«انقلاب جنسی»، از تحلیل‌های آبکی تا اشاعه فحشا

مستند «انقلاب جنسی» که اخیراً به کارگردانی حسین شمقدری و توسط موسسه آرمان مدیا تولید شده، به یکی از موضوعات مهم و حساس جامعه یعنی مسئله جنسی و واکاوی آن پرداخته و راه‌حل را ترویج ازدواج موقت دانسته است.

محمدجواد ولی­‌زاده؛ کارشناس مسائل فرهنگی این دیدگاه را بررسی و نقد کرده است که مشروح آن در پی می‌آید:

مقدمه

مستند «انقلاب جنسی» به یکی از موضوعات مهم و حساس جامعه یعنی مسئله جنسی و واکاوی آن پرداخته است. در این مستند با مقایسه جامعه ایرانی و جامعه غربی و روندی که این دو جامعه در مسیر نحوه پاسخ­‌دهی به نیازهای جنسی داشته‌­اند، مسیر مشابهی برای جامعه ایرانی پیش‌­بینی شده است البته در صورتی که تا کار از کار نگذشته اقدام مناسبی صورت نگیرد که آن اقدام از منظر مستند چیزی نیست جز شکستن قبح اجتماعی ازدواج موقت و رواج آن از طریق بسط بسترهای مورد نیاز.

در این تحلیل در نظر است به ابعاد گوناگون مستند پرداخته شود و ضمن نقد و بررسی ساختاری و محتوایی آن، با مستمسک قرار دادن آن، غوری تازه در گزاره­ها و دکترین اسلام در موضوع مسائل جنسی صورت گیرد.

ادعای مستند

در این فیلم یک استدلال طی ۸ محور و چند ادعای حاشیه‌ای، ارائه شده که کلیت ادعای آن و به شکل توالی منطقی بشرح ذیل است:

1. نیاز جنسی یک نیاز غیر قابل کتمان برای افراد جامعه است.

2. اجبار به حجاب یا منع از پاسخ بدین نیاز، مشکل را حل نخواهد کرد و بلکه باید پاسخ مناسب بدان داده شود.

3. این نیاز در غرب و توسط کلیسا نادیده انگاشته شد (با منع ازدواج افراد) و لذا جواب نداد و نهایتا منجر به آتش کشیدن کلیسا نیز شد، اگر ما نیز راه کلیسا را پیش بگیریم باید منتظر چنین نتایجی باشیم.

4. این نیاز در غرب به صورت معقولی دیده شده و پذیرفته شده است و پاسخ مناسب نیز داده می‌شود لذا:

•    با روابط آزاد در غرب، افراد به خواسته خود میرسند و دیگر حریص بر آنچه از آن منع شده‌اند نیستند و عقده در دلشان نمی‌ماند. این در حالی است که مطابق اسلامِ تعریفی ما افراد حتی حق دست زدن به همدیگر را نیز ندارند با اینکه از 15 سالگی و کمتر، این نیاز شکل گرفته ولی حسب آمارهای مربوط به سن ازدواج، جوانان ما در سن حدود 30 سالگی موفق به تشکیل خانواده و ازدواج دائمی می‌شوند لذا 15 سال فاصله بین نیاز و برآورده شدن آن است که جامعه ما فکری برای آن نکرده است. اما در غرب چنین نیست و بخش موفق غرب در سبک جنسی، آنجاست که در غرب با نگاه معقولی که پیش گرفته شده، جوانان هروقت نیاز جنسی دارند خیلی راحت می‌توانند رفع نیاز کنند و برای این هدف بسترسازی محیطی نیز شده است؛ مانند وجود کتب آموزشی روابط جنسی در مدارس، دسترسی به وسایل پیشگیری از بارداری در خیابان‌ها و یا مدارس شبانه‌روزی مختلط و حمایت قانونی از خانه‌های روسپی‌گری و تجمعات جنسی!

•    این آزادی‌های اجتماعی در غرب سبب شده تا افراد نسبت به شریک جنسی خود، متعهد نیز باشند و در روابط جنسی به حد خود راضی و قانع باشند یعنی هر نفر یک دوست دختر یا پسر دارد بر خلاف ایران که همزمان شخص با چندین نفر رابطه دارد. همچنانکه سبب شده تا زنان به آرایش-های عجیب و غریب نیز رو نیاورند و با ظاهر ساده و طبیعی در جامعه حاضر شوند.

•    این روش غرب در نگاه معقول به نیازهای جنسی و فراهم ساختن بسترهای ارضای آن، در واقع همانی است که اسلام می‌گوید لذا جامعه بی‌دین غربی حکم اسلام را در این رابطه اجرا می‌کند ولی ما که مسلمانیم با بستن راه‌ها و فراهم نساختن زمینه‌های اجتماعی، عملا به حکم اسلام پشت کرده‌ایم.

5. آزادی در غرب لایه‌های پنهانی هم دارد و همین آزادی منجر به فسادهایی شده است و چنان نیست که همه چیز همانی باشد که در محور قبلی گفته شد، رواج همجنس‌بازی و بی‌رغبتی به جنس مخالف از پیامدهای شوم آزادی جنسی در غرب است. نیز میل جنسی نداشتن همسران به همدیگر و روی آوردن به روابط فراشرعی از آثار آن است.

6. این فروریختن اخلاق جنسی در غرب، انحراف جنسی و بی‌بندوباری در روابط جنسی که در محور قبلی گفته شد نتیجه سیاست‌های اتخاذ شده توسط کلیسا در مواجهه نادرست با نیاز جنسی افراد جامعه و پاسخ مناسب ندادن وی بدانها است لذا اگر «جامعه ما» نیز به مانند «کلیسا» راه نادیده‌ گرفتن نیازهای جنسی و پاسخ مناسب ندادن بدان را پیش بگیرد باید منتظر این حال و روز غرب در روابط جنسی کثیف و ناسالم در آینده جامعه‌مان باشیم.

7. می‌توان این نیاز را دید و پاسخ مناسب داد؛ که آن از مسیر «ازدواج موقت» می‌گذرد. درواقع اسلام می‌گوید این غریزه باید ارضا شود ولو از طریق ازدواج موقت؛ البته بنا بر تفسیری آنچه الان در غرب و همباشی‌های آن اتفاق می‌افتد بیشتر همانی است که اسلام می‌گوید (زیرا همباشی‌هایشان آشکار و علنی است و ملاک تمایز زنا از نکاح در آشکارا و مخفی بودن آنهاست) ولی بر عکس در ایران، حرف از اسلام هست ولی عمل بدان نیست.

8. وجود مکان‌هایی مثل دیسکو و کاباره برای تخلیه جنسی در این مکان‌ها و عدم نشر آن در کف خیابان نیز ایده و راهکار اجرایی دیگری است که در این فیلم بدون آنکه رد یا نقض شود نمایش داده می‌شود.

نقد و بررسی مستند

الف) نقد و بررسی محورهای استدلال

نقد محور 1 و 2 استدلال (لزوم پاسخ به نیاز جنسی جامعه).

هرچند طبق نظریه جنسی اسلام غریزه جنسی باید ارضا شود و نه سرکوب، لیکن این بدان معنا نیست که همه نیازهای جنسی نیازهای واقعی و لازم‌الجواب هستند بلکه بخشی از نیازهای جنسی نیازهای کاذب‌اند که تحت تاثیر نگاه به تصاویر پورنو از طریق ماهواره و فضای مجازی و نیز از طریق نگاه به پوشش‌های ناسالم و بدحجاب در جامعه یا خواندن داستان‌های پورنو و شنیدن آوازهای رپ و مانند آن بوجود می‌آید لذا در این گزاره بایستی بجای جواب دادن به این نوع نیازهای کاذب که نه امکان دارد و نه حد و انتها دارند، بدنبال از بین بردن زمینه‌های شکل‌گیری چنین نیازهایی بود و گرنه چطور ممکن است نیاز جنسی زن شوهردار را پاسخ داد و یا نیازهای تمام‌نشدنی افراد و خصوصا افراد همسردار و خانواده‌دار را که ارضای سالم جنسی برایشان فراهم است ولی باز تحت شرایط جامعه فعلی احساس نیاز جنسی می‌کنند، پاسخ مثبت داد.

نکته بعدی آن است که راهکار اسلام در مورد غریزه جنسی و نیازهای واقعی نیز، تلفیقی از کنترل و خویشتنداری و تقوا در کنار ارضاء آن است؛ بدین معنی که اسلام همواره در مواجهه با مسائل جنسی، بدلیل سیری‌ناپذیری نفس آدمی اعم از افراد مجرد یا متاهل، یک وجه توصیه‌هایش را متوجه کنترل این غریزه و نیاز از طریق کنترل نگاه از سوی مردان و پوشش و آرایش از سوی زنان می‌داند. زیرا غریزه جنسی حتی اگر امکان ارضاء آن هم از طریق تشکیل خانواده فراهم بشود باز پایان‌ناپذیر است؛ حال اگر صرفاً یک وجه از دکترین اسلام در مسائل جنسی را مورد امعان نظر قرار دهیم و با غفلت از وجه دوم و مکمل اولی، وجهه همتمان را فراهم کردن بسترهای ارضاء غریزه جنسی ولو در غیر از کف خیابان نماییم این خود، سرآغازی خواهد بود برای عطش جنسی بیشتر و به قول مستند، عقده‌های جنسی بیشتر، خصوصا که بخشی از خواسته-های پایان‌ناپذیر جنسی، به دلایل مختلفی که بعضی از آن ذکر شد ممکن الوصول و قابل تامین نیست، مانند خواسته جنسی زنان متأهل خارج از محدوده خانواده.

نکته مهم دیگری که در این رابطه قابل ذکر است بحث دکترین اسلام در نگاه به مقوله جنسی از حیث هدف یا وسیله بودن آن است؛ از منظر اسلام، انسان متفاوت از حیوان است و غریزه جنسی و ارضای آن هدف و غایت زندگی نیست بلکه تمام مقوله مسائل جنسی، بکلّه وسیله‌ای است برای هدف متعالی دیگری یعنی تداوم نسل بشری تا از قِبَل آن نعمت والای حیات و نظام آزمایش و نهایتا امکان نیل به رضا و خشنودی و نعمات الهی در بهشت برین فارغ از یک نسل، نصیب همه نسل‌های بشری گردد، و البته از همین رهگذر، فواید و منافع سرشاری عائد خود افراد نیز می‌شود منافعی مانند فرزنددار شدن به عنوان یک موهبت الهی که آرامش دهنده به پدر و مادر و همدم و همراه آنها خصوصا در زمان پیری و ناتوانی و بویژه در عصر تنهایی بشر که نیاز به آرامش و محبت و همدم و هم‌صحبت برای هر انسان عاقلی کاملا قابل درک است، می‌باشد. لذا این حس جنسی و لذت‌بخش بودن آن برای نفس آدمی نیز طبق حکمت عالیه خداوندی، یک قوه محرکه مطمئنی است برای گام برداشتن بشر در مسیر اقدام برای تداوم نسل خویش با تمام زحماتی که دارد و گرنه اقدام به تولید نسل با زحمات فراوان و محسوسی که دارد صرفا با مدنظر قرار دادن توجیهات منطقی و عقلی و آینده‌نگری فواید آن، عملی نبود. بنابراین نگاه حیوانی صرف به مقوله جنسی و غرق در آن شدن -همچنانکه در توصیه‌های دینی نیز از آن نهی شده- مسیر اشتباهی بزرگ و با مخاطرات فراوان خواهد بود. بر این اساس نه تنها خویشتن‌داری و عفاف در مقوله مسائل جنسی امری مطلوب است بلکه برچیدن عوامل محیطی محرک این غریزه نیز در صورتی که ذهنیت افراد جامعه را ملتهب و مشغول سازد امری لازم و ضروری است در نتیجه دسترسی راحت و همگانی به وسائل پیشگیری و ابزارهای جنسی یا وجود کتب آموزشی مسائل جنسی در مدارس و مانند آن، استفاده از جذابیت‌های جنسی در تبلیغات شهری و رسانه‌ای، نه یک نسخه شفابخش بلکه تیر خلاص جامعه برای افتادن در ورطه هلاکت و هیجانات جنسی کاذب و تمام‌نشدنی است.

نکته آخر و متاثر از نکته قبلی که لازم است در نقد این محور گفته شود عبارت از نحوه ارضای نیازهای جنسی و قالب آن است؛ در این خصوص اسلام بدلیل نگاه واقعی و بلندمدتی که نسبت به مقوله نیازهای جنسی دارد، ارضای آن را صرفا در قالب پیوند وفاداری از طریق ازدواج و در کانون گرم خانواده طرح می-کند نه در هم‌باشی‌های بدون هیچ‌گونه تعهد و وفاداری نسبت به هم. اسلام با مدنظر قرار دادن اصل گذرا بودن جمال و جوانی و زیبایی از یک سو و نیاز فرزندان به محبت و گرمیت کانون خانواده به منظور تربیت بهتر روحی و جسمی، و نیز نیاز خود زوجین به محبت و همراهی خصوصا در دوران پیری، همه اینها را از طریق ازدواج رسمی متعهدانه می‌خواهد برآورده سازد چیزی که در روابط آزاد عاری از تعهد و صرفا نگاه شریک جنسی به همدیگر اصلا وجود ندارد.

 نقد محور ۳ استدلال (جامعه ما مسیر کلیسا را می‌رود)

اولا مشخص نیست که منظور از «کلیسا» کدام کلیسا است! کلیسای با قرائت کاتولیک؟ پروتستان؟ یا ارتدوکس؟ جالب اینکه در برخی از این کلیساها، پدران روحانی هفت مرتبه دارند و صرفا دو مرتبه آخری نباید ازدواج کنند؛ البته طلاق در کلیسا ممنوع است. درثانی نظام کلیسا بسیار متفاوت از نظام حوزه‌های دینی در اسلام است؛ کلیسا اگر جایگاه خود را از دست داد بخاطر مسائلی بود که آنها در حوزه‌های دینی یا وجود ندارد و یا بسیار کمرنگ است؛ مسائلی مانند: جذابیت نداشتن دین ارائه شده توسط کلیسا به مردم و فقدان معنویت و خداپرستی واقعی در آن؛ آلوده شدن ارباب کلیسا به مادیات و ربا و این مسائل؛ مانع پیشرفت علمی شدن کلیسا و مخالفتش با بخشی از علوم روز.

ضمنا بر فرض همسان بودن نهاد کلیسا و حوزه‌های دینی اسلام، اصل این فرضیه که فاجعه جنسی امروز غرب و بی‌بندوباری آن ناشی از ضعف نهاد کلیسا بوده، محل تامل جدی است زیرا کلیسا مربوط به 200 یا 300 سال پیش و این حرفها نیست بلکه کلیسا ساخته و پرداخته 2000 سال قبل است و سیاستها و آموزه-هایش نیز در این 200 سال تغییر خاصی نیافته بلکه همان است که همیشه بوده لذا این سوال مطرح است که اگر علت وضع موجود و فساد جنسی در غرب نهاد کلیسا است پس چرا در طول این 2000 سال این روند هرزگی جنسی شروع و گسترش نیافته بود و صرفا از دویست سال پیش شروع شده است؟ بنابراین باید دنبال متغیر یا متغیرهای اثرگذار دیگری نیز باشیم که در عصر جدید فعال شده و سبب تغییرات این‌چنینی شده‌اند.

بنظر نگارنده موضوع مسائل جنسی و آزاد شدن روابط جنسی در غرب و سیر قهقرایی آن از موضوعات پیچیده‌ای است که عوامل و متغیرهای زیادی در آن دخیل هستند که اگر بخواهیم به صورت ریشه‌ای بدان نگاه کنیم حتما باید ردپای عواملی همچون: «صنعتی شدن جوامع غربی از حدود 150 سال قبل، ورود لجام-گسیخته زنان به بازار کار به عنوان نیروی کار ارزان‌قیمت، بوجود آمدن عنصر رسانه و تبلیغات که از هر ابزاری و خصوصا جاذبه‌های جنسی برای پیشبرد اهداف خود بهره می‌برد، از هم‌گسیختگی جامعه تحت تاثیر انقلاب صنعتی و مهاجرت‌های لجام‌گسیخته افراد و خانواده‌ها از موطن اصلی خود و دور شدن افراد خانواده  از هم، ورود نظام سوداگرانه سرمایه‌داری به مسائل بهداشتی و جاذبه‌های جنسی از طریق گسترش تولید قرص‌های ضدبارداری، آلات التذاذ جنسی، ممکن‌سازی و تسهیل پزشکی سقط جنین، تبلیغ مدلینگ، رخ نمودن تفکرات فمینیستی در مفهوم اختیار تام و تمام زنان نسبت به بدن خویش و آزادی هرگونه رابطه جنسی فارغ از ضرورت فرزندآوری و جواز سقط جنین، ضعف معنویت و به روز نبودن نهاد کلیسا خصوصا با پررنگ شدن مکتب امانیسم و ماده‌محوری و اصل شدن لذت‌گرایی از زندگی که سبب کمرنگ‌شدن هر چه بیشتر نقش کلیسا در امور اجتماعی شد»، را در آن ببینیم و با تحلیل این جوانب به نگاه روشنی از علل و عوامل برسیم.

نقد محور 4 استدلال (پاسخ مناسب غرب به نیاز جنسی).

در غرب به نیاز جنسی پاسخ مناسب داده نمی‌شود و آزاد گذاشتن مسائل جنسی به معنی پاسخ مناسب دادن نیست همچنانکه آب دادن به شخصی که مرض استسقاء دارد درمان او و رفع نیاز وی محسوب نمی‌شود لذا:

•    در غرب نیازها برآورده نمی‌شود و این چشم و دل ‌سیری‌شان ناشی از برآورده شدن نیازشان نیست و گرنه این همه آمار بالای تجاوزات جنسی و قربانیان جنسی یا آمار بالای افسردگی‌های شدید ناشی از ارتباطات جنسی ناسالم و بارداری‌های ناخواسته و سقط جنین نباید وجود می‌داشت! هم-اکنون بنیان خانواده در غرب بشدت سست شده و آمار بالای طلاق چه رسمی و چه عاطفی حاکی از آن است. و مهمتر از همه آنکه اگر چشم و دل سیرند و برایشان این مسائل مطلوبیت و جذابیتی ندارد پس چرا این همه در تبلیغات رسانه‌ای و غیررسانه‌ای خود از ابزار زن و جذابیت‌های جنسی زنان و مردان استفاده می‌کنند؟!

•    از طرفی چنانکه در فیلم اشاره شده، غرب دچار «انحراف» جنسی شده و فطرت اولیه خود یعنی حس جنسی و تحریک نسبت به جنس مقابل را در مواردی از دست داده است و این نه یک امر مطلوب بلکه اصل و اول انحطاط است. با از بین رفتن حساسیت مردان نسبت به زنان، نیازهای جنسی، شکلی انحرافی، تنفربرانگیز و مخاطره‌آمیز به خود می‌گیرند. لذا سردمزاجی از مشکلات جنسی عصرجدید و خصوصا در غرب است که ناشی از فرهنگ منحط غربی دامن‌گیر بخشی از زنان و مردان شده است. درواقع لذت جنسی در غرب به شکل جنون‌واری به سمت مسائلی پیش رفته که عقل و درک افراد سالمی همچون افراد جامعه ما از درک آن عاجز است مسائلی همچون گرایش به سکس با همجنس، سکس زوری و خشن، سکس مقعدی، سکس با حیوانات، سکس هیجانی، سکس همراه با خودآزاری، سکس همراه با دیگرآزاری، سکس با کودکان و محارم و مانند آن. ضمن اینکه این چشم و دل سیری اختصاص به غرب ندارد بلکه حتی در داخل کشور نیز چه در قدیم و چه حال افرادی بوده و هستند که بر اثر فرو رفتن در منجلاب مفاسد جنسی فطرت اولیه خود را از دست داده و با روی آوردن به انحرافات جنسی، از لذت‌های طبیعی در مسائل جنسی محرومند؛ هستند افرادی در گوشه و کنار که شهوت و تمایلات جنسی تمام وجودشان را تسخیر کرده و در مواجهه با افراد نامحرم هیچ حس جنسی ندارند و خیلی راحت صحبت می‌کنند، شوخی می‌کنند، دست می‌دهند و ... و هیچ تحریک جنسی نیز ندارند و این حُسن نیست بلکه نهایت شوربختی است.

•    مستند، گرفتار برداشت اشتباه از اصل «الانسان حریص علی ما مُنِع» در موضوع جنسی شده است زیرا حریص بودن و حس تقاضا و تمنای چیزی را داشتن لزوما بد نیست مگر اینکه به حد افراط و مرضی برسد که آنهم چاره‌اش تعدیل حرص است نه از میان برداشتن‌اش از اساس، و گرنه همان سردمزاجی و بی‌میلی نفرت‌آوری می‌شود که بر سر غرب آمده است؛ مضاف بر اینکه، بخشی از ارزش هر چیزی به محدودیت عرضه آن برمی‌گردد و گرنه اگر عام‌الوجود باشد و با عرضه نامحدود در دسترس همگان باشد با بی‌میلی و بی‌رغبتی نسبت بدان مواجه خواهیم شد حتی اگر این نعمت باارزش چیزی چون هوای پاک باشد که البته در سال‌های اخیر با نایاب شدن‌اش ارزشی مضاعف پیدا کرده است.

•    اساسا رقابت و مقایسه در مسائل نسبی و تکوینیِ غیر قابل تغییر را بایستی به حداقل رساند بدین معنی که در موضوعاتی همچون زیبایی و جمال و قیافه افراد که حسب تکوین و حکمت خداوندی نسبی است و به هر فرد و موجودی سهمی از آن اعطا شده و در حالت طبیعی غیر قابل تغییر است -مگر با اعمال شاقه و خطرناک آنهم در حدی از امکان- باید رقابت و مقایسه و تغییرخواهی را به حداقل رساند؛ در چنین مواردی افتادن در دام مقایسه و فراهم آوردن بسترهای مقایسه شدن چهره‌ها در نظر انتخاب‌کنندگان، بزرگ‌ترین خطر برای انبوه انتخاب‌شوندگان و به تبع آن برای نظام خانواده و اجتماع است. این یک حقیقت است که دنیای غرب حسب دیدگاه مادی و امانیستی خود مسائل را وارونه کرده است آنجا که موضوع، مطلق و قابل تغییر است و انتظار تغییر به سمت وضعیت مطلوب در آن می‌رود (همچون موضوع اخلاق انسانی)، آن را نسبی جلوه داده و همراستا با نگاه مادی خود، تغییر آن را غیرممکن یا غیر‌فایده‌مند نشان می‌دهد و خوب و بد شدن اخلاق را خواسته‌ای نامعقول می‌داند اما آنجا که موضوع نسبی و غیرقابل تغییر است و یا تغییر دادن در آن امری مطلوب و خواسته شده نیست همچون قیافه و چهره و جمال افراد، بدلیل حفظ منافع سرمایه‌داری و کسب و کار مدلینگ و از طرفی بخاطر رویکرد و نگاه لذت‌گرا به زندگی، آن را امری مطلق، قابل تغییر و نیازمند تغییر تبلیغ می‌کنند گویی که همه افراد بایستی بهترین چهره‌ها و آنهم چهره‌ها و مدل‌هایی را که آنها تبلیغ می‌کنند داشته باشند! براستی در چنین صورتی بویژه زمانی که این همه قیافه‌های مدل شده و متنوع در کف جامعه و به وفور در مرآی و منظر انتخاب‌کنندگان ‌باشد چه خواهد شد؟ آیا نتیجه‌اش جز دلسردی از داشته‌های خود و تباه کردن لذت‌های خدادای بخاطر حسرت نداشته‌های غیرممکن‌الوصول خواهد بود؟ آنهم در شرایطی که شیطان مدام وسوسه می‌کند مرغ همسایه غاز است! آری، در چنین شرایطی باید انتظار بالاگرفتن دُور رقابت زیبایی بین زنان بیچاره و سپردن چهره و زیبایی خدادادی خود به تیغ جراحی‌های پلاستیک با هزینه‌های سرسام‌آور و مخاطرات پزشکی فراوان راداشت! و بی‌گمان بخشی از بی‌اشتهایی جنسی به همین تنوع مدل‌ها و مشاهده چهره‌های به ظاهر جذاب و وسوسه‌برانگیز که در کف جامعه و در تیررس چشم افراد است برمی-گردد.

•    علت بسنده کردن افراد به یک دوست دختر و پسر در غرب، که خلاف آن نیز البته وجود دارد، تقریبا عدم امکان آن است؛ با این توضیح که دوستی با جنس مخالف و ارتباط نامشروع غالبا در یکی از این دوشکل متصور است؛ یا به صورت هم‌باشی (ازدواج سفید!) و یا به صورت باهم بودن در لحظات و ساعاتی محدود که آنچه در غرب اتفاق افتاده از نوع همباشی است زیرا در فرهنگ منحطشان چنین هم‌بودن‌هایی پذیرفته شده است و بسترهای اجتماعی آن فراهم است؛ در چنین وضعیتی طبیعتا با گذرندان تمام اوقات خود با یک فرد، امکانی برای فرد دومی باقی نمی‌ماند ولی در ایران چنین ناهنجاری‌ای رایج نشده و به همباشی افراد مجرد به عنوان امری مذموم نگریسته می-شود و به عنوان نمونه به چنین افرادی بدین راحتی خانه اجاره داده نمی‌شود، لذا زمان‌های افراد آنچنانی در ایران خالی است و برای کسی اختصاص نیافته لذا تنوع افراد را شاهد هستیم و البته قابل یادآوری است که تعهد و وفاداری در هم‌باشی‌ها نه در غرب و نه در ایران در روابط غیرشرعی معنا ندارد و صرفا در کنار هم بودن است.

•    ضمن تایید مطلوب بودن آرایش کمتر در غرب، باید گفت؛ همچنانکه خود غربیها مطابق مکتب انتقادی تاکید دارند، نباید در تحلیل‌ها، از تاثیرگذاری جریان سرمایه‌داری و جریان‌هایِ قدرتِ پشت پرده غافل بود چرا که اکثر این مسائل به گونه‌ای با آن ارتباط پیدا می‌کنند. لذا چه در موضوع فراهم شدن وسایل بازدارنده در غرب و چه در موضوع وضعیت آرایش در ایران، باید دنبال ردپای منابع ثروت و قدرت و منافع آنها بود؛ در مصرف لوازم بهداشتی در غرب نیز ضمن اینکه به نفع تولیدکنندگان آنهاست کاملا با حمایت نهادهای بیمه‌ای همراه است که در غیر این صورت و با وفور بیماری‌های مقاربتی و تولد فرزندان بی‌سرپرست ورشکست خواهند شد یا اینکه رواج آرایش در ایران را در کنار سایر عوامل ناگزیر باید در پیوند با هژمونی رسانه‌ای و تبلیغات رسانه‌های غربی به منظور فروش تولیداتشان تفسیر کرد. ضمنا ردپای «چشم و دل سیری» افراد و به عبارت دقیق‌تر و درست‌تر، «سردمزاجی» را که در غرب ریشه دوانده و در جامعه ما هنوز چندان پانگرفته، نباید در این مورد و تحلیل تفاوت موجود از نظر دور داشت؛ زیرا هر عرضه‌ای زمانی است که نوعا تقاضایی در میان باشد و گرنه در صورت فقدان تقاضا، ازعرضه نیز چندان خبری نخواهد بود؛ حال وقتی در غرب قیافه‌ها و زیبایی‌های جنس مقابل، برای افراد عادی شده و تحریکی صورت نمی‌گیرد و گویی که تکه‌های سنگ در کنار هم رفت و آمد می‌کنند و هیچ حس جنسی شکل نمی‌گیرد، آرایش کردن برای چه و برای که باشد؟ و آیا واقعا در چنین شرایطی کاری عبث و بیهوده نیست؟!

•    هم‌اکنون بیماری‌های مقاربتی عصر جدید، سقط جنین، بارداری نوجوانان و انبوه کودکان بی‌سرپرست، کم‌ شدن تعهد و عشق و وفاداری در خانواده‌ها، ناامنی جنسی خصوصا برای زنان، استعمار جنسی (سوء استفاده از موقعیت‌های کاری برای برقراری ارتباط جنسی و بهره‌کشی جنسی از زنان بویژه توسط کارفرمایان، رؤسا، مدیران، اساتید، معلمان، پزشکان، ...) و ده ها انحراف جنسی دیگر، از نتایج آزادی روابط جنسی در غرب است که در این مستند مغفول مانده است.

نقد محور 5 استدلال (لایه‌های پنهان پیامدهای آزادی جنسی در غرب).

ضمن تقدیر از مستند از بابت توجه به این لایه‌ها از پیامدهای روابط آزاد جنسی در غرب، باید گفت این تنها بخشی از لایه‌های پنهان فساد جنسی در غرب است که البته کم هم نیست؛ لایه‌های دیگری نیز دارد که در بندهای پیشین اشاره شد. ضمن اینکه این بخش از فیلم در تناقض با ادعای پیشین تهیه‌کننده است که برآورده ساختن نیاز جنسی را یک اصل می‌داند چرا که برآورده ساختن نیاز جنسی نسبت به همجنس و یا نیاز جنسی زن شوهردار تحت هیچ  قالب مشروع و معقول نمی‌گنجد.

نقد محور 6 استدلال (اشتباه رفتن «جامعه ما»).

عبارت «جامعه ما» که در مستند به کرات استفاده شده، مبهم است و معلوم نشده منظور از «جامعه ما» چه کسانی و چه نهادهایی هستند؛ گاه منظورش از «جامعه ما» را «عرف جامعه» معرفی می‌کند و گاه «نهاد روحانیت و حوزه» و گاه نیز «حاکمیت و نظام دینی» از آن برداشت می‌شود؛ همچنین اسلام و نظام دینی، نیاز جنسی را نادیده نگرفته است و اهتمام جدی بر برآورده ساختن آن دارد همچنانکه اختصاص بخش وافری از مناظرات رقابت‌های نامزدهای ریاست‌جمهوری در اردیبهشت 1396 به بحث ازدواج جوانان و وام ازدواج، حاکی از توجه به این امر و ممنوع نبودن آن است لیکن در عمل ممکن است برخی کاستی‌ها وجود داشته باشد کاستی در حمایت‌ها، کاستی در فرهنگ‌سازی ساده‌زیستی و مقابله با تشکیل زندگی تجملی و مراسمات پرخرج. ضمن آنکه نباید از حرف اولی‌مان یعنی وجود نیازهای کاذب جنسی در جامعه و لزوم تقلیل و از بین بردن آنها بجای پاسخ بدانها –که ممکن هم نیست- غافل شویم.

نقد محور 7 استدلال (راهکار ازدواج موقت).

نسخه ازدواج موقت، ضمن مشروعیت آن، بهیچ وجه مناسب این درد و این نیاز جنسی نیست زیرا چنانکه توضیح داده شد این نیاز از اساس کاذب و سیری‌ناپذیر است و منشأ آن یک نیاز واقعی نیست و لذا در حال حاضر نیازهای جنسی منحصر به افراد مجرد نیست و بلکه بدلیل بسط جاذبه‌های جنسی در کف جامعه، همه افراد اعم از مجرد و متاهل و زن و مرد و شوهردار و بی همسر و کودک و جوان و پیر، همه را تقریبا به خود مشغول کرده است؛ حال در چنین شرایطی از کجا معلوم، نسخه ازدواج موقت برای چنین نیاز کاذبی، بجای اینکه توسط افراد مجرد و نیازمند واقعی مصرف شود به مصرف افراد متاهل و مانند آن نرسد؟ که احتمال آن هم از قضا زیاد است چون واقعیت آن است که یک طرف «ازدواج موقت» بحث مکنت مالی است که افراد متاهل در مجموع کفه سنگین‌تر و قوی‌تری از این حیث نسبت به جوانان مجرد ندار و بی‌پول دارند. لذا این نسخه بنظر می‌رسد بجای اینکه بخواهد ابرو را درست کند چشم را نیز از جا در بیاورد و همین مقدار کم از کانون گرم خانواده را که باقی مانده آن را نیز از جامعه بگیرد. و متاسفانه این مستند صرفا به نظر یک کارشناسِ موافقِ نظرِ خود بسنده کرده و از مخالفان کسی را استنطاق نکرده است.

ذکر این نکته نیز خالی از وجه نیست که طبق جهان‌بینی الهی که منطبق بر واقعیات و همه‌جانبه‌نگر است یکی از عوامل بسیار دخیل در تحریک جنسی افراد، وسوسه موجودی واقعی از موجودات خلقت تحت عنوان «شیطان» است که همواره انسانها را نسبت به ارتباط جنسی نامشروع تحریک کرده و آن را لذت‌بخش جلوه می‌دهد و متقابلا ارتباط جنسی مشروع را غیرجذاب و تکراری و فاقد هیجان نشان می‌دهد. چقدر جالب است که افرادی که در خیابان و بیابان همدیگر را پیدا کرده‌اند از ارتباط جنسی نامشروع (از هر نوع آن) باهم لذت می‌برند و سخنی از نابلد بودن روش‌های مقاربتی نیز به میان نمی‌آید ولی برخی از همین افراد به مجرد خواندن عقد شرعی از حس جنسی نداشتن نسبت به هم و لذت نبردن از زندگی و نیاز به یادگیری روش‌های مقاربتی دم می‌زنند. واقعا چشم بستن بر واقعیاتِ خلقت تا کجا؟!

درواقع این مشکل و این نیاز کاذب جنسی در جامعه نه تنها با ازدواج موقت حل‌شدنی نیست بلکه نگاهی به واقعیات گویای آن است که حتی ازدواج دائمش هم برای افرادی که توانسته‌اند نسبت به این سنت حسنه اقدام نمایند راهگشای کامل و برطرف‌کننده کامل نیازشان نبوده است لذا می‌بینیم که بخشی از افراد متاهل هم در جامعه فعلی از دست این نیازهای جنسی کاذب در امان نیستند و واویلا آن زمانی است که زنان همسردار و متاهل در دام چنین نیازهایی بیفتند و با سیر شدن چشم و دلشان در کف جامعه با افراد نامحرم، نسبت به همسران شرعی خود بی‌میل باشند و اینها نقطه‌های آغازین طلاق عاطفی در خانواده است که امروز سخن از زیاد شدن آن می‌رود.

بد نیست تاملی نیز بشود در فلسفه ازدواج موقت، که ظاهرا برای زمان‌های خاص و افراد خاص است که نیاز جنسی واقعی و نه کاذب خود را از طریق ازدواج دائم نمی‌توانند برآورده سازند (بدلیل هزینه بالای ازدواج دائم یا در زمان سفر طولانی‌مدت و دوری از همسر یا مریضی همسر و مانند آن) که این موارد در جامعه فعلی و برای کلیت آن مصداق ندارد؛ آری بحث هزینه داشتن ازدواج دائم مصداق دارد ولی این مورد در شرایط موجود از اساس منتفی است؛ با این توضیح که عمل نکاح و اقدام به ازدواج به مانند سایر رفتارهای زندگی، همواره با یک محاسبه عقلانی و حسابِ سود و هزینه در ذهن آدمی همراه است و عمده افراد همواره هزینه‌ای را که از این اقدام برایشان بار می‌شود به دقت می‌سنجند و در کنار توجه به توصیه‌های شرعی و دینی مبنی بر مطلوبیت ازدواج، اگر هزینه تشکیل خانواده و ازدواج چه از نوع دائم و چه موقت، نامعقول و غیرموجه بنظر آید با هزاران توصیه نیز اقدامی در آن راستا صورت نخواهد گرفت؛ در حال حاضر این مسئله و هزینه‌های مذکور از دو سو با مشکل مشروعیت عقلی دست و پنجه نرم می‌کند اول از حیث هزینه‌های مادی بالا در ازدواج دائم و هزینه‌های عرفی و قبح عرفی بالا در ازدواج موقت و دوم که از اولی مهمتر است پائین بودن هزینه و چه بسا بی‌هزینه بودن همباشی و ارتباط جنسی غیرمشروع و در دسترس بودن آن به آسان‌ترین شکل ممکن در کف جامعه و ارضای نیاز جنسی بشکلی کم‌هزینه. لذا بر فرض مثال حتی اگر هزینه عرفی ازدواج موقت نیز پائین بیاید این معادله حل نخواهد شد و تاثیر آن چه بسا همان خواهد شد که گفته شد یعنی تمایل افراد خانواده‌دار به این سمت، زیرا هزینه مادی همباشی‌های خیابانی بسیار پائین‌تر از ازدواج موقت است. مضاف بر اینکه وسوسه‌های شیطان بر لذت‌بخش بودن روابط ناسالم پشتیبان نیروندی برای رغبت بدان سو است. به هر حال راه حل مشکلات جنسی جامعه از تقوی و توجه به گزاره‌های دینی، بالا بردن هزینه‌های روابط ناسالم، از بین بردن زمینه‌های شکل‌گیری نیازهای جنسی کاذب و سهل‌الوصول و ارزان نبودن ارضای جنسی نامشروع در کف جامعه می‌گذرد.

نکته آخر در این خصوص توجه به جایگاه ازدواج موقت و جابجا نکردن اصل با فرع است بدین معنی که اصل در ازدواج، ازدواج دائم است زیرا هدف اصلی از ازدواج، تشکیل بنیاد محکم خانواده و نیل مردان به سکونت و آرامش و قوام یافتن زندگی زنان و تولید نسل سالم و پاک بشری است که اینها نوعا در ازدواج موقت محقق نمی‌شود و لذا وقتی صحبت از ازدواج و همسر و شوهر و طلاق و باهم ساختن و ... می‌شود مفروض همه اینها حتی در خطابات قرآنی ازدواج دائم است و چنانکه قبلا اشاره شد، ازدواج موقت برای حالات خاص و اضطراری وضع شده است بنابراین اصل؛ ازدواج دائم است و هیچگاه نباید سیاستگذاری‌ها به سمتی پیش رود که قوت گرفتن فرع، سبب کمرنگ شدن است شود و گرنه تبعات جبران‌ناپذیری را خواهد داشت؛ حال و در این موضوع، پیچیدن نسخه ازدواج موقت و آن هم برای سنین جوانی و جوانان ازدواج نکرده که تجربه ارتباط با جنس مخالف را تاحال نداشته‌اند این خطر را با احتمال بالایی در پی دارد که این افراد برای همیشه از زیر بار ازدواج دائم که با مسئولیت‌پذیری و تعهد همراه است در بروند و با اصل گرفتن ازدواج موقت، آن را بطور دائمی در زندگی خود دنبال نمایند!

نقد محور 8 استدلال (بی‌میلی جنسی در غرب).

بی‌میلی جنسی افراد در کف جامعه که در این مستند نشان داده می‌شود با اینکه چندان دقیق هم نیست، ضمن اینکه امر مطلوبی نیست، منبعث شدن آن از وجود مراکز اختصاصی فساد در جامعه، محل سوال و تامل است. و گرنه نباید شاهد این همه آمار تجاوزات و قربانیان جنسی در غرب می‌بودیم.

ب) اشکالات کلی

غیر از اشکالاتی که بر اجزای شاکله استدلال وارد است و گفته شد، یکسری اشکالات و نقدهای دیگر هم بر مستند وارد است که یا کلی بوده و مربوط به بخش خاصی از مستند نمی‌باشند و یا اینکه مربوط به مسائل و موضوعات حاشیه‌ای هستند که چندان دخیل در ساختار استدلال و برهان ارائه شده از سوی مستند نیست که البته حاشیه‌ای بودن آنها دلیل بر کم‌اهمیت بودن‌شان نیست. این موارد بشرح ذیل می‌باشند:

1. ضعف ارتباطی موضوعات و عمق نداشتن تحلیل‌ها.

در این مستند که مجموعه ای از مصاحبه‌ها و فیلم‌ها در موضوع جذابی چون مسئله جنسی تهیه و در کنار هم قرار داده شده‌اند، اولا؛ روند ثابت موضوعی مشاهده نمی‌شود و موضوعات به صورت جزیره جزیره در کنار هم قرار گرفته‌اند و ارتباط منطقی قوی فی‌مابین آنهم برقرار نشده است و شاید بتوان گفت این مستند باورهای ذهنی افراد جامعه در خصوص مسائل جنسی و وضعیت آن در غرب و کشورمان را که البته عمدتا باورهایی عامیانه، سطحی و غیرکارشناسی هستند و بریده بریده از هم‌اند در کنار هم قرار داده و به تصویر کشیده است درثانی؛ این اثر یک اثر علمی و کارشناسی شده و معتضد به نظرات کارشناسان خبره (چه موافق و چه مخالف) نیست و با اینکه موضوعات متعدد مهمی را مطرح ساخته ولی به موشکافی و دقت کارشناسی در آنها نپرداخته است. خصوصا که موضوع مسائل جنسی در جامعه و رفتارهای جنسی از موضوعات بسیار پیچیده است که عوامل بسیار متعدد و از حوزه‌های مختلف در آن دخیل هستند و چنان نیست که براحتی و با چند دور زدن در میدان‌های اروپا و یکی دو ماه در میان آنها سپری کردن و خواندن یکی دو تا کتاب به نظر واصبی رسید؛ در این مسئله دین و ارزش‌های جامعه دخیل است، جامعه شناسی و روانشناسی دخیل است، تاریخ و جغرافیا دخیل است، اقتصاد و نوع مدل آن دخیل است، سیاست دولت‌ها دخیل است، رفتار گروه‌های مرجع دخیل است و عوامل متعدد دیگر. جالب اینکه در خود غرب افراد و نخبگان فراوانی هستند که منتقدان جدی روابط آزاد در همان کشورها هستند و در این فیلم دیده نشده‌اند.

2. ضعف تاریخی مستند.

به لحاظ تاریخی اینکه مستند می‌گوید ما در ابتدای مسیری هستیم که غرب ۲۰۰ سال پیش در انقلاب جنسی شروع کرد، عبارت دقیقی نیست و با هیچ قرائتی نمی‌خواند. یا اینکه مجری مستند با ورود در موزه لوور فرانسه مجسمه‌های متعدد و متفاوتی از حضرت مریم (س) را نشان می‌دهد که طی زمان از پوشش آنها کاسته شده و نهایتا به مجسمه‌ای تقریبا عریان می‌رسد که آن را حاصل انقلاب جنسی در غرب قلمداد می-کند حال آنکه آن مجسمه عریان متعلق به حضرت مریم (س) نیست ضمن اینکه این مجسمه مربوط به قرن شانزدهم یعنی 5 قرن قبل است نه دویست سال!.

3. اصل‌انگاری جامعه غربی و گریزناپذیری از رویدادهای آن.

در این مستند این‌طور به مخاطب القا می‌شود که اصل بر روابط اجتماعی آزاد از نوع غربی است و جوامع دیگر همچون جامعه ما را گریزی از آن نیست آنگاه با مفروض گرفتن تحقق آن، سراغ راه حل آن رفته و مخاطب را بین انتخاب روابط نامشروع غربی و احیانا ازدواج موقت مخیر می‌کند لذا اصلا در ذهن مستندساز چنین چیزی نیست که شاید جامعه‌ای دیگر مسیر دیگری را بپیماید طوریکه نهایتش به وضعیت اجتماعی شبیه غرب منجر نشود تا مخیر بین دوگانه مذکور شود و لذا این کار، از نظر مبنایی کاملا اشتباه است؛ اگر هم می‌خواهد حتما مقایسه‌ای صورت بگیرد حداقل جوامع اسلامی همخوان با هم مقایسه شوند.

4. آب در آسیاب موافقان سند 2030.

پخش این فیلم تقریبا همزمان با مطرح شدن سند 2030 و مردود اعلام شدن آن می‌باشد و از طرفی این مستند در نمایی موجه و مقبول، نشان می‌دهد که غرب برای موضوع نیازهای جنسی افراد جامعه، برنامه‌ریزی و آموزش دارد و این آموزش باعث پیشگیری از بیمارها و تبعات منفی آن می‌شود، در نتیجه، این مستند تلویحاً و به نوعی اثبات‌گر ضرورت وجود این سند در بخش آموزش‌های جنسی برای دانش آموزان و دانشجویان بوده و آن را ناخواسته مورد تاکید قرار می‌دهد!

5. اشاعه فحشاء و عادی سازی آن.

چون این مستند در اختیار عموم قرار گرفته است و نه کارشناسان و صاحب‌نظران، لذا بنظر می‌رسد با تصاویر نامناسبی که دارد عملا به اشاعه فحشاء دامن زده و احساسات مردم را درگیر کرده باشد، هرچند برای استفاده کارشناسان نیز لزومی بر نشان دادن واضح و بی‌پروای مفاسد نیست و چنین رویه‌ای خطاست. ضمن اینکه این مستند نگاه منفی به مفاسد جنسی در غرب را تلطیف و تغییر می‌دهد و قبح مفاسد اخلاقی وجنسی را از بین برده و عادی سازی می‌کند.