است! یعنی اگر مردی همسرش را خیلی دوست دارد باید حق زندگی و شادی و نشاط را از او بگیرد؟ این چه منِ خودخواهی است که همه‌‌ٔ وجود یک آدم را برای خودش می‌خواهد و ادعای عاشق بودن هم دارد! پس یعنی هر چقدر این عشق بیشتر باشد، از آن طرف در بند کردن و جلوی شادی را گرفتن هم بیشتر می‌شود؟ اتفاقا عاشق واقعی کسی است که معشوق را نه تنها از موهبت‌های خوب و خداپسندانه منع نکند، بلکه او را در رسیدن به خواسته‌ها و آرزوهایش همراهی کند.

گاهی این منِ خودخواه پا را فراتر از گلیم خودش دراز می‌کند و همسر را حتی از خانواده و فامیل هم دور می‌کند. مثلا هستند مردان و زنانی که تمام موجودیت همسر را فقط و فقط برای خودشان می‌خواهند و دوست ندارند، این وجود به خانواده و پدر و مادر و خواهر و برادر کمترین تعلقی داشته باشد. در صورتی که خانواده و فامیل و آشنایان و در کل جامعه نیاز به مرد و زن دارد و نباید دیگران را از وجود همسرانمان منع کنیم. مادر، پدر، خواهر و برادر هم از وجود همسرانمان (چه زن و چه شوهر) سهم دارند. این حق مسلم و طبیعی آنهاست که از وجودشان بهره دیداری و حضوری ببرند. باید این واقعیت را قبول کنیم که همسران ما قبل از اینکه همه‌‌ٔ وجود ما شوند، پاره تن و جگرگوشه خانواده خود بوده‌اند و به آنها هم تعلق خاطر دارند.

همه زنان و مردان در طول زندگی زناشویی این چالش‌ها را تجربه می‌کنند. مثلا در مورد خانم‌ها، یکی چالشش تحصیلات است، دیگری رانندگی و یکی هم شغل و فعالیت خارج از منزل. در مورد مردان هم این چالش‌ها وجود دارد، اما به علت برتری ذاتی و پیش فرض جنس اول و قدرت مردانه‌شان نوع و شدتش نوسان دارد.

من هم مثل خیلی از زن‌های دیگر، مدتی با خودم این درگیری‌ها را داشتم. یک کلنجار درونی عظیم که مثل خوره افتاده بود به جان روح و جسمم. با خودم فکر کردم؛ تمام امتیازها و یا محدودیت‌هایی که زندگی زناشویی برای من ایجاد کرده بود را روی میز تفکر و محاسبه آوردم. وقتی همسرم با فعالیت خارج از منزل من موافق است، مرا به رانندگی و ورزش و استخر رفتن تشویق می‌کند و هزینه‌هایش را هم تامین می‌کند، چرا من نسبت به او سختگیری می‌کنم؟ چرا من دوست دارم خودم آزاد باشم و تفریح معقول و منطقی داشته باشم، اما همه‌‌ٔ وجود او را فقط برای خودم می‌خواهم؟ از قدیم گفته‌اند: «هر چه برای خود می‌پسندی، برای دیگران هم بپسند.» من باید یک سرگرمی جدی برای خودم درست می‌کردم. باید در مدت زمانی که همسرم به باشگاه ورزشی می‌رفت، خودم را سرگرم می‌کردم تا مدت زمانی که او صرف سلامتی جسم و جانش می‌کند و از زندگی لذت می‌برد، من هم مشغول باشم و متوجه گذشت زمان نباشم. در این صورت وقتی او بانشاط و شادی پس از ورزش به خانه باز می‌گردد؛ من هم مثل او بانشاط خواهم بود و می‌توانم استقبال گرمی از او داشته باشم.

حالا بعد از چند سال همسرم به صورت حرفه‌ای ورزش می‌کند و من هم به صورت حرفه‌ای مشتری کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌ها و پیاده‌روی‌های عصرگاهی هستم. همسرم روز باشگاه قبل از اینکه به خانه بیاید تماس می‌گیرد تا هم از محتوای فلاکسش مطمئن شود و هم اگر خریدی دارم انجام دهد. از زمانی که نسبت به ورزش او انعطاف به خرج می‌دهم، شاهد نتایج مثبتی بوده‌ام. می‌بینم که همسرم امتیازات بیشتری برای من قائل می‌شود. گاهی سر راه باشگاه، مرا به کتابفروشی می‌رساند و هر بار از کتاب‌هایی که می‌خرم و می‌خوانم پرس و جو می‌کند و دوست دارد از محتوای کتاب‌ها برایش تعریف کنم. من یک حق طبیعی به او دادم، اما در عوض امتیازات زیادی کسب کردم. حالا دیگر روزهای زوج با یک لیوان آب پرتقال تازه و یک شام خوشمزه و مقوی در انتظار همسری هستم که خسته اما بانشاط از باشگاه به منزل می‌آید. در یک توافق نانوشته روزهای فرد و تعطیل همه در خدمت خانواده هستیم. دوست دارم دخترم هم از من یاد بگیرد. مطمئن هستم وقتی رفتار منعطف و معتدل مرا ببیند او هم برای دیگران حق زندگی و رشد و تعالی قائل خواهد شد. مدتی است آرامشی که خدا وعده کرده است، زیر زبانم مزه کرده است.

از نشانه‌های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند.(روم/۲۱)