نقدی بر فیلم ساعت پنج عصر

مدیری از آنجا که می‌تواند بدون دست گذاشتن بر سوژه‌ها و ارجاعات جنسی و مبتذل رایج سینمای کمدی ایران مخاطب را بخنداند باید سلطان کمدی ایران لقب بگیرد اما فیلم او برای تبدیل شدن به اثری ارزشمند کاستی‌های زیادی دارد.

مدیری سعی کرده فیلمی شهری بسازد، هرچند استفاده او از المان‌های شهری مانند اغلب فیلم‌های ایرانی، ناقص و کم‌رنگ است اما او سعی کرده موقعیت‌ها و فضاهایی خلق کند که در سینمای ایران کمتر کسی به سمت خلق آن می‌رود و اساساً فیلمسازان زحمت ایجاد آن را به خود نمی‌دهند.

فیلم مدیری یکی از اصلی‌ترین مواد لازم سینمای داستانی درست و درمان را در اختیار دارد و آن‌هم عنصر اغراق است، ژانر کمیک به اغراق‌آمیز بودن کار او به‌طور خودکار یاری رسانده، او خودآگاه یا ناخودآگاه می‌داند مردم به سینما می‌روند برای دیدن چیزهایی که در زندگی عادی و در محدوده زمانی حدود 90 دقیقه نمی‌توانند ببینند یا تجربه کنند، فیلم سینمایی خوب باید تماشاگران را به درک و تجربه‌ای تازه از زندگی برساند یا موقعیت‌ها و تصاویری بدیع و دور از ذهن خلق کند.

برخی در سینمای ایران از ارجاعات اروتیک برای ارضای این خواست استفاده می‌کنند، ساعت پنج عصر اما از این آفت سوداگرانه و ضد اخلاقی تا حدود زیادی مصون مانده و پا به میدان ابتذال‌های جنسی نگذاشته است. مدیری از مصالح فکری و دانش لازم برای ساخت موقعیت‌های خنده‌دار بهره‌مند است و تشخص هنری خود را به پای بی‌اخلاقی‌های مرسوم این روزهای سینمای ایران قربانی نکرده است.

   بازتاب فردیت افسارگسیخته جامعه

شاید بشود ادعا کرد که فیلم «ساعت 5 عصر» مدیری فردیت افسارگسیخته و رو به رشد جامعه ایرانی را بیش و بهتر از آثار دیگر سینمای ایران به تصویر کشیده است؛ فردیتی که مغایرت زیادی با روح دینمداری در جامعه دارد ولی شتاب زائدالوصفی نیز به خود گرفته است. مهراد پرهام با اینکه همه تلاشش را برای یک شهروند خوب بودن می‌کند اما با مانع بزرگی چون فردیت آدم‌ها مواجه است.

البته مخاطبان فیلم احتمالاً پیش خود می‌گویند که آدم‌های جامعه ما علی‌الظاهر اینقدرها هم خودخواه، زبان‌نفهم، بی نزاکت و شرور نیستند ولی شاید بشود گفت مدیری قدری خواسته از طریق طنز و مبالغه پوسته زیرین ظاهر جامعه را بشکافد و از حقیقت عریان آنچه در حال روی دادن است، رونمایی کند. 

شاید اینطور به نظر برسد که نقد اجتماعی او گل‌درشت از کار درآمده اما این گل‌درشت بودن‌ها موقعیت‌هایی است که از کانال طنز مدیری بیرون آمده و سبک خاص او را نمایندگی می‌کند.

فیلم ساعت پنج عصر موقعیت‌هایی تازه و بدیع خلق کرده اما شباهت‌های آن به برخی مؤلفه‌های منفی سینمای ایران رمق فیلم مدیری را گرفته است، مؤلفه‌هایی که فیلم او را شلوغ، پرخاشگر، پرابهام، ناامید‌کننده و تا حدودی منفی‌نگر کرده است.

   تمایل به نقاط منفی جامعه

سینمای ایران اساساً سینمایی منفی‌نگر است و بیش از حد تمایل به بازتاب کژی‌ها و زشتی‌های فردی و اجتماعی جامعه دارد، پدیده‌های تلخ البته در جامعه ما کم نیستند اما عطش زائدالوصفی برای تمرکز بر این نقاط در سینمای ایران وجود دارد و آبشخور این بلیه و نقیصه فکری، تفوق معاصر اندیشه‌های شبه روشنفکرانه بر سینمای ایران است؛ اندیشه‌ای که به جای تأکید بر نشانه‌های خیر و مثبت جامعه جهت تکثیر و عمومی کردن آن روی نکات منفی انگشت می‌گذارد.

«ساعت 5 عصر» از همان جایی که پاشنه آشیل اصلی سینمای ایران است نیز ضربه می‌خورد، فیلمنامه‌ای که حفره‌های فراوانی دارد؛ ایده‌ای اولیه که وقت و استعداد کافی برای پخته شدن آن صرف نشده است و کارگردان صرفاً بر مبنای سکانس‌ها و برداشت‌ها و میزانسن‌های تقریباً خوبی که کنار هم چیده کار را جمع‌بندی کرده است.

آدم‌ها خودشان را در جامعه‌ای که فیلم تصویر کرده پیدا نمی‌کنند. مدیری فضا و موقعیت را عمداً به فانتزی نزدیک کرده تا لابد در مواجهه با انتقادهای احتمالی درباره آدم‌های بی‌قواره فیلمش این جواب را داشته باشد که موقعیت‌های فیلم من واقعی نیستند، این فضای شبه فانتزی قدری لامکان و لازمان بودن را نیز تداعی می‌کند، اگر چه روی مکان فیلم از همان نمای افتتاحیه فیلم که تصویری سرد، خشن و سیمانی از تهران است، تأکید می‌شود، این سردی و خشونت در ادامه در رنگ و نور حاکم بر فیلم نیز خود را نشان می‌دهد؛ سردی‌ای که با غلبه ماشینیسم و ابزار و نیز ساختمان‌های سیمانی بیشتر خشونت مورد نظر فیلمساز را انعکاس می‌دهد.

 تنها عنصری که می‌تواند این سردی را بشکند و گاهی فضا را گرم کند، طنز حاکم بر برخی موقعیت‌هاست که البته در همه موارد نمک لازم را ندارد.

   یک تعادل در معرض تهدید

اغراق در فردیت آدم‌ها در فیلم هشدارگونه به نظر می‌رسد، همه سعی می‌کنند صرفاً گلیم خود را از آب بیرون بکشند، تأکید بر شکل و شمایل و فضاهای مدرن و کنتراستی که این مدرنیسم با رفتارهای ضدفرهنگی آدم‌ها ایجاد می‌کند در حقیقت برداشت سازنده اثر از جامعه‌ای است که تعادل آن در معرض تهدید است.

این اعتدال در معرض تهدید بیش از همه در سکانس مربوط به تظاهرات کارگری که شعار برابری سر می‌دهند خود را نشان می‌دهد.

مدیری این وضعیت نامتعادل را به طبقه مرفه و بالانشین محدود نمی‌کند و سرکی هم به پایین شهر می‌کشد، شاید برای اینکه نخواسته خود را در معرض این قضاوت قرار بدهد که تنها یک طبقه اجتماعی را مورد نقد قرار داده است. آنارشیسم حاکم بر فضای فیلم ساعت 5 عصر می‌تواند نوعی هشدار به جامعه قلمداد شود، هرچند باز تأکید می‌شود که این فردیت افسارگسیخته و آنارشیسم مفرط در فیلم به نسبت واقعیت جامعه ایران مبالغه‌آمیز است و این مبالغه ابزار طنز مدیری بوده و قابل‌درک است.

مدیری در فیلمش به مواردی اشاره می‌کند که اشاره به آنها در سینمای ایران در نگاه معمول بدون انگیزه‌های غلیظ سیاسی و ارجاعات گل درشت دور از ذهن می‌نماید، سکانس مربوط به تظاهرات کارگری یا بازجویی از مهراد به خاطر تصویری که از او در شلوغی‌ها ضبط شده از آن جمله است. زبان طنز اگر دلسوزانه و خیرخواهانه و بدون حب و بغض‌های سیاسی باشد برنده‌ترین و تأثیرگذارترین زبان هنری است و مهران مدیری این زبان را خوب می‌شناسد.