شاه‌کلید همه رذائل از زبان امام حسن عسکری(ع)

در عصر حکومت و خلافت متوکل، سفاک ترین خلفای بنی العباس ، ابومحمد حسن بن علی، امام یازدهم از ائمه اثنی عشر (ع) و سیزدهمین معصوم از چهارده معصوم (ع)، در شهر تاریخی و پایگاه نشر اسلام مدینه در خانه ی امام هادی(ع) دهمین پیشوای جهان اسلام و از یک مادر دانشمند و پرفضیلت دیده به جهان گشود. مادرش بانویی صالحه و عارفه به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود که بانوان مدینه از محضر پر فیض او بهره های علمی می بردند .

نامی که برای این مولود انتخاب گردید همتای نام جد بزرگوارش امام حسن مجتبی(ع) بود که تجدید کننده خاطرات نخستین ثمره ی باغ پر بار رسالت است .

روز میلاد مبارک او به اتفاق اغلب سیره نویسان اسلامی در روز هشتم ربیع الثانی به سال 232 هجری بود. مدت کوتاه حیات امام به سه دوره تقسیم می گردد: تا چهار سال و چند ماهگی امام (و به قولی تا 13 سالگی) از عمر شریفش در مدینه به سر برده، تا 23 سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می زیسته (او پدر بزرگوارش امام هادی (ع) در محله عسکر، قرارگاه سپاه در شهر سامرا به جبر حکومت وقت ساکن شده و از این جهت به عسکری لقب یافتند) و تا 29 سالگی یعنی شش سال و اندی پس از شهادت امام دهم (ع) در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی بر ستون را بر عهده داشته است.

اخلاق ارزشمند

احمد بن عبیدالله بن خاقان، درباره امام حسن عسکری علیه السلام گفته است: در سر من راى، هیچ یک از علویان را ندیدم و نشناختم که به مانند حسن بن على بن محمد بن رضا علیه السلام باشد و در آرامش و وقار و پارسایى و نجابت و بزرگوارى در نزد خاندانش و سلطان و تمام بنى هاشم نام کسى را بهتر از او نشنیدم. آنان وى را بر سالخوردگان خود مقدم مى داشتند و نیز همواره بر امیران و وزیران و نویسندگان مردم عامى و معمولى مقدم داشته مى شد. از هیچیک از بنى هاشم و نیز امیران و نویسندگان و قاضیان و فقیهان و سایر مردمان درباره وى نپرسیدم جز آن که پى بردم آن حضرت در نزد مردم در غایت تجلیل و تعظیم و در جایگاهى والا قرار دارد و همه درباره او به نیکى یاد مى کنند و او را بر اهل بیت علیهم السلام و مشایخش مقدم مى دارند. هیچ کس از دوستان و دشمنان آن حضرت را ندیدم جز آن که به نیکویى درباره آن حضرت سخن مى گفتند و او را مى ستودند. همچنین پدر احمد بن عبیدالله در این باره گوید: اگر خلافت از خاندان بنى عباس بیرون شود هیچ کس از بنى هاشم را سزاوار خلافت نیست مگر حسن عسکرى علیه السلام زیرا او با فضل و دانش و پارسایى و خویشتندارى و زهد و عبادت و اخلاق پسندیده و نیکویی هایش استحقاق تصدى مقام خلافت را داراست.

بخشش

على بن ابراهیم بن موسى بن جعفر به پسرش محمد گفت: با ما همراه شو تا به سوى این مرد یعنى ابو محمد (ع) روانه شویم.

که از بخشندگى و سخاوت آن حضرت بسیار یاد مى ‌شود. امام عسکرى (ع) هم به آن دو هشتصد درهم بخشید. شیخ طوسى در الغیبة به سند خود از ابو هاشم جعفرى در ضمن حدیثى نقل کرده است که گفت: تنگدست شده بودم و مى‌ خواستم چند دینار از ابو محمد (ع) طلب کنم اما شرم داشتم. چون به خانه ‌ام رسیدم صد دینار برایم فرستاده شد و این پیغام نیز همراه آن نوشته شده بود که اگر حاجتى داشتى شرم مکن و بیم نداشته باش و طلب کن که آنچه دوست دارى خواهى دید ان شاء الله.

صداقت کلام و صفای باطن

امام حسن عسکری علیه السلام با وجود پربرکتش، زندگی را با تمام زیبایی‌ها معنا می‌کرد. صفای باطنش، صداقت کلامش و دستان پر محبتش، به قلبها گرمی می‌بخشید و نیروی پایداری و مقاومت می‌داد. آن روزها، با وجود امام عسکری علیه السلام، زندگی معنای دیگری داشت. توفان حوادث در برابر اراده استوارش، به نسیمی زندگی بخش بدل می‌شد و انبوه مشکلات با کلام آرام و اطمینان بخش او به کنار می‌رفت. آرامش و استواری او قلبها را آرام می‌کرد و بر زخم های دیرینه شیعیان مرهم می‌نهاد. چون صخره ای نفوذناپذیر، از دسترس فرومایگان به دور بود و به بلندای عزت و مردانگی اش خس وخار را راهی نبود.

معلمی فاضل

امامان پاک، هم چون پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم پیوسته در تعلیم و تربیت مردم می‌کوشیدند. آنان، در تمامی اوقات به راهنمایی و تربیت مردم پایبند بودند. رفتار و گفتار و معاشرت و حتی هرگوشه از زندگی روزمره آنان، آموزشگر کسانی بود که با آنان تماس داشتند. هرکس در هر وقت با آنان می‌نشست برایش ممکن بود که از اخلاق و دانش آنان بهره مند شود و اگر سؤالی داشت، می‌توانست مطرح کند و پاسخ آن را بشنود. امام حسن عسکری علیه السلام یکی از این مربیّان الهی بود که همواره با رفتار و گفتار خویش نکته های پندآموز و نغز به پیروان راستین خویش، و حتی دشمنان اهل بیت علیهم السلام، می‌آموخت. آری، شخصیت آن حضرت چنان بود که دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار می‌داد و تحوّل عمیق در افکار و اعمال مردم پدید می‌آورد.

گشاده رویی

گشاده رویی و داشتن چهره شاد و خرم سبب گسترش شادی و نشاط و افزایش کارایی در جامعه می‌شود. همان طور که دل مردگی، بی نشاطی و داشتن چهره عبوس، غمگین و اخم آلود موجب گسترش افسردگی و کاهش کارایی و ثمربخشی افراد می‌شود. جامعه زنده و پویا، جامعه ای است که در آن نشاط، لبخند، شوخ طبعی و شادابی حاکم است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم همواره چهره گشاده داشت و با افراد با خوش رویی برخورد می‌کرد و از این طریق موجب جذب افراد به دین مبین اسلام می‌گردید. پیشوایان دینی، ما هریک، از این فضایل بهره مند بودند که از جمله آنان می‌توان به خورشید یازدهم، امام حسن عسکری علیه السلام، اشاره نمود. بزرگ مردی که در گشاده رویی و انبساط خاطر سرآمد زمان خویش بود، به گونه‌ای که افراد پروانه وار دور شمع وجودش می‌چرخیدند واز زلال اندیشه و اخلاق کریمانه اش بهره‌ها می‌جستند.

تعبد و زهد

عبادت و رازونیاز با خدا، بدون شک دیواره درون را در برابر تهدید حوادث، مستحکم می‌کند و اراده را پولادین و تصمیم را استوار می‌سازد. زهد و پارسایی، روح را طراوت و تازگی می‌بخشد، روان را صیقل می‌دهد و انسان را از تسلیم، تردید، ترس، تزلزل، شکست و انزوا می‌رهاند. امام حسن عسکری علیه السلام افراد پارسا، عابد و زاهد را این گونه معرفی و توصیف می‌نمایند: «پارساترین مردم کسی است که به هنگام شبهه توقف کند؛ عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد؛ زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک نماید؛ و کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد.

شاه کلید رذایل از دید امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسکری علیه السلام شاه کلید همه بداخلاقی ها را دروغگویی معرفی، می‌فرمایند:

تمام رذایل و ناپاکی ها در خانه ای جمع شده اند و کلید آن خانه دروغگویی است. (بحار ج 78 ص377)

و به راستی که چنین است زیرا با هر دروغ انسان دروغگو مجبور است دروغ دیگری را بگوید تا دروغ قبلی را پوشش دهد، ریاکاری انسان‌های ریاکار بر پایه دروغ بنا شده است، دزدی و رشوه خواری و رباخواری همه و همه با دروغ آغاز می شود و با دروغ ادامه می یابد.